پنجشنبه ۶ دی
کلاغ به رنگ انسان شعری از سینا جوادپور (سهند)
از دفتر شعرناب نوع شعر متن ادبی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۲:۴۴ شماره ثبت ۱۰۲۲۰۰
بازدید : ۱۶۵ | نظرات : ۲
|
دفاتر شعر سینا جوادپور (سهند)
آخرین اشعار ناب سینا جوادپور (سهند)
|
صبح با صدای غار غار کلاغی از خواب صورتی بیدار شدم
به بیرون نگاهی انداختم، خورشید صدایی سرخ داشت، صدایی که سیلی بر درختان سبز و زرد می زد.
نگاهی به کلاغ خاکستری پژمرده کنار سنگ انداختم، با خود گفتم که چرا صدای کلاغ تیره و دل خراش است؟
ناگه کلاغ حنجره ای تکانید و با صدایی افراخته شروع به غار غار کرد، انگار که خنجری آغشته به زهر سرمه ای بر قلب میزد و آهش را باد سفید تا بی کران می برد .
کلاغ که ناله اش تا فلک سر می کشید، پر کشید و رفت.
صبح روز بعد دوباره صدای تیره کلاغ بود که مرا از خواب فیروزه ای بیدار کرد و به دنیای خاکستری کشاند.
همان صدا همان کلاغ ولی کمی تیره تر از روز قبل.
با کمی دقت فهمیدم که کلاغ می خواهد همراه دیگر پرندگان سبز آواز به خواند ولی کلاغ تا کلام اول را می گوید
دیگر پرندگان از او دوری می کنند.
کلاغ با هر پرنده ای که از او دوری می کند
تیره تر و تیره تر و تیره تر می شود.
شاید کلاغ خسته بود
خسته از حسرت ها به رنگ آبی نفتی ، خسته از دوری ها به رنگ لاجوردی ، خسته از تنهایی به رنگ سیاه
آری تنهایی خسته کننده است.
صدا های رنگا رنگی در زمین در حال پیچیدن هستند
صدای آبی دریاها و صدای قهوه ای کوها، صدای نارنجی محبت و مهربانی، صدای نیلوفری گل ها و...
ولی انسان ها دو رنگ بیشتر ندارند
خود خاکستری هستند و صدایشان تیره
صدای کلاغی که سال ها شما را اذیت می کرد
رنگ صدایش همان رنگ صدای انسان است بلکه از صدای انسان روشن تر
انسان ها دنیایی را ساختند که در آن خاکستری روشن، خاکستری تیره، خاکستری مات، خاکستری نقره ای، خاکستری توسی، خاکستری دلفینی، خاکستری سیر، خاکستری دودی، خاکستری سربی و... به کار برده اند
ولی همه این ها خاکستری است
و رفتار هایشان را طوری تنظیم کردند که روز به روز تیره و تیره تر می شود
گویی خدا این دنیا را با قلب انسان ها رنگ کرده است
ما خسته ایم
صدایمان خسته است
هر چقدر هم فریاد بزنیم
از سر خنجر خستگی است.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار جالب و زیبا بود