سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        اکنون درونم نخ نما گشته ! – نصایح مادربزرگم !

        شعری از

        کریم لقمانی سروستانی

        از دفتر s@rv نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱ ۱۸:۳۴ شماره ثبت ۱۰۱۶۰
          بازدید : ۷۲۷   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی

         

        دلم درسینه ای پنهان کنم

        هرگزنبینند زخم چرکینش

        از بغض تعفن کرده درحلقوم پنهانش !

        بسان باد پائیزی که میغرد به روی شاخه ها

        دیگر، برگ برگ خاطرِخشکیده ام

        چون کاه ، میان باد سرگردان

        به غربت میبردنام وُنشانم را

        اکنون درونم نخ نما گشته !

        نگاهم درمیان مرزهای واهمه  کز کرده میبارد

        وپاهایی که شیون میکند ازدرد

         درچاروغ پوسیده

        قلم افسرده گشته ، نُوک شکسته !

        چگونه اونویسدروزهای رفته بربادش

        که بادستان خودآن وسعت شادی وآزادی

        به یغماداد...!

        وتندیسی بی معنا کنارهرگذرشیون کنان

        عمقِ شعورمرده جامانده

        به سوگ خود ، گریبان چاک

        مبهوت وپریشان حال ...!

        **

        لالا لالا گل پونه کسی دیگرنمی خونه

        یکی هم قصه ی مادربزرگم را نمی دونه

        مشین یک گوشه کزکن ازخزانِ بی بهارخود

        همیشه غصه وغمها دراین دنیا نمی مونه

        بجای کشتن شادی که قُد قُد میکندهرشب

        کنارسفره ی گرمت تومهمانش بکن دونه

        هرآن کس غم خوردازروزگار نامرادِ خود

        چوامروزش رسیدازکاردیروزش پشیمونه

        توگرخود را اسیرروزگارِبی ثمرکردی

        بجای شوروُشادی غم درونِ سینه بنشونه

        اگرباغصه خوکردی همیشه درعزاباشی

        شب وروزش کنارگوش توخوابیده مهمونه

        s@rv

        خدابیامرز نصایح اش هم کارساز نبود

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2