سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        پرسشی از اساتید محترم سایت قسمت سوم اشعار
        ارسال شده توسط

        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)

        در تاریخ : پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۵:۲۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۷۹ | نظرات : ۱۱

        سلامی دوباره برای عزیزانی که نیت خیر دارند و قصد اموزش دادن .از قدیم گفته اند گر صبر کنی غوره حلوا سازیم .صبر صبر صبر .اینجا الان چند قطعه شعر میآورم و شما عزی آن با راهنماییتان میتوانید چراغ راه را برایمان روشن کنید .
        """ام -اس"
        دخترم، دخترکم 
        دل قشنگ شاپرکم 
        تو که پروازکنان با چرخش 
        میون هرچه گل با ارزش
        خودتو نشون دادی 
        که چقدر از خود گل تو بهتری
        مثل یک دختر خوب و دلربا
        می‌شدی عطرگل و مهر و صفا
        ********
        چی شد از کجا اومد اون باد سرد
        که یهو از بیخ وبن پرهاتو کند
        چی بگم؟!!! به کی بگم؟!آخه ظلمه بخدا
        به همون کلام شیرین و پراز صلح صفا
        که بهش میگن همون کلام حق، بخدا نا حقی ، خدای من
        آخه این دختر خوب و شیرین و تودلبرو
        همه اش چندتا بهار، چیده از درخت عمر
        گله از دنیا چیه؟!!
        دیدی تو پانزدهسال
        که داری خوب میگیری همشو با ضد حال
        آخه این دخترک لپ گلی پراز حیا
        تازه سنش رسیده به دلبری
        تا که با عشوه و ناز 
        بهشون بگه:منم گل پری ناز
        تازه پانزده سالمه
        ولی دستامو ببین مثل دست مامانی
        یا که پاهامو ببین مثل پای بابایی 
        دیگه قدرت نداره راست بشه ، صاف بشه،
        خم نباشم مثل اصفهونیا"منار جنبون"نباشم
         *******
        چی آوردی برامون همه مون شدیم مثل درخت بید
        همه در اسارتیم،میون چنگال این عجوزه پست و پلید
        که بهش فکر می کنم "ام-اس"میگن
        که شده پدیده قرن جدید.
        حالا دستهام جفتشون رو به خداست
        بادلی شکسته ازاین کم و کاست
        باز میگم،خدا جون،نمیشه یک لطف کنی،
        تا دوباره همه برگردیم به دنیای دیگه،
        مخلصیم خدا جون
        ممنونیم مهربون./
        *********
        "شکوه قلم"
        به قصد گفتن شکوه، دوسه خطی نوشتم من
        برای دوستان، فامیل و برخی از رفیقانم
        قلم چرخید بر برگه، ولی شکوه نشد آغاز
        برای این قلم هستش، که ساختم وقت عصیانم
        اگر من اندکی آشفته حالم، مغزکم قاطی
        برای حفظ آبرویم، قلم باشد نگهبانم
        قلم را جادویی کردم و وردی روی آن خواندم
        نگهبانم شود روزی به احوالم پریشانم./
        *********
        "نوسفرم"
        کو همتی که کنم ترک این بلای عظیم
        کو یاوری که دهد یاریم جز خدای رحیم 
        ****  
        کو مرحمی که شفای دل غمین باشد
        غیر خدای چه تواند که مرحمی باشد؟
        کوکرامتی که زتقوی دین نشان باشد؟
        ازصافی گذشته، نه گدای سامری باشد
        بهره ای ندارم زتسلای این دل مسکین
        گر رو کنم به صراطش، شفای عاجلی باشد
        جز در پناه تو و رسول و بیت پرفیضش
        کجا روم که بهتر از آنان، دلبری باشد
        جز تو داور و دادار این سراپرده
        کس نتواند که موکب ترک این بلا باشد
        چله نشینم و سیروسلوک میکشد هرسوئی
        شهر به شهردل به تمنای همرهی باشد
        چهل روز گذشت و هنوز توشه ای نگرفتم
        نوسفرم،دل به خضر دادم که رهنما باشد
        کوی به کوی و دل به تمنای طائرقدسی
        مبادا دلم خالی،ز لطف بی کرانشان باشد
        بسیار گشتم و از رهنمود طائرقدسی
        گشتم فقیر،که هویداشودهرچه نهان باشد
        قدمی "ترک این مرحله بی خضر مکن
        ظلمات است بترس"خار فراوان باشد./
        با عرض پوزش و در نبود آن والامقام از بزرگان حال حاضر اجازه خواستم که در بیت آخر میان دو مصرع از لسان الغیب حافظ شیراز مدد جویم."""" 
        دوستان عزیز و مهربانم این سه قطعه را آوردم تا منظور خود را گفته ودر این مرحله وقتی تونستم خواسته های خودمان را و پیدا شدن عیب وادادگان را راحت تر بپذیریم و بازهم عاجزانه میگویم در این مرحله و حتی در هیچ مرحله ای از انتقاد فراری نبودم ویا قانع میشدم یا برعکس ولی در اینجا اصلا هیچ جوابی در برابر هیچ منتقدی نخواهیم داد مگر مغرضانه و خارج از این مباحث چیزی بیان کند من مجدانه منتظرم حال جناب هداوند تشریف بیاورند همراه با انتقاد راه حلی هم پیش پایمان بگذارد.چند شعر دیگر در انتظار همراهی شما هستند.انشالله صبح خوبی را آغاز کنید
         
         
         
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۹۸۳ در تاریخ پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۵:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        جمعه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
        درود

        هیچ شاعری مادرزاد بدنیا نیامده است و هیچ راننده ای در شکمِ مادرش متبحر نشده است.
        مگر با:
        کوشش، همیّت و جدیّت
        مطالعه مطالعه مطالعه

        شما عزیزِ دل، شعرهایت چکش کاری نیاز دارند

        جاهایی از کلاسیک به سمتِ ترانه پریده ای و گاهی بسمتِ الفاظِ عامیانه تر ( هیچ اشکالی ندارد)
        برادر فرهیخته ام، در شعر سومت، که ردیف آن واژه ی باشد است.... جاهایِ بیشتری، قافیه قربانی شده است
        بیت اولش که ردیف ندارد.... خواسته ای بسمتِ مثنوی بروی ( غمین و رحیم) انتظار میرفت که مثنوی را تداوم ببخشی، اما با واژگانِ ردیفِ باشد دیگر از مثنوی پَریده ای و بسمتِ غزل رفته ای.... لیکن غزلی که قافیه ندارد
        غمین، مرحمی، سامری و قس علی هذا، هم قافیه یِ قوافی نیستند

        قشنگم، ذهن خلاقی داری.... دغدغه ای داری، بغضی در ته گلویت همواره دلت را میگزد و مایلی که آنها را بر روی صفحه ای بیاوری
        میتوانی با یک نبوغ، سپید و نیمایی و موج نو و پریسکه شان کنی حتی رسالتِ بزرگِ کاریکلماتور
        اگر هم دوست داری که کلاسیک سرا یا نو سرای خوبی باشی، قطعا باید کتابِ عروض و قافیه دوران پیش دانشگاهی یا دبیرستان را بخوانی ( همه ی این اعضا آن را خوانده اند و معمول است که به آنجا سری بزنی) حتما برایت کارگر خواهد شد، دستت را میگیرد
        شاهنامه را باز میکنی:
        بِ نا مِ خُ دا وَن دِ جا نُ خِ رَد
        فَعولن فعولن فعولن فَعول یا فَعَل ( بحرِ متقارب)

        مثل بخش کردنِ دوران دبستان که اینجا هجا و تقطیع گفته میشود و خود ماها هم در حال حاضر مثل دوران ابتدایی با انگشت میشماریم:
        فَ عو لن ۳ بخش
        که میشود:
        فَ کوتاه.... عو بلند .... لن بلند
        با علاماتِ کوتاه U .... و علامت بلند _ خط تیره میشود

        باید اینها را از کتاب عروض و قافیه دوران دبیرستان بخوانی ( از اینترنت میتوانی راحت سرچ کنی و به سهولت بخوانی... آنقدر تکرار اوزان بکن که ملکه یِ ذهنت شوند

        دائم پیش خودت بگو:

        جوانی که نامَش بُوَد اشکبوس
        فعولن فعولن فعولن فعول

        یا تمرین کن و بگو:
        ای ساربان آهسته ران کآرامِ جانم میرود
        مُستَفعَلَن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

        و به همین ترتیب، آنوقت وزن را فرا گرفته ای حتی وقتی کسی پیشت شعر بخواند میتوانی بصورت سماعی(شنیداری) وزن را تشخیص دهی، تمرین میخواهد، چون شیرین است و انگیزه داری، قطعا موفق میشوید برادر ارجمند.

        میماند، دامنه یِ واژگان ( گاهی شعرهای دیگران را از کتابها یا رسانه های امروزی و اینترنت و غیره بخوان، به لغات و کلماتشان توجه کن.... مثلا میتوانی بجایِ مغزک قاطی، بگویی:
        ذهنِ پَریش یا فکر مشوش یا خیالِ رنجورم و غیره

        بناهذا، دوست خوبم، رویِ مطالعه و خلاقیت میتوانی بسیار حساب باز کنی.

        در آخر اینکه:
        واگویه و نِگَره ای که داشتی، سریع منتشر نکن، هیچ عجله ای نیست، حتی اگر نثری باشد. امروز نوشتی یا یادداشت نمودی، روز بعد همان را فقط یکبار دیگر بخوان، فراموش کن که شعر مال شماست، طوری بخوانَش که انگار شعرِ بیگانه ای را میخوانی.... میبنی که جای پیشرفت دارد، چهار پنج ساعت بعد دوباره اینبار به هوایِ اعتلایش سراغش بگیر، شک نکن چیز جدیدی برایش می یابی ( وقتی برای بار اول سروده ای خلق شد، آن را زیرِ فرش و کمد و غیره قرار بدهیم.... روز بعد وقتی آنرا خواندیم،موارد بهتر و نوتری کشف میکنیم و اضافه مینماییم.... این حاصل تجربیات هستش).

        زنده باشی خندانک
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۴:۰۵
        چه زیبا و چه به زبان زیبای عامیانه تا ما بتوانیم آموزش ببینیم واز گفته هایتان برای خود جزوه درست کنیم
        جناب آقای استاد نصراللهی سلام و عرض ارادت .
        بقدری زیبا و قابل فهم بود که سلام یادم رفت میتوانستم پاک کنم ویا سلام را اول بیاورم ولی خواستم همینطور طبیعی باشد واقعا از بیان عالی شما بقدری حظ کردم که سلام فراموش شد.استاد عزیز و پرمایه چنانچه در هر یکماهی یک عدد نوشته وسیاه مشقهایم را نشانتان بدهم آیا یاری میکنید ایراد هایش را گرفته و مرا در این مسیر همراهی کنید سخت طالب آموزش هستم.
        و همه متاسفانه مشغولیات خودشان را دارند هر سی روز یک شعر موشکافی نمایید من کتاب دکتر شمسیا درباره وزن و اوزان عروضی را دانلود کرده کتابش رادارم و میخوانم .ولی در هرصورت احتیاج به راهنما دارم .اصلا مزاحمت درست نمیکنم واگر هم جوابتان منفی بود قطعا در دوست داشتن روش شما خللی وارد نمیشود.در آخر از بزرگواریتان ممنون که نیت این بحث را زیبا دریافتید زیباتر ارائه دادید.خدانگهدار خودتان وخانواده اتان.

        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۱۹
        سلام برادر عزیز
        زنده باشید

        عارضم که گاهی یکماه یکبار به سایت می آیم و گاهی حتی سه چهار ماه یکبار.... تقریبا بیست روز پیش شعری فرستادم
        الان هم اگر موضوع درخواستی شما نبود،وارد بحث نمیشدم
        دلیلش فقط و فقط، مشغله است دوست من، شدیدا درگیر کار و حواشی اش هستم.

        اگر عمری باشد و وقتی، قطعا منِ کوچکترین و کمترین در کنارت خواهم ماند.
        اینها را نوشتم که بدانید اگر حضور نداشتم و فعالیتی، بجهتِ مشغله است که بعدا شرمنده ات نشوم


        زنده باشی
        سیده نسترن طالب زاده
        جمعه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۵۹
        درودتان
        اثرتان زیباست ،
        و بر این باورم
        سرایش مانند هنر و ...نبوغ ذاتی میطلبد و آموزش اصول شاعرانگی و قدرت تخیل و ذهن توانمند میتواند شاعری درخشان پدید آورد
        ..
        مطالعات عمیق و حائز ارزش در فیلد علوم انسانی ،مطالعه ی سیر تطوری زبان و ادبیات فارسی و آشنایی با ادبیات ملل گوناگون ،مبتنی بر زبانهایی که بر آنها مسلطید و بهره گیری از اساتید مجرب میتواند در موفقیت شما به عنوان یک شاعر سهیم باشد ..
        هر چه ادراکاتتان از جهان و پدیده ها زیباتر و ژرفتر و احساساتتان رقیقتر و متعالیتر و دایره ی واژگانیتان غنیتر و بیس دانشتان استوارتر باشد ،مسلما شعر شما زیباتر میشود ..
        و خلاقیت شاعر را ممتاز میکند
        کتاب دکتر شمیسا به پیشنهاد استید کتابی مناسب برای آموزش کلاسیکسراییست ..

        نویساقلم
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۵:۴۹
        با سلام و عرض خسته نباشید خدمت سرکارخانم طالب زاده.
        با تشکر فراوان از اینکه شما هم خیلی راحت و روان آنچه را میشد آموزش آن را گفت انجام دادید همین که نشان دادن کتاب دکتر شمیسا دارای بار علمی جهت فرا گرفتن میباشد خود دلیل بر همراهی و همدلی میباشد ممنون از اینکه شرکت کردید در بحث ما و مشاوره دادید
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۵۸
        درود بر همه

        حتما که نباید اشعارمان دارای وزن عروضی باشند تا مد نظر قرار گیرند، گاهی تنها چند واژه یِ شعری میتواند چندین دل را شوریده و بلرزاند.

        همه یِ قالبهای شعری به یک اندازه دارای اهمیت هستند

        خندانک
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۵:۵۱
        سلام استاد گرامی آقای نصراللهی ممنون از مشاوره های سلیس وبی تکلف تان .
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۰۱
        سلام

        خواستم شعر زیر را در یکی از قالبهای کلاسیکِ معمول ( دارای اوزان، غزل و قصیده و غیره، بِسُرایم ولی نَشُد) اما ناامید نشدم و بصورتِ زیر خلق گردید:



        __________________________

        یکی بود یکی نبود
        زیرِ آن سقفِ کبود
        بیشه ای بود سراسر همه مِهر
        همه یک ریشه در آن بیشه یِ پاک
        قصه یِ این دِهِ من،قصه که نیست
        قصه یِ بیشه یِ من غصه که نیست
        مادرِ باورِ ما رؤیاییست
        باغِ این بارگَه اَم،شیداییست
        قصه یِ آن شبِ سرد
        فصلِ آوازِ پُر از کوچِ غریب
        دشتِ مرغابیها
        سایه یِ آبی ها
        کودکانی که از آن کوچه یِ یکرنگ و صفا
        صبحگاهان همه بر جاده یِ بُن بَستِ کبود
        راهِ پاییزیِ خورشید، زِ گُل پُرسیدند
        و در آن خانه یِ فِردوسِ سپید
        دردها و رنج ها پیمودند
        رهگذر، خالیِ تشویشِ خیال
        قصه می گفت در آن عالمِ خواب:
        یکی بود.... یکی نبود
        بیشه ای بود میانِ آن کوه
        مردمانش نستوه
        مردمانی که نوایِ ابدیت خواندند
        آه ای وسعتِ آغازِ محال
        رهگُذر گفت و در باورِ خویش:
        پرده برداشت از آن لحظه یِ شور
        پرده برداشت از آن لاله یِ سرخ
        پرده برداشت از آن چشمه یِ نور

        ____________________________
        شعر_ عیسی نصراللهی
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۱۱
        فقط میتوان گفت بسیار زیبا و پراز احساس و روان وعالی بود این شعری بسیار زیبا و با شور و حال بود
        ارسال پاسخ
        مهدی شهبازی
        دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۷:۱۸
        درود بر شما بسیار زیبا سرودید خندانک خندانک
        بابک قدمی و اریانی (ققنوس)
        سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۲:۱۹
        این مطلب همچنان ادامه دارد .
        فقط امدم بگویم که استاد نصراللهی این عدم حضورتان را کاملا درک میکنم وبر دوست داشتنتان هیچ تاثیری نداره هرزمان وقت داشتیدبر دل ودیده امان قدم گذارید.امروزه مشکلات شخصی یکطرف مشکلات جمعی و جامعه هم روی هم رفته و کار را دوصد مشکل .همینکه در مطلب و بحث ما ورود کردین سپاسگزارم انشالله عمری پراز عزت و افتخار داشته باشید در کنار خانواده..
        سرکا خانم سیده نسترن طالب زاده شما هم کلی منت بر من گذاشته ودر این امر یاری نمودید رفتار و منش شما زیبا با وقار و به قول بعضیها خاکی بودنتان را نشان میداد ممنون از شما چنانچه بازهم چیزی به ذهنتان آمد ما خوشحالیم بشنویم.
        سرکار مهدی شهبازی حضور سبزتان را گرامی داریم.اگر یاریمان کنید خوشحال میشویم.
        منتظر ماندیم تا اساتید محترم قدم بر دیده ما گذارده و سرافرازمان کنید جناب اسماعیلی بسیار زیبا تشریح نمودید.منتظرتان هستیم جناب هداوند شما هم همینطور تشریف بیاورید .
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1