سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        یادی از داوود کیانیان
        ارسال شده توسط

        مصطفی رضائی

        در تاریخ : يکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸ ۰۲:۴۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۰۳ | نظرات : ۲

        سالهای  60-1358 دانش آموز دوران دبیرستان بودم . آقای داوود کیانیان ( داداش بزرگوار و محترم همین آقای رضا کیانیان ، هنرپیشه معروف) دبیر ادبیات فارسی ما بودن . خوب یادمه و همین الان انگار سر کلاس درس ایشون نشستم و خیره به چشمان مهربان و صحبت گرم و دلنشین و  لبخند  انسانی ایشون مات و مبهوت نگاه میکنم . 
        سالهای بعد از انقلاب بود و مدرسه و خیابونای شهر حال و هوای خاصی داشت و ما هم نوجوان و عاشق مهربانی . دبیر خوب ما یکی ازون مهربونهای عالم بود که کلاسش پر میشد از بچه های عاشق. تو کلاسشون همیشه دو سه برابر ظزفیت عادی آدم جمع میشد . آقای کیانیان می آمد و برامون درس می داد ،  کتاب میخوند. قصه میگفت و شعر میخوند . با همه صحبت میکرد  و همه رو به مشارکت در درس و اظهار نظر دعوت می کرد. 
        ما رو وادار میکرد به نوشتن ، به صحبت کردن. دنبال موضوعات تازه و جالب میگشت و با آمدن تو کلاس، همه رو به جنب و جوش مینداخت. اولین جلسه انشاء ( یا آئین نگارش) تصویر پسر بچه ای رو به تخته زد و از ما خواست تو اون عکس اون چیزی رو که میبینیم و درک میکنیم بنویسیم . چه جلسه شلوغ و پر هیجانی برگزار شد. همه ذوق کردیم. تا بحال دبیر اینجوری ندیده بودیم . تا مدت ها خاطره اش با ما ماند و هنوز هم برای ما مانده .  
        علاوه بر اون ، من دلبسته کارهای نمایشی ایشون هم بودم . یک گروه نمایش داشتن . سناریو ها نوشته خودشون بود و علاوه بر اون کارگردانی هم میکردن و گاهی یکی دو صحنه بازیگر .  چندین بار تو سالن شیروخورشید ( هلال احمر امروز) به دیدن نمایش هاشون  رفتم. یک سالن نمایش  هم  میدان احمد آباد بود . هنوز متن و صحنه های  نمایش " چگونه می توان بیست ماهی را بین ده نفر تقسیم کرد "  به یادم مانده است. 
        نمیدونم چرا، ولی امروز یکباره به یادشون افتادم و لبریز از شوق شدم . از خدا میخوام داوود کیانیان و انسانهای مانند ایشون هر جا که هستن تندرست و موفق باشن. 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۶۱۶ در تاریخ يکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸ ۰۲:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        اکرم بهرامچی
        سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۸ ۱۸:۵۳
        سلام
        متن و خاطره خیلی قشنگی از آقای کیانیان نوشتید دستتون درد نکنه قلم زدنتون عالیه و تاثیر گذار ، منو به سالهای قبل از انقلاب و کلاسهای خوب ادبیاتمون برد سالهایی که میدونم هرگز تکرار نمیشن خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی مزینانی عسکری
        پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۱۷
        درود بر شما
        نام های نیک هرگز از یادها نخواهند رفت
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1