سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 8 بهمن 1403
    28 رجب 1446
      Monday 27 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وداع از اين دنيا براي ما بسيار نزديك است، ولي ما آن را بسيار دور مي‌بينيم وگرنه اينقدر با هم نزاع نداشتيم. محمدتقی بهجت

        دوشنبه ۸ بهمن

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تک بیتی های زیبا از سعدی/بخش دوم
        ارسال شده توسط

        ابوالقاسم کریمی

        در تاریخ : شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ ۱۷:۰۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۹۰ | نظرات : ۱

        گردآوری:
        ابوالقاسم کریمی
        جمعه 24 خرداد 1398
         
        *
        تو درخت خوب منظر همه میوه‌ای ولیکن
        چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت
        *
        بلای غمزه نامهربان خون خوارت
        چه خون که در دل یاران مهربان انداخت
        *
        همه قبیله من عالمان دین بودند
        مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
        *
        بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
        چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
        *
        شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان
        تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
        *
        دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
        نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
        *
        دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت
        تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت
        *
        گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف
        می‌کشم نفس و می‌کشم بارت
        *
        بار مذلت بتوانم کشید
        عهد محبت نتوانم شکست
        *
        نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
        معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
        *
        نه آزاد از سرش بر می‌توان خاست
        نه با او می‌توان آسوده بنشست
        اگر دودی رود بی آتشی نیست
        و گر خونی بیاید کشته‌ای هست
        *
        اگر عداوت و جنگ است در میان عرب
        میان لیلی و مجنون محبت است و صفاست
        *
        بلا و زحمت امروز بر دل درویش
        از آن خوش است که امید رحمت فرداست
        *
        مرا به عشق تو اندیشه از ملامت نیست
        وگر کنند ملامت نه بر من تنهاست
        *
        جمال در نظر و شوق همچنان باقی
        گدا اگر همه عالم بدو دهند گداست
        *
        انگشت نمای خلق بودن
        زشت است ولیک با تو زیباست
        *
        از روی شما صبر نه صبر است که زهر است
        وز دست شما زهر نه زهر است که حلواست
        *
        سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست
        هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
        *
        مالک ملک وجود حاکم رد و قبول
        هر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست
        *
        هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
        عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست
        *
        صحبت یار عزیز حاصل دور بقاست
        یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست
        *
        از در خویشم مران کاین نه طریق وفاست
        در همه شهری غریب در همه ملکی گداست
        *
        سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
        گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
        *
        آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
        وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
        نه دهانیست که در وهم سخندان آید
        مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است
        *
        گر چه تو امیر و ما اسیریم
        گر چه تو بزرگ و ما حقیریم
        گر چه تو غنی و ما فقیریم
        دلداری دوستان ثواب است
        *
        باد است غرور زندگانی
        برق است لوامع جوانی
        دریاب دمی که می‌توانی
        بشتاب که عمر در شتاب است
        *
        این گرسنه گرگ بی ترحم
        خود سیر نمی‌شود ز مردم
        ابنای زمان مثال گندم
        وین دور فلک چو آسیاب است
        *
        عهد تو و توبهٔ من از عشق
        می‌بینم و هر دو بی ثبات است
        *
        جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است
        جز سر عشق هر چه بگویی بطالت است
        *
        سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او
        علمی که ره به حق ننماید جهالت است
        *
        با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
        ای دوست همچنان دل من مهربان توست
        *
        سعدی به قدر خویش تمنای وصل کن
        سیمرغ ما چه لایق زاغ آشیان توست
        *
        شب فراق که داند که تا سحر چند است
        مگر کسی که به زندان عشق دربند است
        *
        قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
        به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
        که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
        هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
        *
        افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده‌ست
        یا دیده و بعد از تو به رویی نگریده‌ست
        *
        ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
        حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌ست
        *
        پایان بخش دوم

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۳۱۳ در تاریخ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ ۱۷:۰۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        رضا سلطان
        يکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ ۱۴:۰۹
        با سلام و درود
        حضرت سعدی به حق که فرمانروای ملک سخن بوده و هستند و کمتر شاعر و ادیبی در تاریخ یافت میشه که در هر دو قالب نظر و نثر بدین حد قدرتمند قلم زده باشه چه از لحاظ مضمون چه از لحاظ ساختار

        سپاس از مطلب مفیدتون استفاده کرده و حض وافر بردیم خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1