سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        درد دل
        ارسال شده توسط

        پیمان بهجتی

        در تاریخ : دوشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۳:۲۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۴۶ | نظرات : ۲

        یه دختر شر و شیطون
        یکی که کافی بود یه سوتی بدی تا با اون زبون شیرین و شیطنتش، بزنه تو پَرِت!
        یکی که دلت می‌خواست هر روز ببینیش تا سر به سرش بزاری 
        یکی که با وجود اینکه مدام با حرفاش و کاراش اذیتت می‌کرد، باز دوست داشتی ادامه بده...
        همینا کافی بود
        همینا کافی بود تا یه ماجرا شروع بشه
        ماجرای عشق و دوست داشتن...
        ولی من کجا و اون کجا؟!!!
        دنیامون، شرایطمون، اخلاقمون و روحیاتمون کلی با هم تفاوت داشت
        عقل می‌گفت نه
        دل می‌گفت آره
        و در نهایت این دل بود که حرفشو به کرسی نشوند...
        میدونی، جایی که دل تصمیم بگیره عقل از کار میفته!
         
        رسید به جایی که اون شیطنتا کمرنگ شد و کم کم داشت جاشو می‌داد به یه حس قشنگ
        همون حس که من خیلی زودتر از اون بهش رسیده بودم...
        داشتیم میرفتیم که روزای قشنگی رو ببینیم
        همه چی می‌خاست خوب پیش بره
        تا اینکه ناگفته ها گفته شد...
        یدفه هرچی که تو ذهنامون ساخته بودیم آوار شد رو سرمون
        و سر یه دوراهیِ خیلی سخت گرفتار شدیم
        اما این من بودم که مغلوب دلم شدم
        ممکن بود اون مثل من نباشه و منطقش پیروز بشه
         
        حالا این وسط من موندم و احساسم، که نمیدونم چیکارش کنم
        اونم مونده و احساسش، همون احساسی که میدونم بر خلاف میل درونیش، داره سعی میکنه تو نطفه خفش کنه...
        رو به خدا میکنم و میگم:
        خداوندا، دستانم خالی و دلم پر در آرزوهای دست نیافتنی
        یا با قدرت بی کرانت دستانم را توانا کن
        و یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۹۲۳۸ در تاریخ دوشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۳:۲۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۲۰:۴۷
        درود
        درد دل تاثیر گزاریه مشکل خیلی از جوونها ما که پیر شدیم
        ولی تفاوتها باعث میشن زندگی زیباتر بشه اگه بشه کنترلشون کرد.امیدوارم هر کس در چنین شرایطی گرفتار میشه تصمیمی بگیره که هرگز پشیمون نشه
        نیلوفر (دختر پاییز)
        دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۱۰:۳۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2