یکی از بزرگترین معضلاتی که هر جامعه ای را تهدید می کند جدائی و تفرقه بینِ اعضاءِ آن یعنی افرادِ یک ملّت است و می تواند بر اساسِ قومیّت ، گویش و حتّی شغل ، سطحِ تحصیلات ، دین ، قرار داشتن در منطقه جغرافیائیِ خاص ، خط و مشیِ فکری و هر چیزِ دیگر شکل گیرد که یا انسان در آن نقشی نداشته و یا مربوط به حریمِ خصوصی و انتخابِ شخصی و خاصِ علاقه و سلیقه او می باشد و هیچ آسیب و خسارتی به دیگران وارد نیاورده و نیز مشکل و تهدیدی برایِ سایرین نمی باشد.
جنگ بر سرِ برتریِ نژاد ، نوعِ گویش و تاریخ و تمدّن و نیز تحقیرِ همنوعان و توهین به آنان با دست آویز قرار دادنِ نوعِ نگاهشان به زندگی و علایق و سلایقی که در یک فرهنگ رایج و متداول است و نیز بر اساسِ نژادشان و همچنین سنجیدنِ افراد جهتِ برقراریِ ارتباط با آنان بر پایه شغل و سطحِ سواد و قومیّت و پیشینه و رتبه اجتماعی و خانوادگیِ خاص آفتِ یکپارچگی و عاملِ عقب ماندگی یک ملّت با تنوعِ انسان ها و گوناگونیِ شاخصه هایِ قومی و منطقه ای و محروم شدن از حقوقِ اولیّه مردمانش می باشد.
کشورهایِ استعمارگر و در ادامه حکومت هایِ استبدادی و خودکامه از همین ترفند برایِ استمرارِ حکمرانیِ خود به شکلی سازمان یافته عمل نموده و مردمِ یک سرزمین را درگیرِ مسائلی می کنند که از دیر باز و بنابر سیری تاریخی به آنان توجّه خاص بر رویشان تعصّب و حساسیّت دارند.
روحیه ناسیونالیستی خصیصه ای است که به شکلی اکتسابی از دیرباز و به دلیلِ نوعِ زندگیِ بشر قبل از رسیدن به مدنیّت و شکلِ امروزیِ آن در نهادِ انسان ریشه دوانیده است.
آدمی در دورانِ کهن به دلیلِ کمبودِ امکانات و ارتباطات به شکلِ امروزی و نیز نوعِ تعاملاتِ خصمانه بینِ او و عواملِ تهدید کننده خارجیِ پیرامونش و دیدنِ هر عاملِ خارجی به چشمِ یک خطر بالقوه مجبور بوده است حیطه استراتژیکِ خود را همانندِ موجوداتِ دیگر حفظ و از آن با چنگ و دندان و تا آنجا که در توان دارد پاسداری کند.
همین شکلِ زندگی به مدّت طولانی باعث شده تا در ناخوداگاه و اطلاعاتِ ژنیتیکی انسان عنصری به نامِ ناسیونالیست یا ملّی گرایی در نامِ امروزیِ آن شکل گیرد که می گوید شاخصه ها و داشته هایِ یک ملّت از هر لحاظ برتر و کاملتر از خصوصیّات و داشته هایِ ملّت هایِ دیگر است و می بایست به شکلی اغراق آمیز از آنان تجلیل نمود.(بسیار نکوست که انسان متمدّنِ امروزی متناسب با شرایطِ کنونیِ زندگیِ خود تغییری بنیادی را در ذهنیّت و ساختارِ فکریش در این زمینه پدید آورد و اندیشه اش را از بندهایِ ایجاد شده و وابستگی هایِ غیرِ سازنده و بازدارنده رها سازد و به سمتِ ناسیونالیستِ انسانی و جهانی عاری از هر مرزبندی و دسته سازی و تفاوت حرکت نماید.)
انگشت گذاشتن بر رویِ هر چیز در این حوزه و به سخره گرفتن و حتّی انتقاد کردن از هر چیز که این حس را تحریک کند انسان را وادار به واکنش هایِ خصمانه و جبهه گیری هایِ شدید می کند.
این اعمال اگر به شکلی سازمان یافته صورت پذیرد باعثِ سرخوردگی و نیز سببِ ایجادِ تنفر و انزجار و عقده هایِ فروخورده در افرادِ یک قوم می گردد که به محضِ پدید آمدنِ فرصتی آماده برطرف ساختنِ دردها و انتقام به هر شکل ممکن می گردند.
بزرگترین دشمنانِ یک ملّت گاه نه بیگانگان و نیروهایِ خارجی بلکه خودِ افرادِ آن جامعه می باشند که به جدائی و تفرقه بینِ اقوامِ سرزمینِ خود دامن می زنند یا مرزهایِ متعددی را با دست آویز قرار دادنِ هر عاملی در بین شان پدید می آورند.
انسان هایِ سست عنصری که خواسته یا ناخواسته ، آگاهانه یا کورکورانه با اشائه دادنِ نظریه ها ، اشعار ، ضرب المثل ها و جُک هایی با مضمونِ به سخره گرفتن و توهین به قومیّت ها به کشورهایِ استعمارگر و استثمارپیشه و نیز حکومت هایِ مستبد و خودکامه کمکِ شایانِ توجّه می کنند و نیز با ایجادِ سرخوردگی در اقوامِ مختلفِ یک ملّت قابلیّت ها و توانائی هایِ آنان را تحلیل داده و انرژی شان را صرفِ مسائلی بیهوده و بی ارزش و بی مصرف و بی فایده می سازند.
انسان هائی که با منظورِ مشخّص یا برایِ لحظاتی خوش بودن و خندیدن و یا جهتِ خودنمائی و جلبِ توجّه در میانِ یک جمع مانع می گردند اقوامِ مختلفِ یک ملّت در شرایطِ حاد به کمکِ هم برخیزند و با اتحاد و یکپارچگی حقوق ِ حقّه خود را مطالبه نمایند.
انسان هائی که از پیوستنِ قطره هایِ از هم گسسته نسلِ انسانی به این شیوه ها و روش ها جلوگیری کرده و بی تردید در راستایِ اهدافِ استکبارِ جهانی ، یعنی مجموعه ای که از دیر باز به شکلِ نامحسوس بر سرنوشتِ انسان ها در مناطقِ مختلفِ زمین حکم می رانند قرار دارند.
پایان.