جمعه ۲ آذر
داستانک ..توکل کن
ارسال شده توسط علی کارگر( پیرو) در تاریخ : چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶ ۰۳:۳۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۱۳ | نظرات : ۳
|
|
در زمان موسی خشکسالی پيش آمد.
آهوان در دشت، خدمت موسی رسيدند كه ما از تشنگی تلف می شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن.
موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود.
خداوند فرمود: موعد آن نرسيده
موسی هم برای آهوان جواب رد آورد.
تا اينكه يكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت و مناجات بالای كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران می آيد وگرنه اميدی نيست.
آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد. شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:
دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست.
تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد
موسي معترض پروردگار شد.
خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود.
هیچوقت نا امید نشو. لحظه ی آخر شاید نتیجه عوض شود. همیشه توکلت به خدا باشد
تاريخ : دو
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۵۲۸ در تاریخ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶ ۰۳:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در خور تحسین و شایسته تقدیر
پاینده باشید
عزت زیاد
⚘⚘⚘