سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تردید
        ارسال شده توسط

        مهرداد بهار

        در تاریخ : دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ ۰۶:۲۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۸۰۱ | نظرات : ۴

        همه آنهایی که قلم به دست میگیرند،میدانند،گاهی چقدر حریص میشوی به نوشتن.نوشتن وبازهم نوشتن...

        گاه انگار لغات هم درد دلت را کم میآورند.آن وقت نوبت به اشک میرسد،آن وقت حریصانه مینویسی وحریصانه میگریی.اما نه! اشک میتواند مسکن خوبی باشد اما درمان نیست،گرچه گاهی مسکن هم نیست!باور میکنی گاهی به اشک هایم شک میکنم؟به اینکه چقدر بی بهانه از چشمانم فرو میریزند ودل همه را به درد می آورند وتلخی هایم را پشت این نقاب به ظاهر پاک پنهان میکنند.
        باور میکنی اتفاق بد این روزها این است که به قلمم شک کردم؟به قلمی که رقص نرمش در دستانم با هر آهنگی هماهنگ بوده. چه غمگین وچه شاد...َ
        میترسم...میترسم در آینده ای نه چندان دور به افکارم هم شک کنم،به قلبم،احساسم،حتی گذشته ام!
        به دنبال مقصر نیستم،چون میدانم که کسی را نمیابم.نه تنهایی که در هیچ گوشه اش جایی برای ماوای من نبود،نه خانواده و دوستان که تمام محبت های بی دریغشان نتوانست این سرگشته را تسلی دهد،نه کتابهایی که با برگ برگشان زندگی کردم وآنها بجر سفری کوتاه هیچ مرا به خود راه ندادند،نه شیطان که وسوسه هایش دیگر برایم مثل قصه های شبهای کودکی تکراری بود، ونه حتی خدا که فرشتگانش هر زمان که خواستم به حریم امنش وارد بشوم با شهاب ثاقب ،راندنم.
        مقصر اینجاست.درون من.درون دختری که گستاخی هایش،جنونش وهیجان هایش،همه وهمه در حکم طوفانی است که به دریایی آرام هجوم میبرد،مثل زلزله ای که برای خاکی تازه آباد شده ،ویرانی به ارمغان می آورد.
        تو بگو...چه کنم؟میدانم از تردیدهایم به تنگ آمدی اما باز بر زمستان سخت وجودم بهار را هدیه کن...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۶۰ در تاریخ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ ۰۶:۲۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مرضیه قدسی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2