پنجشنبه ۶ دی
8- زبان نو و ساختار شکنی در شعر (8)
ارسال شده توسط ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا ) در تاریخ : يکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۴۷
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۵۶ | نظرات : ۰
|
|
8- زبان نو و ساختارشکنی در شعر(8)
3- فرهنگ كلمات
به مرور زمان، كلماتي در علوم مختلف روز، مصطلح مي گردند كه نحوه ي استفاده از آنها در شعر امروزی مورد توجّه است. بنابر اين شاعر دوست دارد براي به روز كردن شعرش از اين واژه ها نيز بهره مند شود . به نظر من استفاده از اينگونه كلمات براي نو كردن شعر اشكالي ندارد ليكن بهتر است آن عده از كلماتي را كه ريشه در ادبيّات فارسي ندارند به داخل گيومه انداخته شوند . مثال: در ابيات زير كه نمونه اي از اشعار خودم مي باشند ، از واژه هايي بهره گرفته ام كه بسيار شناخته شده و به روز هستند اما چون ريشه در فرهنگ فارسي و مصطلح های عربی ندارند بدين خاطر به داخل گيومه انداخته ام:
... جستجو كردم تو را ديدم در « اينترنت » پُري « سايت » را زينت بُــوَد « وبلاگ » اسرار لبت...
...گفتم زنم به خطــّي و گويند نوگرا صد بار « اوْكي » به جاي ( خوشا ) خواستم نشد گاهي بجاي ( زنده بشو ) « تَنكيو » خوش است امّـا زبان به شعر فدا خواستم نشد...
_ معمولا ً شاعري كه مي خواهد شعرش امروزي تر باشد كمتر به دنبال واژه هايي مي رود كه معنا كردنش احتياج به فرهنگ اختصاصي لغات و تفاسير دارد. اكنون زمان چنين قبول مي كند كه حرف دل به ساده ترين روش گفته شود . بنابراين بهتر است از كلمات سنگين و سخت ديروزي پرهيز و مخاطب را براحتي مجذوب كيفيّت بيان نمود. بدين صورت مي توان با استفاده از مترادف آسان واژه هاي سخت به زلاليّت پيام افزود . بعنوان مثال: استفاده از واژه ي « ايضا ً » در جايي كه ( همچنين ) و ( نيز ) جاري در زبان امروزي مي باشد چه ضرورتي دارد؟! و يا استفاده از واژه ي « ريش » ( اگر استثنائا ً قافيه و جناس نباشد ) در جايي كه معناي ( زخم ) براي همه آشكار است چه لزومي دارد؟! شعر امروزی اگر چنانچه با واژه هايي ساده و امروزي همراه باشد ، قابل فهم همه بوده و مطلب شاعر هم بطور زلال بر مخاطب منتقل مي گردد. امروزه شاعر با سواد به كسي نمي گويند كه از فرهنگ لغات ، كلمات سنگيني را بعنوان شاه واژه هاي شعرش گزينش نموده و با افاده هايي خالي پر كند ، بلكه شاعر با سواد و به درد خور جامعه در نظر صاحبنظران امروزي آن كسي است كه سخني براي گفتن داشته باشد و احساس خود را براحتي منتقل بكند . بنابراين توصيه مي شود سعي گردد از واژه هاي سخت ديروزي كه اكثريّت مردم امروز معنايشان را نمي دانند پرهيز و از مترادف هاي ساده ي آنها كه به آساني قابل فهم براي همه است استفاده شود. در ضمن بر خود وظيفه مي دانم كه اشاره اي بر روند اخلاقي ادبياتمان نيز داشته باشم : خاطرتان باشد كه استفاده از هر واژه اي نشانه ي نو شدن نمي باشد . امروز نوگرايي اگر عامل پيشرفت جوانانمان نباشد بجز ترويج كهنگي و عقب گرد هيچ ثمري نخواهد داشت . مثلا ً استفاده از كلمه ي « قليان » به نحوي كه مخاطب را تحريك بر استفاده از آن وادارد ذرّه اي تازگي ندارد كه هيچ ، بلكه عواقب جبران ناپذيري نيز به دنبال دارد و يا امثال اينطور مواردي ... مي بينيد يارو واژه ي « سيگار » را آنقدر استادانه و هوس انگيز در غزلش قرار داده است كه من كه سيگاري نيستم با خواندن آن هوس به كشيدن سيگار مي كنم . لذا شعري كه پيامش تحريك جوانان به اعتياد است بجز تخريب و ويرانگري سودي نخواهد داشت .
- مي گويم خاك بر سر آن شعري كه حاصل دود گيج كننده ي سيگار و ترياك و بنگ و شيشه و كريستال و كراك و زهرمار و شيشه و اينها باشد. و خاك بر سر نسل من كه اگر چنان شعر ي آلوده را به قصد خوشبختي مي نوشد. و خاك بر سر چنان الگويي كه نسل مرا به بيراهه مي خوانَد. نجات نسل نو را با توكـّل به خدا از شما جوانان و نسل غيرتمند مي خواهم. باري احساساتي دست داد و غزلي در اين خصوص نوشتم كه با بيتي از آن مطلب را توان مي بخشم : ...واژه هايي شبيه سيگارند ، شعرهايي مريض و معتادند واي از اين خطاي فرهنگي ، داد از آن اداي نوبازي ...
ادامه دارد
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۶۵۶ در تاریخ يکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۰ ۱۰:۴۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
۰ شاعر این مطلب را خوانده اند