من می خورم و هر که چو من اهل بود
به نظر می رسد عمر خیٌام نیشابوری از مفتیان اهل تسنن و طرفدار مذهب « اصالت جبر » زمان خود که همه چیز را موکول به جهان ناشناخته ی دیگر بنام دوبخش یهشت و جهنٌم و بنابر این تقریبا" تمام زندگی نقد و ملموس کنونی ، و تحرکات و کوشش های لازمه آن ، را « معطٌل » فردا ی ناشناخته می کرده اند به شدٌت ناراضی بوده است ؛ یا با طرح این مسئله در جستجوی کشف حقایق مرگ و زندگی بر می آمده است :
بر من قلم قضا چو بی من رانند
پس نیک و بدش زمن چرا می دانند ؟!
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو
فردا به چه حجتم به داور خوانند ؟!
بنابر این تقریبا" تمام مسئله اصلی یا مصلحتی و استراتژیکی عمر خیام نیشابوری در جهانشناسی او بنابه مذهب تسنن جبری گرا است و آنچه که بر رباعیات وی حکومت می کند نه فقط یهشت و جهنم به عنوان « مزرعة الآخره » و مصادیق فلسفه جبری مذهبان است که وی در آن تضاد و تناقضی اساسی می بیند ، بلکه اصولا" فلسفه جهان هستی در حوزه ی کیهان شناسی و جهان بینی و کوشش در رهیافتی صحیح و ملموس به آن است :
دوری که در آن آمدن و رفتن ما است
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
... و شاهد وی هر آنچیزی است که تا آن زمان مشاهده کرده است :
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
پس :
چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد
دل را به کم و بیش دژم نتوان کرد
کار من و تو چنانکه رای من و توست
از موم بدست خویش هم نتوان کرد
آنگاه در منبعی که بیش از همه مورد استفاده ما بوده است ، یعنی « دمی با خیٌام » دو رباهی دیگر در همین حوزه مذهب اصالت جبر که منتسب به خیٌام هستند ( در صص 194 و 195 ) می آید و رباعی دیگری از نتیجه فرضی جبری بودن نظام جهانی و معنای « می » چون « زندگی آزادانه و بهره مند از مواهب الهی » ( الله رحمن و رحیم ) :
خوش باش که پخته اند سودای تو دی
فارغ شده اند از تمنای تو دی
قصٌه چکنم که بی تقاضای تو دی
دادند قرار کارِ فردایِ تو دی
و :
من می خورم و هر که چو من اهل بود
می خوردن من به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
می به نظر ما می تواند به معنی نمادی از زندگی خوش ، و بدون بیم و بدبینی باشد ؛ چرا که در دوران باستان به معنی هر شرابی ( نوشآبه ای ) خوشگوار و خوشرنک و به ویژه خوشبویی چون گلاب نیز به کار می رفته است .
... و چگونه می توان به چنین پژوهشگری به سادگی تهمت بی ایمانی در بخش معاد زد ؟! .