سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری


عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 دی 1403
  • ميلاد حضرت عيسي مسيح عليه السلام
24 جمادى الثانية 1446
    Tuesday 24 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۴ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      کوتوله ها هم بزرگ می شوند
      ارسال شده توسط

      عباس زارع میرک آبادی

       در تاریخ : جمعه ۲۸ فروردين ۱۳۹۴ ۱۴:۴۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۹۹ | نظرات : ۹
      ادمهای کوچولو که بزرگ میشوند
      معمولا آدم کوچولو ها بزرگ نمی شوند چون ژن اونها اجازه ی بزرگ شدن را به اونها نمیده . همه میدونن که  تغییر در ژنها هم کار یک روز و یک سال و یک قرن نیست بلکه ده ها و شاید صدها قرن لازم است تا تکامل ژنها اتفاق بیافتد . شاید به همین منظور تمام ملتها تلاش می کنند تا گذشته ایی شکوفا و ارزشمند را در تاریخ ملت خود بیابند و آن را برجسته کنند. اصلا این مسایل به من چه؟ مگر من جامعه شناس هستم که اینطوری نظریه می دم .بهتر است بریم سر اصل مطلب بله آدم کوچولوها بزرگ نمی شوند . ولی من به چشم خودم دیده ام که آدم کوچولو بزرگ شد. اون هم نه یک ذره و دو ذره بلکه برای خودش غولی شد . اونقدر بزرگ که آدمای معمولی ازش می ترسیدند. هرچی وارسی کردم دیدم نه واقعا بزرگ شده .خیلی تعجب کردم تا اینکه متوجه شدم  بعضی از  آدم کوچولو ها پشت کله هاشون یک سوراخ است  که مستقیما به مغزشون راه داره زرنگها که نمیتونند با رقیب مبارزه کنند و کم میارند یک دونه از این آدم کوچولو ها را پیدا می کنند و از طریق سوراخ پشت کله  او را باد می کنند . این آدم کوچولو که باد شد و گنده به نظر اومد به اون که بادش کرده مدیون می شه و بنابر این مثل یک فرزند وظیفه ی خوش می دونه که بادکننده را اطاعت کنه . بادکننده هم از این فرصت استفاده می کنه و این کوچولوی گنده شده را به جنگ با رقیب می فرسته.  حالا دو تا وضعیت پیش میاد یا حریف را از پا در می آره و یا کله اش سوراخ می شه و بادش می خوابه. خوب تا اینجا بادکننده موفق بوده اما دنیا که اینطوری نمی مونه . این آدم کوچولو باد شده چه ببازه و چه ببره یه روز بر می گرده سراغ بادکننده و حالا این بادکننده باید با همین غول بادی بجنگه
      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۵۳۷۹ در تاریخ جمعه ۲۸ فروردين ۱۳۹۴ ۱۴:۴۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
      ۱۳ شاعر این مطلب را خوانده اند

      نجمه طوسی (تینا)

       ،

      عباس زارع میرک آبادی

       ،

      میثم دانایی

       ،

      مریم شجاعی

       ،

      مهدی رفوگر

       ،

      فرشته شمس الدینی

       ،

      فاطمه رها

       ،

      محسن افشار نادری

       ،

      علیرضا کاشی پور محمدی

       ،

      علی غلامی

       ،

      موسی عباسی مقدم

       ،

      فرمیسک(هاوار هه لوی)

       ،

      جمیله زینعلی

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      افسانه پنام (مولد) افسانه پنام (مولد)
      ۵ ساعت پیش       علی نظری سرمازه علی نظری سرمازه
      ۱۰ ساعت پیش       سید هادی محمدی سید هادی محمدی
      دیروز       محمد شریف صادقی محمد شریف صادقی
      دیروز       محمد باقر انصاری دزفولی محمد باقر انصاری دزفولی
      دیروز       محمد باقر انصاری دزفولی محمد باقر انصاری دزفولی
      دیروز       سید هادی محمدی سید هادی محمدی
      ۲ روز پیش

      نظرات

      مشاعره

      افسانه نجفی

      یه حس عجیبی دارم این روزها ااا دوباره عاشق شده ام ااا ندیده و نشناخته ااا وقتی عاشق بشوی دیگر چه فرقی می کند چشم هایش چه رنگی خواهد بود ااا و یا صدایش چه آهنگی خواهد داشت ااا همه اش دلنشین خواهد بود
      ساسان نجفی(سراب)

      نامه ات را هنوز می خوانم گفته بودی بهار می آیی اا می نویسم قطار اما تو با کدامین قطار می آیی
      سیده نسترن طالب زاده

      ر اه خوشا محبت تو ااا که لذتش مرا ااا از هر نوشاک مستی افرین گوارا تر است ااا تو را که با حقیقت عشق دوست می دارند اا غزل غزلهای سلیمان ع ااا ترجمه شاملوی جاویدان
      شاهزاده خانوم

      ه مشتی باروت واژه ااا سنگینی می کنند روی خطوط انفجااااااااااااااررررررررررررررررررر
      نادر امینی (امین)

      ترنم یار درپیچک موی تو می بینم ااا چو موی ترادر آئینه زرفشان میبینم اا گر مجعد مویت برزمین دامن افشاند ااا طره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1