ظهر روز دوشنبه 12 دی ماه 1390 «استاد عباس شبخیز قراملکی» ادیب و شاعر برجسته ی خطّه ی قهرمان خیز آذربایجان پس از پارک خودروی شخصی اش در کنار ساختمان دوطبقه ی فرسوده ای در خیابان قراملک تبریز با تذکر مردم مواجه شد و با هدف تغییر مکان خودرو به محلی امن بود که ناگهان دیوار بر سر نازنینش فروریخت و استاد فرهیخته ی عزیز زیر آوار جان سپرد....
***
استاد «عباس شبخیز قراملکی» این شاعر و ادیب برجسته ی مهرپرور در سال 1330 شمسی دیده به جهان گشود.او به زبانهای ترکی آذری و فارسی شعر می سرود و از شاعران برجسته و خوشنام حوزه ی شعر آیینی محسوب می شد.
از استاد «شبخیز» عزیز چند کتاب چاپ و منتشر شده که عبارت است از:
1-گنجینه ی شبخیز
2-دیوان غزلیات فارسی و ترکی
3-منظومه ی قراملک (در تاسی از حیدر بابایه سلام استاد شهریار)
***** *** *****
...و غزلی بس فاخر و دلنشین در نعت رسول اکرم (ص) از استاد که هنگام سفر زیارتی به کربلای معلّی سروده است:
امروز در میکــــــــــده بــــــاز است بیایید
می خوردن مستـانه مجـــــاز است بیایید
ساقی ز رخــــان پـرده برافکنــد کجایید؟
میخانـــــــه تماشاگــــــه راز است بیایید
خشت ازسر ِخم پادشه میکده برداشت
درهــــای خــرابــــات فـــراز است بیایید
دست طلب از جیب تمنـــا بــه در آریـــد
هان!فرصت اظهــــــار نیـــاز است بیایید
این ساغرواین ساقی واین میکده این می
اسباب صفای همــــــه ساز است بیایید
از درگه هــــــر ناکس و کس روی بتابید
شاهنشه مـــــــــا بنده نواز است بیایید
یک میم ز احمـد به احد راه نمانده ست
این قصه نه کــوتـــاه ، دراز است بیایید
خورشید وفا سرزده ازکعبه ی مقصود
بر قبله ی او وقت نمـــــــاز است بیایید
صبح از دل یثرب به در آورد سر، امروز
در جلوه مـــــه ملک حجاز است بیایید
درگاه حسین بن علی از شرف و جاه
جنت شرف و عرش طـراز است بیایید
این دولت محمودنصیب همه کس نیست
«شبخیز»دراین بــــزم ایاز است بیایید.