با عرض سلام خدمت تمام دوستان
و عذر خواهی از بزرگوارانی که همیشه لطف دارند و نتونستم بهشون سر بزنم
تابستان امسال فرصتی شد تا باز هم به زیارت آقا امام رضا برم و سعادتی بود که روز تولد آقا اونجا باشم
و انگار همه چیز دست به دست هم داد چون رئیس جمهور هم اومدند مشهد
برای همه از صمیم قلب دعا کردم و از خدا خواستم که همه سالم باشند.
از شهرهای زیادی رد شدم.خیلی دوست داشتم بچه های سایتو از نزدیک ببینم.حتی برای چند لحظه.اما متاسفانه شماره هیچ کسو نداشتم.
یزد،طبس،فردوس،مروست،مشهد،قوچان،آزاد شهر،آش خانه،ساری،گرگان،محمود آباد،رامسر،چالوس،تهران،قم،اصفهان و خیلی شهرهای دیگه که اسمشون تو ذهنم نمونده
مشهد و فضای روحانی حرم خیلی بهم آرامش داد
شبی که تو یه پارک ساحلی نزدیک محمود آباد هم موندیم خیلی شاعرانه و به یاد موندنی بود
تا ساعت دوازده کنار ساحل نشستم و فقط به صدای امواج گوش دادم.صبح هم ساعت چهار بیدار شدم و رفتم کنار ساحل.اونقدر با پای برهنه روی ماسه های کنار ساحل قدم زدم که هوا روشن شد.خیلی خیلی آرام بخش بود.جای همتون خالی
این خاطره همیشه تو ذهنم میمونه
اما این پستو به خاطر قدر دانی از یک مرد گذاشتم.جوان با غیرتی که خیلی تحت تاثیر قرارم داد
تو راه برگشت ده کیلومتری شهر میمه (اصفهان)وسط اتوبان ناگهان چرخهای ماشینم جام کرد.ماشین دو دور دور خودش چرخید و به عرض وسط اتوبان توقف کرد.هر لحظه ممکن بود ماشینهایی که با سرعت بالا می اومدند با ما برخورد کنند و واقعا خدا رحم کرد
با خانواده بودم.همه رو پیاده کردم و فقط با دست به ماشینها علامت میدادم که توقف کنند.چند تاشون که خیلی نزدیک بودند از جاده خارج شدند تا با ما برخورد نکنند و به خیر گذشت.
چرخهای ماشین جام بود و نمیتونستم حرکتش بدم
چند نفر پیاده شدند با عجله اومدند و ماشینو به هر سختی بود از وسط جاده بیرون کشیدیم
ما مونده بودیم وسط بیابون و گوشیهای خاموش
اینجا بود که جوان با غیرتی به نام زکریا سلیمانی اومد.همه رفتند اما اون موند.با گوشی خودش زنگ زد یدک کش اومد .ما هم سوار ماشین خودش کرد و بردمون تا میمه.اونجا تعمیر کار برامون پیدا کرد .ماشینو گذاشتیم پیش تعمیر کار.همه اینها چیزی حدود چهار ساعت طول کشید.و تمام این چهار ساعت تنهامون نذاشت.میگفت غریبید
پیرمرد بیماری که تازه حنجرشو برداشته بود و تحت درمان بود هم باهاش بود. و اون با داشتن یک مریض اینهمه پای ما موند.بعد هم با اصرار ما را برد اصفهان.ما تو اصفهان اقوام داشتیم.خیلی تعارف کرد که اگر پول نیاز داشتید یا مشکلی پیدا کردید تعارف نکنید.
ما دو روز تو اصفهان موندیم تا ماشینمون تعمیر شد.تو این دو روز مرتب با من در تماس بود.و از هیچ کمکی دریغ نکرد.خودش قصد داشت بره زیارت امام رضا.باور نمیکنید ولی کلید خونشو داد به من غریب و گفت تا هر وقت نیاز شد اینجا بمونید.عابر بانکشو گذاشت که اگر پول کم آوردید بی تعارف بردارید.البته شکر خدا ماشینم درست شد و من کلید خونه و عابر بانکشو نگرفتم و نیازی به موندن نبود
ولی اینقدر تحت تاثیر مردانگی و غیرت این جوان اصفهانی قرار گرفتم که دیدم نسبت به تمام اصفهانی ها عوض شد
آفرین به غیرتش.آفرین به پدر و مادری که چنین فرزندی تربیت کردند.آفرین به انسانیتی که حفظش کردند.چیزی که این روزها کم پیدا میشه
من فقط شرمنده مرامش شدم و در جواب تمام محبتهاش گذاشتن این پست تنها کاریه که ازم بر میاد.هر چند میدونم ایشون از اینترنت استفاده نمیکنند و شاید هیچوقت هم ندونند که من اینجا ازش یاد کردم اما .نوشتم تا دیگرانی که میخونند بدونند هنوز هم هستند انسانهایی که انسانیت دارند.غیرت و مردانگی دارند.
امیدوارم روزی اونم بیاد شهر من و من براش جبران کنم.
درود بر تمام مردان با غیرت سرزمینم .مخصوصا اصفهانی های عزیز
سپاس زکریای عزیز به خاطر تمام خوبیهات