سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مرگ ارادى!
        ارسال شده توسط

        فرحناز راسخ

        در تاریخ : دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۳ ۰۰:۵۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۴۳ | نظرات : ۳۳

        به نام حضرت دوست که دوستان را هوای کوی اوست 
        عده ای از انسانها هستند که می توانند مرگ را تسخیر خود کنند که به آن مرگ ارادی می گویند بدین معنی است که آنها می توانند با اراده و اختیار، روح خود را از بدن جدا ساخته و با روح خود در فضای وسیع ماوراء الطیبعه به گشت و گذار کنند. داستانهای زیادی در این مورد از اولیای الهی نقل شده است .
        در شرح حال عطار نیشابوری نقل شده که وی به عطاری مشغول بود و در کار خود دقت فراوان به خرج می داد . روزی در مغازه اش مشغول کار بود و با دقت داروها را در قفسه ها می چید . ناگهان متوجه شد که درویشی در بیرون مغازه به دقت به او نگاه می کند عطار توجهی ننمود و مشغول کارش شد بعد از مدتی باز متوجه شد که درویش همچنان بر وی نظرانداخته و چشم دوخته است باز توجهی نکردبعد از مدتی باز درویش را در همان حالت دید و صبر را از دست داد و به درویش روی کرد و خطاب نمود به چه روی در کار من خیره می نگری، درویش جواب داد در حیرتم که صاحب این مغازه چگونه از آن دل کنده و جان خواهد داد . عطار عصبانی گشته گفت همانطوری که تو جان خواهی داد . درویش گفت تو نمی توانی آنچنان که من جان می دهم جان دهی . عطار باز اعتراض کرد که این چه ادعایی هست که می کنی مگر تو چگونه جان می دهی . درویش گقت الان نشانت خواهم داد. سپس سفره ای که بر پشتش داشت باز کرده و زیر سر نهاد و درازکشید و نفس حبس کرد. عطار که پزشک ماهری بود تمامی علائم حیات را در وی بررسی کرد و او را فاقد حیات یافت و یقین به مرگ وی نمود . ولی درویش بعد از مدتی دوباره نفس زد و بلند شد . همین اقدام باعث شد که عطار رویه زندگی خود را عوض کند ودر سلک عارفان در آید و بدانجا رسید که بزرگان می گویند:
        هفت شهر عشق را عطار گشت
        ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۳۱۴ در تاریخ دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۳ ۰۰:۵۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3