چهارشنبه ۷ آذر
ادبیات درمانی در فارسی
ارسال شده توسط احمدی زاده(ملحق) در تاریخ : جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۲۲
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۸۹ | نظرات : ۸
|
|
ادبیات درمانی در فارسی
نویسنده در این مقاله به بررسی نقش ادبیات در اصلاح اختلالات فردی و اجتماعی پرداخته است. «نوشتن شما را قادر میسازد به بخشهای عمیقتر وجودتان دست یابید. هرگاه افکار و احساسات خود را روی کاغذ میآورید، دریچهای برای ورود سلامت روانی میگشایید.» (برنتلی، ١٣٨۵: ١٢٣)
ادبیات درمانی در فرهنگ ایران موردی است که بیشتر مردم با آن خو گرفتهاند. بیشتر ایرانیان که به دیوان حافظ تفأل میزنند، در واقع در پی یافتن آرامشی هستند که با خواندن شعر حافظ آن را به دست میآورند و قدرت تصمیمگیری پیدا میکنند. بعضی هم روز خود را با خواندن شعر یا متنی روحیه بخش آغاز میکنند و با آنچه قدرت تغییر آن را ندارند، کنار میآیند.
چو قسمت ازلی بیحضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر حافظ
گاهی شعری این مفهوم را یادآوری میکند که نباید به خاطر گذشته اندوهگین بود:
«زندگی تر شدن پیدرپی
زندگی آبتنیکردن در حوضچهی اکنون است» (سپهری، ١٣۷۷: ٢٩١)
یا
«صبحها وقتی خورشید درمیآید، متولد بشویم» (همان: ٢٩٨)
گاهی شعر به فرد جسارت میدهد تا بتواند از حق خود دفاع کند.
چرخ بر هم زنم ار جز به مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخوفلک حافظ
گاهی ادبیات به خاطر تأثیرگذاری به وجود آمده و گاهی بدون برنامهریزی قبلی، خود عامل درمان است یا عامل پیشگیری.
در این پژوهش سعی شده است به این موارد اشاره شود.
***
از دیر باز بشر اندیشهها، احساسات و عواطف خویش را در دامنهی کوهها، دشتها، بیابان و بهطورکلی همه جا با خود زمزمه یا برای همراهانش بیان میکرده است. خاطرات اولین شعرهای بازمانده در ادبیات ایران با داستانهایی عجین و همراه شده است که شاید دلیل اصلی ماندگاری همین اشعار باشد.
در روانشناسی وقتی فردی میخواهد آرامش یابد، دست به قلم میبرد و از مشکلات، ناراحتیها و اندوههای درونی خود مینویسد تا آنها را کاهش دهد، خواندن این آثار اگرچه ذهن را متأثر میکند، هنگام آفرینش اثر به پدیدآورندهی آن آرامش میبخشد. آنچه در ادبیات آن را حدیث نفس مینامیم، در واقع بازتاب مستقیم روح است که نشان میدهد گوینده در چه وضعیتی به سر میبرده است. در روانشناسی اینگونه سخنان را اعتراف شخصی و در مواردی فرافکنی میگویند. ادبیات از احساس و خیال سرچشمه میگیرد و در روان آدمی ریشه دارد. پس، محتوای آن همانند ذهن و روان گوینده است. «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» اگر گوینده فردی متعالی باشد، بیشک سخن او هم نشانی از وارستگی دارد و میتواند موجب رشد و تعالی دیگران شود.
ادبیات درمانی و نقش آن در اصلاح اختلالات فردی و اجتماعی از دیرباز وجود داشته و امروزه ضرورت آن بارزتر است.
در این مقاله سعی شده است تأثیر ادبیات، پیشینهی ادبیات درمانی و شیوههای مختلف آن به صورت گذرا بیان شود. گفتنی است که در مورد هر موضوع آن میتوان بررسیهای بیشتری انجام داد.
تأثیر ادبیات
ادبیات سرشار از شعرها و نثرهایی است که میخواهند بر روح خواننده تأثیر بگذارند و زمانی در رسالت خویش موفق میشوند که بتوانند خواننده را به اعجاب وا دارند و با خود همراه سازند. گاهی سخنی به روح و روان ما نزدیک است و حرف دل ماست؛ حرف نگفتهای که در ضمیر ناخودآگاه داریم و شاعر با خلاقیت همان حس را برای ما بازگو میکند و آن زمان است که ما به شیوهی بیان او «آفرین» میگوییم. تأثیر سخن را همگان پذیرفتهاند و حضرت مولانا این مطلب را چه زیبا بیان میکند:
عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند (مولوی، دفتر اول: ٢١۷٢)
البته برای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری سخن، میزان آمادگی خواننده یا شنونده بسیار مهم است. این تأثیر در افراد مختلف متفاوت است. شیخ اجل، سعدی، این مطلب را در حکایتی مطرح میکند:
«در بعلبک وقتی کلمهای همی گفتم به طریق وعظ... دیدم که نفسم درنمیگیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمیکند...
در معانی این آیت که سخن اقرب الیه من حبل الورید سخن به جایی رسانیده گفتم:
دوست نزدیکتر از من به من است وینت مشکل که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او در کنار من و من مهجورم
من از شراب این سخن مست و فضالهی قدح در دست که روندهای بر کنار مجلس گذر کرد و دور آخر در او اثر کرد و نعرهای زد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش...» (سعدی، ٦۴- ١٦٢)
نمونههایی از تأثیرگذاری ادبیات
در این بخش نمونههایی از شعر شاعران پیشین مطرح میشود که به دلیل تأثیرگذاری در افراد خاصی ماندگار شده و شهرت عام یافته است. چنانکه امیری از امرای آل طاهر- در زمان ازدستدادن قدرت با شنیدن شعری متحول شده است.
«احمد بن عبدالله روزی در بادغیس این دو بیت را در دیوان حنظلهی بادغیسی خواند:
مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه یا چون مردانت مرگ رویاروی
این احمد بنعبدالله از امرای آل طاهر بود که بعد از انقراض آن سلسله به خدمت امرای صفاری رفت و در خراسان مقامات عالیه یافت... »
(صفا، ١٣٦٨: ١٨٠)
داستان تأثیر شعر رودکی بر امیر نصر سامانی مشهور است. رودکی «دانست که با نثر در نگیرد، روی به نظم آورد و قصیدهای بگفت و به وقتی که امیر صبوح کرده بود، درآمد و به جای خویش بنشست. چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پردهی عشاق این قصیده آغاز کرد:
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی...
میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی
چون رودکی به این بیت رسید، امیر منفعل گشت که از تخت فرود آمد و بی موزه پای در رکاب خنگ نوبتی نهاد...»
(نظامی عروضی، ١٣٣٣: ۴- ۵٣)
محمد بهمن بیگی در تهران نامهای از برادرش میخواند و این نامه چنان تأثیری در او میگذارد که میگوید:
«نامهی برادر با من همان کرد که شعر و چنگ رودکی با امیر سامانی... فردای همان روز ترقی را رها کردم؛ پا به رکابم گذاشتم و به سوی زندگی روان شدم... » (بیگی، ١٣۷٠: ١٩)
در جایی دیگر چنین میگوید: «بیش از هشت ساعت سواری در هوای سرد، کارم را ساخته بود... قدرت تکلم نداشتم نمیتوانستم بایستم یا بنشینم... خاطرم از کلیههایم ناجمع بود... خیال میکردم هرچه زودتر باید به ماشین و شهر میرسیدم و خودم را به پزشکی و بیمارستانی برسانم. غافل بودم که شفایم در همین جا بهسادگی صورتپذیر بود.
معالجهام با بستر گرم و اتاق گرم نبود؛ با آب و نان و دارو و درمان نبود. معلم باذوق طایفه دو تا بچهی معجزهگر به بالینم آورد؛ یکی آواز میخواند و دیگری نای میزد. ... هیچگاه به توانایی شعر و موسیقی تا این حد پی نبرده بودم. چیزی نگذشت که جان و توان یافتم و از جای برخاستم. گویی بر بال موسیقی به پرواز درآمدم. موسیقی و شعر از زبان و دهان این دو کودک دبستان با من همان کرد که ابر و باران با تشنهی بیابان» (همان: ۴- ٣٢٣)
ادبیات درمانی (قصه درمانی)
یکی از کتابهایی که در آن به نقش ادبیات در بهبود بیماری روحی اشاره شده، کتاب "هزار و یک شب" است. در این کتاب، شهریار در پی خیانت همسرش دچار بدبینی مفرط میشود؛ بهطوری که «هر شب باکرهای را به زنی آورده، بامدادانش همی کشت تا سه سال حال بدین منوال گذشت. مردم به ستوه آمده دختران خود برداشته هر یک به سویی رفتند و در شهر دختری نماند» (تسوجی، ١٣٨٣، ٨). وزیر دختر دیگری برای شهریار پیدا نکرد و چون ناامید شد، دخترش به او گفت: «مرا به ملک کابین کن یا من نیز کشته شوم یا زنده مانم و بلا از دختران مردم بگردانم.» (همان: ٨)
شهرزاد به شیوهی قصهگویی شهریار را سرگرم میکرد و هر شب قصه را در جایی متوقف میکرد که او شیفتهی شنیدن ادامهی قصه میشد و کشتن او را به روز دیگر میانداخت. شهرزاد با گفتن داستانهایی از خیانت زنان و مردان به شاه یادآوری میکرد که افراد دیگری نیز دچار این مشکل شدهاند و به آنها خیانت شده است و خیانتکاران نتیجهی خیانت خود را دیدهاند. او در همهی داستانها با عبارت «ای ملک جوانبخت» که عبارتی مثبت است، شاه را خطاب میکند. شهرزاد در شب چهارصدویکم داستانی مطرح میکند که پاکدامنی و عفاف زنی را نشان میدهد و به این شیوه میگوید که همهی زنان خیانتکار نیستند. (تسوجی، ١٣٨٣: ١٠۴٢)
شهرزاد در طول هزار و یک شب با مطرحکردن حکایتها و موعظههای فراوان به شهریار آرامش میدهد؛ تا آنجا که شهریار در پایان به وزیر خود، پدر شهرزاد، میگوید: «خدای تعالی بر تو ببخشاید که کریمهی خود را به من تزویج کردی و سبب منع من از کشتن دختران مردم شدی». (همان، ج٢: ٢٣٢٩) دلیل اصلی بهبود شهریار، استفادهی مناسب از شیوهی قصهگویی (نوعی ادبیات درمانی) بوده است.
ادبیات (کودکان)، راه پیشگیری از اختلالات فردی و اجتماعی
ادبیات به عنوان یک عامل سازندهی شخصیت یا بازدارنده میتواند بررسی شود. به همین دلیل، این بررسی باید از ادبیات کودکان باشد. «هدف ادبیات کودکان، ساختن انسان و جامعه است؛ لذا ادبیات با تکیه بر گذشته، آیندهنگر است و نقش بزرگی بر عهده دارد که هدفهای مختلف زیر را در بر میگیرد:
١. آماده کردن طفل برای شناختن، دوستداشتن و ساختن محیط؛ از طریق ادبیات است که کودکان و نوجوانان مسائل مختلف را میشناسند و راههای گوناگونِ روبهروشدن با آنها را میبینند و تجربه میکنند و در نتیجهی این گسترش دید و تخیل، قدرت تفکر و سازندگی بیشتری به دست آورند.
٢. شناساندن طفل به خویشتن، ایجاد احترام به اصالت انسانی و میل به اعتلای مداوم. ادبیات کودکان و نوجوانان باید بتواند انواع نیازهای روانی آنها را بشکافد، بپروراند و تا حد امکان ارضا کند.
٣. سرگرمکننده و لذتبخشبودن....
۴. علاقهمندکردن طفل به مطالعه و ایجاد عادت به آن
۵. ایجاد و تقویت صلح در جهان. اگر دو هدف اول ادبیات کودکان منجر به شناساندن طفل به خویشتن و شناسایی مسائل مختلف محیطش شود، به شناساندن مردم جهان و مسائلشان بپردازد و به کودکان هر سرزمین شباهتها و اختلافهای مردم سایر نقاط جهان را نشان دهد و در آنها قدرت تحمل و پذیرش اختلافهای ظاهری و تفاوت راه و روش زندگی و نظرگاهها را ایجاد کند. از این راه، صلح و دوستی جایگزین کجنگریها، اختلافات و خصومتها میشود و هرچه این شناسایی افزایش یابد، درگیری عاطفی و امکان ایجاد حسن تفاهم واقعی نیز بیشتر میشود» (حجازی، ١٣۷٩: ٢- ٢١) هرچه ما در تنظیم ادبیات کودکان با دقت بیشتری رفتار کنیم و سعی داشته باشیم به اهداف ادبیات کودکان نزدیک شویم، بهتر میتوانیم کودکانی را برای زندگی آینده آماده کنیم که اختلالات رفتاری و اجتماعی کمتری داشته باشند. به نظر من، نقش ادبیات به عنوان یک اصل مهم سازندگی و بازدارندگی بسیار مهم است. باید داستانهای متناسب با نیازهای کودکان تنظیم شود تا آنها را به تعادل روحی و رفتاری برساند.
«قصه نمیتواند جانشین زندگی شود ولی میتواند زندگی را پربارتر و شیرینتر کند. وقتی ناملایمات به زندگی ما معنی و هدفی ببخشد و وقتی که زندگی تلخ است و سختی فراوان، دستکم ساعتی، تلخیها و سختیها را از یاد ما ببرد یا به ما کمک کند که بتوانیم راهحلی برای آنها بیابیم. قصه، از زمانهای بسیار دور سرچشمهی بعضی دانشهای بشری بوده و همیشه به مردمی که آن را شنیده یا خواندهاند، لذت بخشیده است؛ چه شنونده یا خوانندهی قصه بزرگسال بوده است و چه کودکی خردسال... باید نیازهای معنوی کودک را بررسی کنیم و بپذیریم که اگر داستان یک یا چند نیاز معنوی یک کودک را برآورده کند، قصهای مطلوب است.» (حکیمی، ١٣٨٢: ۷٠- ١٦٩)
«روانشناسان معتقدند که نیازهای معنوی کودکان از این قرارند:
شایستگی، یا نیاز به پیروزی و لیاقت...
ایمنی یا نیاز به راحتزندگیکردن...
آگاهی یا نیاز به دانستن....
ایمنی عاطفی، نیاز به مهرورزیدن و موردمحبتقرارگرفتن...
وابستگی به اجتماع یا نیاز به تعلقداشتن به جمع...
بازی، شادی و نیاز به تغییر....
زیباپرستی، نیاز به هماهنگی....
دادجویی، نیاز به آزادی... (همان: ١٨٠- ١۷٠)
اگر ما با داستان بتوانیم پاسخگوی نیازهای یادشده باشیم، میتوانیم از اختلافات رفتاری و اجتماعی جلوگیری کنیم. در اینجا نقش ادبیات به عنوان عامل تربیتکنندگی حائز اهمیت است؛ برای مثال، در شعر کودکانهی «حسنی با آب بازی نکن» وقتی حسنی در استفاده از آب اسراف میکند، آب قطع میشود:
«هر چی حسن شیرو پیچوند
آب نیومد از توی اون
نشست کنار شیر آب
ناراحت و دلنگرون» (جهانیان، ١٣٨٦)
در این کتاب، قصه با ایجاد فضایی تخیلی، ذهن کودکان را با خطر بیآبی آشنا میکند تا آنها به این باور برسند که آب مظهر زندگی است. درعینحال، مصرف درست آن را به کودکان آموزش میدهد و آنها را با نحوهی رفتارهای مختلف و نتیجهی کارشان آشنا میکند.
کتاب «مملی چه وقت خوابه»:
در این کتاب، داستان کودک تنبلی مطرح میشود که اهل کتاب و مدرسه نیست. معلم به او میگوید:
باز که درساتو نخوندی
نکنه باز خواب موندی؟
کسی که به فکر درس نیست
تو خواب هم نمیگیره بیست
مملی سرافکنده شد
پشیمون و شرمنده شد....
بعد
قول داد که تکرار نشه
دفعهی آخر باشه...
مملی دیگه زرنگ شد
آماده گوش به زنگ شد (سیف، ١٣٨٦)
در برخورد با این داستان، کودکانی که ویژگی تنبلی را ندارند با رفتارهای گوناگون، نتیجهی ناپسند آن و واکنش اطرافیان آشنا میشوند و رفتار مثبت خود را تقویت میکنند و کسانی که تنبلاند، با شخصیت اول همزادپنداری میکنند؛ خود را به جای او قرار میدهند و همانطور که شخصیت داستان تصمیم درستی میگیرد و رفتار پسندیدهای از خود بروز میدهد، درصدد اصلاح رفتار خود برمیآیند. پس داستانهای کودکانه میتوانند هم جنبهی پیشگیری داشته باشند و هم درمان.
ادبیات شفاهی و عامیانه
انواع ادبیات شفاهی و عامیانه- که در بین مردم رایج است و به دلیل موزونبودن در ذهن افراد ماندگاری دارد- به دلایل خاصی به وجود آمدهاند؛ مثلن لالاییهایی که مادران برای فرزندان خود میخواندهاند، یا برای تسکین دردی بوده است یا برای انتقال حسی شاد به کودکان.
متلها و اشعار گوناگون که به مناسبتهای مختلف میخواندند، ضربالمثلها و... میتواند در بحث ادبیات درمانی بررسی شود اما پرداختن به این مورد خود مقالهای مفصل و جداگانه را میطلبد و در اینجا فقط به آن اشارهای شد؛ به امید آنکه به این بخش بزرگ فرهنگ ایرانی توجه شود.
جلوههای گوناگون ادبیات درمانی
«ما به خاطر میسپاریم:
٢٠ درصد آنچه را میخوانیم
٣٠ درصد آنچه را میشنویم
۴٠ درصد آنچه را میبینیم
۵٠ درصد آنچه را میگوییم
٦٠ درصد آنچه را انجام میدهیم
٩٠ درصد آنچه را میشنویم، میبینیم، میگوییم و انجام میدهیم» (دیمیک، ١٣٨٣: ٢٢)
پس، نتیجه میگیریم که زمانی شعر یا نثر میتواند تأثیر بیشتری داشته باشد که بتواند تمامی حواس فرد را درگیر کند؛ برای نمونه، «آموزگاری که بر تدریس به شیوهی موزون تأکید دارد (موسیقایی)، برای روشنکردن مطلب به کشیدن تصاویر روی تخته اقدام میکند (مکانی)، در حین صحبتکردن از حرکات نمایشی استفاده میکند (حرکتی- جسمانی)، در بین صحبتهایش مکث میکند تا دانشآموزان فرصت تأمل داشته باشند (درونفردی)، سؤالاتی میکند که دانشآموزان را سر ذوق آورد (میانفردی) و در صحبتهایش از منابع طبیعی استفاده میکند (طبیعتگرا)، در حقیقت اصول تئوری MI را با روشی سنتی درهم آمیخته است.» (آرمسترانگ، ١٣۷٨: ۷٨)
همینطور اگر ما بخواهیم ادبیات درمانی داشته باشیم، باید بتوانیم با استفاده از هوشهای چندگانه مطلب را به بهترین شکل ارائه دهیم تا افراد هم به بهترین شیوه بهرمند شوند. تأثیر یک مطلب، زمانی که آن را میخوانیم با زمانی که آن را همراه با موسیقی میشنویم، متفاوت است.
«آواز و موسیقی، احساس خوشحالی، هیجان، سرمستی و لذت ایجاد میکند» (برنتلی، ١٣٨۵: ۷٢)
اگر همراه با موسیقی تصاویری زیبا و چشمنواز دیده شود، بیشک تأثیر نوشته بیشتر خواهد شد و اگر در محیطی متناسب با شعر و موسیقی قرار گیریم، احساس آرامش و ماندگاری این احساس افزایش مییابد.
شما میتوانید انواع ارائهی مطلب را در مورد شعر زیر تصور کنید.
«بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمهی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست...
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمهها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمهباز
خوش به حال دختر میخک- که میخندد به ناز-
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دامن من گرچه -در این روزگار-
جامهی رنگین نمیپوشی به کام
بادهی رنگین نمینوشی ز جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت -ز آن می که میباید- تهی است،
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشهی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ» (مشیری، ١٣۷٦: ٨- ۵٦)
منابع :
۱. آرینپور، یحیی؛ از صبا تا نیما، چاپ۶، انتشارات زوار، ۱۳۷۵.
۲. آرمسترانگ، توماس؛ هوشهای چندگانه، مترجم: مهشید صفری، چاپ سوم، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۷.
۳. برنتلی، جفری؛ پنج دقیقهی خوب، مترجم: گیسو پارسا، نشر علم، تهران، ۱۳۸۵.
۴. بیگی، محمدبهمن؛ بخارای من ایل من، چاپ چهارم، انتشارات آگاه، ۱۳۷۰.
۵. پینه، اژان؛ داستان بامزه، نسل نواندیش، چاپ اول، ۱۳۸۷.
۶. تسوجی، عبداللطیف؛ هزار و یک شب (شهر کتاب)، دورهی ۲جلدی، هرمس، تهران، ۱۳۸۳.
۷. جهانیان، ماهک؛ حسنی با آب بازی نکن، چاپ چهارم، انتشارات خانهی هنر، ۱۳۸۶.
۸. حجازی، بنفشه؛ ادبیات کودکان و نوجوانان، چاپ سوم، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۷۹.
۹. حکیمی، محمود و مهدی کاموس؛ مبانی ادبیات کودکان و نوجوانان، ج اول، تهران انتشارات آوران، ۱۳۸۲.
۱۰. دیمیک، سالی؛ ارتباط موفقیتآمیز با NIP، مترجم: علی اسماعیلی، انتشارات شباهنگ، تهران، ۱۳۸۳.
۱۱. سپهری، هشت کتاب، چاپ بیستم، چاپ گلشن، ۱۳۷۷.
۱۲. سعدی؛ گلستان، تصحیح خلیل خطیب رهبر، چاپ نهم، انتشارات صفی علیشا، ۱۳۷۳.
۱۳. سیف، مجید؛ مملی چه وقت خوابه، چاپ دهم، انتشارات سپیده، ۱۳۸۶.
۱۴. شهباز، حسن؛ سیری در بزرگترین کتابهای جهان، جلد۲، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۱.
۱۵. صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، چاپ نهم، انتشارات فردوس، تهران ۱۳۶۸.
۱۶. مشیری، فریدون؛ زیبای جاودانه، انتشارات سخن، تهران ۱۳۷۶.
۱۷. مولوی، جلالالدین بلخی؛ مثنوی (دفتر اول)، تصحیح و ترجمهی نیکلسون، انتشارات سعاد تهران، ۱۳۸۱.
۱۸. نامنی، محمود؛ لطفن گوسفند نباشید، چاپ هجدهم، انتشارات کیهان، ۱۳۸۷.
۱۹. نظامی عروضی سمرقندی؛ چهارمقاله، تصحیح محمد معین، انتشارات کتابفروشی زوار، چاپ تابان، ۱۳۳۳.
برگرفته از روزنامهی اطلاعات شماره ٢۵۴٦٩، یکشنبه ١٢ آذر ١٣٩١ - نقل از رشد آموزش زبان و ادبیات فارسی
معصومه محلوجیزاده مهابادی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۳۹۶۱ در تاریخ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۳ ۱۰:۲۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.