سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    « بزم وفا » شرحی بر غزلی از بیدل {قسمت ششم }
    ارسال شده توسط

    ابراهیم حاج محمدی

    در تاریخ : سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۳ ۰۴:۰۳
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۳۷ | نظرات : ۱۴

     
    خوشا بزم وفا کز خجلت اظهار نومیدى
    شرر در سنگ دارد پرفشانیهاى آه آنجا
      اغراق در شعر بیدل:
    در دیوان بیدل غالبا با اغراقهایی مواجه می شویم که از حوزه و آبشخور انتزاع سرچشمه می گیرند و از مرز افراط و زیاده روى درتوصیف درمی ‏گذرند . انتزاع از واقعیت های عینی و حضور در واحه های کاملا وهمی وانتزاعی کلام اغراق آمیز بیدل را رنگ و بوی خاصی می بخشد که در آثار دیگر شاعران کمترمی توان نمونه ای برای آن جست .  اغراقی که در این بیت بیدل در لفافه ی نوعی اغلاق وپیچیدگی – {که بدان اشارت خواهیم داشت } - مشهود است از این دست است .
    بزم وفا
    « بزم وفا » یا « بزم ادب ساز وفا » و « خلوت ادب و وفا » و « کوی وفا » و « بالین وفا » و نیز « بساط وفا » و « بارگاه وفا » ، درشبکه ی تداعی بیدل عرصه امتحان و ابتلاء آدمی است به محک عبودیت و بندگی حضرت  حق و امتثال اوامر و نواهی تشریعی او با خلوص و پاکی نیت و حضور قلب ،  که به منزله ی پای بندی بر عهدی است که میان انسان و خداست و امیدواری به وعده ی حق خدای سبحان . از دیدگاه بیدل مطرب این بزم شور دل است و فروغ اینچنین بزمی را باید غنیمت شمرد:
    به امتحان وفا جبهه چشمهٔ عرق است
    ز شرم دعـوی باطـــــل‌ گواه می‌گــرید
    یا :
    تیره‌ بخـــتی هرچه باشـــــد امتحانگاه وفاست
    از محک غافل مباش ای بیخبر رنگم زریست
    و :
    عمری‌ست وفا ممتحن ناز و نـیاز است
    نی تیغ ز دست تو جدا شد نه سر از ما
    و:
    اگـــــر محیـــــط‌ گهر برآیـــــی قبــــــول بزم وفـا نشایی
    دلی به‌ ذوق حضور خونین سرشکی از چشم تر برون آ
    و:
    مطرب بزم ادب‌ساز وفا شـــــور دل است
    بیخودیها ی نفس بال و پر عجز نواست
    یا:
    فروغ بزم وفا مغـــــتنم شمـــــر بیدل
    چراغ اگر نفروزد کسی تو داغ افروز
    بیدل در بزم وفا نرد تجرد می بازد و از تمامی قیود و تعلقات رهائی می یابد :
    دوش در بزم وفا نـــــرد تجـــــرد باخـتم
    شش جهت را بر قفا افکند نقش خال من
    یا :
    ما سبکر‌وحان ز قید شش در تن فارغیم
    مهره ی آزاد دل دارد بســـــــاط نرد ما
    از دیدگاه بیدل در بساط این نرد باختن رنگی ندارد :
    ما به هستی از عدم پر بی‌بضاعت آمدیم
    باختن رنگی نـــــــدارد در بساط نرد ما
    اینچنین امتحان و ابتلائی است که اکسیر است و دل آدمی را به صیقل خویش ، جام جهان نما می کند :
    چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا
    د‌ل آب گــــردد و جام جهان‌نما نشود
    بزم ادب ساز وفا و نومیدی ؟
    وفا را نسبتی است با عشق  از یک سو ی و با عهد و پیمان  از سوئی و با وعده معشوق به عاشق از سوئی دیگر . لذا عاشق باید وفاداربرعهد و پیمان خویش بماند و معشوق وفادار بر وعده و قرار خویش .
    عشق‌، وفا می‌طلبد، چاره چیست
    بار دل از دل نتـــــوان برگرفت
    و :
    ذوق وفای وعده‌ات از دل نمــــی‌رود
    قاصد ثمر نبود که‌ گویم رسید و رفت
    و :
    وفا سر بر خط عهدت‌کرم فرمانبر جهدت
    ترحــــم بندهٔ‌ کیشـــت‌، مروت امت دینت
    عهدی که انسان با خدای خویش دارد عهد
    اجتناب از بندگی شیطان و پیمودن صراط مستقیم  که همان عبودیت وبندگی است ، می باشد :
    أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ . وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ { 60 و 61 سوره ی یاسین }
    و وعده ی الهی به بندگانش که نتیجه ی تکوینی وفاداری بندگان به همان عهد و پیمان است  فلاح و رستگاری و رسیدن به سرمنزل سعادت ونیکبختی و برخورداری از نعمتهای بهشتی است که بالاترین آن رضوان الهی است :
    وعد الله المومنين و المومنات جنت تجري من تحتها الانهار خلدين فيها و مسكن طيبه في جنت عدن و رضون من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم {  سوره توبه آيه72  }
    نه عهد ی که بر دوش آدمی است تکلیف مالایطاق است و نه وعده ی الهی تخلّف پذیر ، وپرواضح است که در آنجا که گوی توفیق و کرامت در میان افکنده است یأس و نومیدی جایگاهی نخواهد داشت .
     « وَ لاتَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِإِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» يوسف/87
    زمین تا آسمان ایثار عام‌، آنگاه نومیدی ؟
     بروبـــیم از در بازکـــرم این‌گرد تهمت را
    یا :
    سودایی داغ ترا از شام نومیدی چه غم
    پروانهٔ بزم وفــــــا دارد چراغان در بغل
    بی تردید حضور در این بزم آدابی دارد که باید مراعات شود :
    تا ز تمکـــــین نگـــــذرند آداب‌ دانـــان وفا
    شمع‌محفل در سرآتش داشت زیر پا نداشت
    یا :
    بی‌ادب نـــــبرد کسی ره بــه بارگاه وفا
    با قدم به خاک شکن یا عنان‌کشیده بیا
    و :
    حق زنـــار وفا بیـــــدل نمی‌گـــــردد ادا
    تا سلیمانی نسازی سنگ این بتخانه را
    و :
    پروانه مشربان بساط وفا چو شمع
    اجزای خویش را به گداز آبرو کنند
    و :
    در وادیی ‌که دوش ادب محمل وفاست
    خار قدم چو شمع به مژگان ‌کشیدنست
    نیز                                                                                                
    حرف ‌جرأت‌، خجلت ‌تسلیم‌ کیشان وفاست
    هر چه باداباد اینـجا، هر چه باداباد نیست
    سنگ و شرر :
    سنگ و شرر از موتیوهای پرکاربرد در دیوان بیدل است و در شبکه ی تداعی بیدل به لحاظ استعداد نهفته در سنگ  , که بموجب اصطکاک جرقه ی آتش تولید می کند ، ملازم و همراه شرر و آتش است . در این چشم انداز سنگ وآتش هردو در تکاپو و در حال شدن وصیرورت و فعلیت یافتن اند :
    همه درسعی فـــنا پیشترازیکــــــدگریم‌
    با شرر سنگ‌گروتاز شتاب است اینجا
    و :
    دل رم آرزو مشـــــکل شود محبـــــوس نومیدی
    که‌ سنگ اینجا شررمی‌گردد از وحشت کمینی‌ها
    شایان ذکر است که بیدل حتی در خاموشی سنگ نوعی چراغانی خاموش را می بیند :
    کنج فقرم چون شرار سنگ بزم ایمنی‌ست
    مصلحت هــــا در چراغان خموشم دیده‌اند
    توجه به این نکته در فهم مقصود بیدل بس سزاوار است که یکی از خواص شررإظهار{ مُظهرٌ لغیره بودن به سبب نوری که از آتش ایجاد می شود }  و آینه داری است :
    سنگ در دامن امـــــــید مبند
    فرصت آیینه‌داری شرر است
    و آه علامت نقابداری و  کتمان و پنهان داشتن اندوهی در دل است بر خلاف فغان و ناله .
     نقاب از آه من بردار و چاک دل تماشـــاکن
    حجابی نیست جزگرد نفسها صبح عریان را
    یا :
    زند گر شمع با حسن تو لاف‌گرم بازاری
    به آهــی می‌توانم قفل بر درزد دکانش را
    یا :
    اگر به ناله نیرزیم‌، رخصت آهـــی
    نه‌ایم شعله که خاموش‌کرده‌ای ما را
    نسبت آه و نومیدی
    از طرفی غالبا منشأ آه یأس و نومیدی است :
    دادرس آینـــه بر طـــــاق تغافل دارد
    همچو آه از دل مأیوس به زنهار برآ
    پرفشانی :
    بال افشانی  و پر فشانی به معنی حرکت و تکاپو است . { از آنندراج : گفت یا رسول الله ( ص ) ما ملائکه هنوز پرها نیفشانده ایم به جنگ بنو قریظه  ( از قصص الانبیاء ص / 222 )  رجوع کنید به لغتنامه ی دهخدا ج / 4 ص /
    3073 }
    به هیچ جا نرسیدم ز پرفشانی جهد
    چو شمع شوخی پروازم آشیانی بود
    و :
    به‌کام دل نگشـــــودیم بـــــال پروازی
    چو رنگ‌، هستی ما گرد پرفشانی بود
    یا :
    دراین‌گلشن‌چوگل‌یک پرزدن‌رخصت‌نمی‌باشد
     مگر از رنگ یابی نسخـــه بال افشانی ما را
    و :
    زبـــــال‌افشانی ســـــاز شـــــرر آواز می‌آیـــــد
    که اینجا گر همه سنگ است دامن بر میان دارد
    پرفشانی آه :
    ترکیب اضافی « پرفشانی آه » اضافه ی استعاری است و باصطلاح استعاره ی مکنیه ای در آن است معادل « پرفشانی پرنده ی آه »
    ساختار دو پهلوی مصرع دوم بیت
    البته از کوه کتل دار و جنون انشاء و قیامت کلماتی چون بیدل که نفسش کارگاه حشر معانی است به هیچ وجه غریب نیست که بگونه ای سخن بپردازد که مخاطب در درک و فهم معنای آن دچار حیرت و سردرگمی گردد . مصرع دوم این بیت یعنی { شرر در سنگ دارد پرفشانی های آه آنجا } ساختاری دو پهلو دارد از این جهت که نهاد و گزاره آن بدرستی مشخص نیست . و می توان با تقدیم و تأخیر اجزای جمله ، این مصرع را به دو گونه  معنا کرد . 
    1- پرفشانیهای آه ، شرر در سنگ دارد
    2- شرر، در سنگ ، پرفشانی آه دارد
    دوست فاضل و ارجمند ما جناب محمد کاظم کاظمی معنای اول را به صواب نزدیکتر دانسته است و گفته است :
    به نظر من می رسد که برداشت اول به صواب نزدیک باشد، یعنی آه که طبیعتاً وسیلة اظهار ناامیدی است ، در آنجا همانند آتش در سنگ پنهان می شود .
    اما با توضیحاتی که ما از خاصیت شرر ارائه دادیم بعید نیست معنای دوم به صواب نزدیکترباشد . در هر حال دو معنا می توان از مجموع دو مصرع برداشت کرد
    الف : بزم وفا { که همان عرصه ی ابتلاء وامتحان آدمی به محک پایبندی به عهد و پیمان الهی و امیدواری به تحقق وعده ی خداوند است } خوش بزمی است چرا که در آن بزم ،  شرر، در سنگ  از شرم اظهار نا امیدی و یأس همچون پرنده ی آه پرفشانی می کند }
    ب : بزم وفا { که همان عرصه ی ابتلاء و امتحان آدمی به محک پایبندی به عهد و پیمان الهی و امیدواری به تحقق وعده ی خداوند است } خوش بزمی است چرا که در آن بزم ، پرنده ی آه از شرم اظهار نا امیدی و یأس همچون شرر در سنگ پرفشانی می کند .

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۳۷۰۲ در تاریخ سه شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۳ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0