ابوذیه بحق الامام الراحل الخمینی الکبیر ره
یروح الله الگلب بیتــک و دارک ( دار الک)
شجاع او تشهد افعالک و دارک ( و ادی بیک)
یریت الیوم ازورنک و دارک ( ودی اراک)
امن اشوفنّک ترد روحی علیـــــــه
الی القاید
بچت عینی علیک اهوای ، شنهی السبب ناسینی
علیک اعتب و اجر انغام ، جاوب یا بعد عینی
***
انتظرتک والگلب شب نار ، عطشان اعلی محبوبی
دوت بیه الهموم اهوای ، ما ضل بس رکن ثوبــی
***
غدر بینه الزمان او راح ، و الفرگه سهم چتّال
یا مرود کحل للعین ، باسمک یفرح الـدلال
***
انت البحر وانت اشراع ، و انت الوطن و اجباله
هذوله احنه نبل و ارماح ، خل تسمع الخـیاله
***
فدوه الروح الک تنباع ، بامرک سیدی اهدیهه
اذا شخصک یرید الروح ، چا المن امخلیهـه
***
نهز الکون بالجبهات ، ملک الموت شاهدنـه
نزیف الدان والطلقات ، یمطر من سواعدنه
***
یا دیرت هلی یا سور ، یا محلا السکن بیهه
القیاده و الجهاد اسناد ، مرسوم ابمعانیهه
***
زمان الطاغی دمرناه ، بالمگوار والفالـــــه
انگریز اطوابه شبّت نار ، الجهاد التشهد ارجاله
***
رحت وانت الگلب والروح ، زادت ونّت ایامی
ابغیابک و القیاده اسباع ، نالت جودت احلامی
***
وحق جدک علی الکرار ، یقایدنه افتخر بینه
کلنه اعلی العهد باقین ، دربک محنه ناسینه
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 14/11/1392
وطن گلگون نما کرد شیر شیران
سپاهی ساخت سرداران میدان
ولایت سر بلند چون برج میلاد
احاطه کرده دنیا عشقّ ایران
امام از راه دور آمد
وطن آتش فشان گردید ، مذابش در جهان جاریست
مطهر کرده کوه و دشت ، به چشم دشمنان خاریست
***
زمین آغشته در خون شد ، و نور از کهکشان آمد
عصا در دست و تک فریاد ، به کوی مرد و زن در زد
***
خیابان ها پر از سیل است ، چو دریا شهر ها جوشید
همه فریادشان تکبیر ، چو رعد از آسمان غرّید
***
جهان در شوق تغییر است ، شهادت رمزِ پیروزی
شهیدان با کلام حق ، خروشیدند به غم سوزی
***
امام از راه دور آمد ، هوا داران خود را دید
عدالت با نظام حق ، چو باران در وطن بارید
***
تمام شهر ها آباد ، ستم گم گشته از میهن
ستمگر مرگ خود را خواند ، شعار گرم مرد و زن
***
گلستان در فضای تابید ، بهشت آویزه میدانی
فدا کردند وجود خود ، به پای روح قرآنی
***
ستم از ریشه خشکیده ، و گل آزادی می خواهد
در این فریاد بی همتا ، و ایران زنده می ماند
***
ثعالب شاهد زنده ، در این جنگ خیابانی
شعار مرگ استعمار ، به شه کوبید حسّانی
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 09/11/1392
برو اینجا همش ایران
برو درب دلم بســــته
نمی خواهد که دل خسته
تو رفتارت چه وابســـته
گهی شادی،گهی غمگین
گهی ناجور و سر مسته
چه دردی از رهت دیدم
چه برگی از گلت چیدم
چه مرگی از تو بشنیدم
همش بی دین،همش سنگین
همش محراب دل سنگ است
شب و روزت چه دلتنگ است
پروبالت چه نیرنــگ است
برو از قلب من ای جان
دلت زندان،شبت باران
نیا هر گز در اینجا دشت دل خندان
نمی خواهد بگرید ابر ما بی جان
در اینجا دشت خوزستان
همش سر سبز ،همش خرم ،همش گلزار در بستان
هویزه شهر تاریخ و شقایقها
و سوسنگرد وآبادان
پر از لاله ونخلستان
کناررود اروند وفا داران
ودزفول شوش خرمشهر و بهبهان
و شوشتر آبشار دیده ی ایمان
سلیمان لوله ی نفتش در این شریان
وایذه رامهرمز، مردمان شاد کوهستان
به سوی دشت آزادان
همش نیزار،همش گلزار همش بیدار
اگر دل بنگری در هور
خیابان بند چون تهران
ولی نامی ندارد چونکه سر سنگی
فراموشی سپردی با دلِ تنگی
به قبرستان بی نام و نشانی چون زدی مهرت
همش در دام شهرستان
نگو که مگر شهرستان
چه کم دارد دل از پیمان
مگر با آن طلای مشکی آبادِ خوزستان
نمی چرخد فروغ آتش میدان
به بازوی توانای سر افرازان
در این سوز و در این حرمان
بگو هر جای شهرستان وطن ایران
بگو هر جای شهرستان با هر ایده و ایمان
با هر لهجه ای گویان
عرب لر فارس ترک کرد و بلوچستان
همه ایران همه خندان همه برّان
بنام کشورِ جمهوریِ اسلامیِ ایران
سروده جاسم ثعلبی (حسّانی) 26/09/1390