سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 2 ارديبهشت 1404
  • تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1358 هـ ش
  • سالروز اعلام انقلاب فرهنگي، 1359 هـ ش
  • روز زمين پاك
24 شوال 1446
    Tuesday 22 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

      سه شنبه ۲ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      زنـدگی در حاشیـه...
      ارسال شده توسط

      محمد رضا صالحی

      در تاریخ : چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۷۷ | نظرات : ۱۳

      از مجموعه بی بال پریدن " قیصر امین پور "
      زنـدگی در حاشیـه...

      ما حاشیه نشین هستیم.
      مادرم می گوید: "پدرت هم حاشیه نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند و در حاشیه مرد."
      من هم در حاشیه به دنیا آمده ام، ولی نمی خواهم در حاشیه بمیرم!
      برادرم در حاشیه ی بیمارستان مرد.
      خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می کند، گاهی در حاشیه ی گریه، کمی هم می خندد.
      مادرم می گوید: "سرنوشت ما را هم در حاشیه ی صفحه ی تقدیر نوشته اند."
      او هر شب ستاره ی بخت مرا که در حاشیه ی آسمان سوسو می زند به من نشان می دهد.
      ولی من می گویم: "این ستاره ی من نیست."
      من در حاشیه به دنیا آمدم، در حاشیه بازی کردم.
      همراه با سگها و گربه ها و مگس ها در حاشیه ی زباله ها گشته ام تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.
      من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم.
      در مدرسه گفتند: "جا نداریم."
      مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: "آقای ناظم اسمش را در حاشیه ی دفتر بنویس تا ببینیم!"
      من در حاشیه ی روز، به مدرسه ی شبانه می روم.
      در حاشیه ی کلاس می نشینم.
      در حاشیه ی مدرسه می نشینم و توپ بازی بچه ها را نگاه می کنم، چون لباسم همرنگ بچه ها نیست.
      من روزها در حاشیه ی خیابان کار می کنم و بعضی شبها در حاشیه ی پیاده رو می خوابم.
      من پاییز کار می کنم، زمستان کار می کنم، بهار کار می کنم، تابستان کار می کنم و در حاشیه ی کار، زندگی می کنم.
      من سواد دارم ولی معنی بعضی کلمات را خوب نمی فهمم.
      مثلا کلمه "تعطیلات" و "تفریح" و خیلی از کلمات دیگر را که در کتاب ها نوشته اند.
      از پدرم هم پرسیدم ولی سواد نداشت!
      من در حاشیه ی شهر زندگی می کنم.
      من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم.
      من در مدسه آموخته ام که زمین مثل توپ گرد است و می چرخد.
      اگر من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم، پس چطور پایم نمی لغزد و در عمق فضا پرتاب نمی شوم؟
      زندگی در حاشیه ی زمین خیلی سخت است.
      حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم ممکن است بلغزد و سقوط کند.
      من حاشیه نشین هستم.
      ولی معنی کلمه ی حاشیه را نمی دانم.
      از معلم پرسیدم: "حاشیه یعنی چه؟"
      گفت:"حاشیه یعنی قسمت کناره ی هر چیزی، مثل کناره ی لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتابها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می نویسند؛ یا مثل حاشیه ی شهر که زباله ها را در آنجا می ریزند."
      من گفتم: "مگر آدمها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه ی شهر ریخته اند؟"
      معلم چیزی نگفت.
      من حاشیه نشین هستم.
      به مسجد می روم، در حاشیه ی مسجد نماز می خوانم، نزدیک کفشها؛ در حاشیه جلسه قرآن، قرآن خواندن را یاد گرفته ام.
      قرآن کتاب خوبی است. قرآن ما حاشیه ندارد. هیچ کلمه ای را در حاشیه ی آن ننوشته اند.
      اگر هم گاهی کلماتی در حاشیه آن باشند، آن کلمات حاشیه هم مثل کلمات دیگر عزیز و خوبند.
      من قرآن را دوست دارم، خوب است همه چیز مثل قرآن خوب باشد.

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۳۲۶۱ در تاریخ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1