سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        زنـدگی در حاشیـه...
        ارسال شده توسط

        محمد رضا صالحی

        در تاریخ : چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۶۲ | نظرات : ۱۳

        از مجموعه بی بال پریدن " قیصر امین پور "
        زنـدگی در حاشیـه...

        ما حاشیه نشین هستیم.
        مادرم می گوید: "پدرت هم حاشیه نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند و در حاشیه مرد."
        من هم در حاشیه به دنیا آمده ام، ولی نمی خواهم در حاشیه بمیرم!
        برادرم در حاشیه ی بیمارستان مرد.
        خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می کند، گاهی در حاشیه ی گریه، کمی هم می خندد.
        مادرم می گوید: "سرنوشت ما را هم در حاشیه ی صفحه ی تقدیر نوشته اند."
        او هر شب ستاره ی بخت مرا که در حاشیه ی آسمان سوسو می زند به من نشان می دهد.
        ولی من می گویم: "این ستاره ی من نیست."
        من در حاشیه به دنیا آمدم، در حاشیه بازی کردم.
        همراه با سگها و گربه ها و مگس ها در حاشیه ی زباله ها گشته ام تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.
        من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم.
        در مدرسه گفتند: "جا نداریم."
        مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: "آقای ناظم اسمش را در حاشیه ی دفتر بنویس تا ببینیم!"
        من در حاشیه ی روز، به مدرسه ی شبانه می روم.
        در حاشیه ی کلاس می نشینم.
        در حاشیه ی مدرسه می نشینم و توپ بازی بچه ها را نگاه می کنم، چون لباسم همرنگ بچه ها نیست.
        من روزها در حاشیه ی خیابان کار می کنم و بعضی شبها در حاشیه ی پیاده رو می خوابم.
        من پاییز کار می کنم، زمستان کار می کنم، بهار کار می کنم، تابستان کار می کنم و در حاشیه ی کار، زندگی می کنم.
        من سواد دارم ولی معنی بعضی کلمات را خوب نمی فهمم.
        مثلا کلمه "تعطیلات" و "تفریح" و خیلی از کلمات دیگر را که در کتاب ها نوشته اند.
        از پدرم هم پرسیدم ولی سواد نداشت!
        من در حاشیه ی شهر زندگی می کنم.
        من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم.
        من در مدسه آموخته ام که زمین مثل توپ گرد است و می چرخد.
        اگر من در حاشیه ی زمین زندگی می کنم، پس چطور پایم نمی لغزد و در عمق فضا پرتاب نمی شوم؟
        زندگی در حاشیه ی زمین خیلی سخت است.
        حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم ممکن است بلغزد و سقوط کند.
        من حاشیه نشین هستم.
        ولی معنی کلمه ی حاشیه را نمی دانم.
        از معلم پرسیدم: "حاشیه یعنی چه؟"
        گفت:"حاشیه یعنی قسمت کناره ی هر چیزی، مثل کناره ی لباس یا کتاب، مثلاً بعضی از کتابها حاشیه دارند و بعضی از کلمات کتاب را در حاشیه می نویسند؛ یا مثل حاشیه ی شهر که زباله ها را در آنجا می ریزند."
        من گفتم: "مگر آدمها زباله هستند که بعضی از آنها را در حاشیه ی شهر ریخته اند؟"
        معلم چیزی نگفت.
        من حاشیه نشین هستم.
        به مسجد می روم، در حاشیه ی مسجد نماز می خوانم، نزدیک کفشها؛ در حاشیه جلسه قرآن، قرآن خواندن را یاد گرفته ام.
        قرآن کتاب خوبی است. قرآن ما حاشیه ندارد. هیچ کلمه ای را در حاشیه ی آن ننوشته اند.
        اگر هم گاهی کلماتی در حاشیه آن باشند، آن کلمات حاشیه هم مثل کلمات دیگر عزیز و خوبند.
        من قرآن را دوست دارم، خوب است همه چیز مثل قرآن خوب باشد.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۲۶۱ در تاریخ چهارشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3