سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بازتاب صداي زنانگي در ادبيات ايران
        ارسال شده توسط

        فاطمه جهانباز نژاد

        در تاریخ : جمعه ۶ دی ۱۳۹۲ ۰۲:۴۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۵۶ | نظرات : ۸

        بازتاب صداي زنانگي در ادبيات ايران
         
        به قلم: فاطمه جهانبازنژاد
        http://8pic.ir/images/44424986650455888808.jpg
         
        این مقاله را به صورت سخنرانی در هشتمين همایش بين المللی انجمن ترويج زبان و ادب فارسي ايران در شهریور ماه امسال در زنجان ارئه دادم. و همچنین به عنوان مقاله ی برتر و منتخب در کتاب مجموعه مقالات این همایش به چاپ رسید.
         
        چكيده:
        زنانگي و احساسات زنانه، شاخص‌ترين درونمايه‌ي آثار زنان شاعر است كه علاوه بر بيان حس و حال و‌ باورهای آنها، نحوه نگریستن و اندیشیدن و عواطف و همچنين طرز تلقی آنان از محیط اطراف را با شاعران مرد متمايز كرده است كه با استفاده از ویژگی‌های بیولوژیکی خود و جسارت‌های زبانی‌ جنسی به بيان فوبیا، تردیدها، تعلیق سیال، ایمان و عصیان، هوشیاری و نسیان، روزمرگی و جاودانگی مي‌پردازند و ژانرهاي خاص شعر زنانه را نشان مي‌دهند.
        هرچند یک شاعر مرد، شاعر زنی را هم در وجودش دارد كه مربوط به آنیماي نهفته در ژرفای ناخودآگاهش مي‌شود و اين آنيما يا بزرگ بانوی روح مرد سعی می‌کند تجربه‌های مختلف را در وجودش آزمون کند تا زنانگي‌اش متبلور شود اما هرگز در بيان حس شخصی، غریزی، شهودی و اجتماعی و همچنين خواست‌هاي سركوب شده و ‌نشده‌ي خود، قابل قياس با زنانگي وجود يك زن شاعر نخواهد بود.
        كليد واژه‌ها: زنانگي، زنان شاعر، آرکی ‌تایپ آفرودیت‌، نوستالژي، یأس فلسفی،کانکریت.
         
        مقدمه:
        اگر بخواهيم در نگاهي اجمالي به بازتاب صداهاي زنانگي- خواه ضعيف- خواه قوي- در شاعران و اديبان زن اين ديار بپردازيم اول از همه بايستي از آتوسا یا آتش‌سا دختر کوروش کبیر و همسر داريوش يكم كه از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم بوده شروع كنيم. شاعر و ادیبي كه به نوجوانان درس ادبیات پارسی می‌داد و در عین حال بهترین یاور روحی و روانی برای داریوش همسر تاجدارش بود. [1] تا مهستي گنجه‌اي كه پايه‌گذار مكتب شهرآشوب در قالب رباعي بوده و در تاريخ نظم فارسي تحولي ايجاد كرده است و جهان ملک خاتون كه به گفته دكتر ذبيح الله صفا در تاريخ ادبيات بيشتر غزل‌هايش در ذكر احساسات عاشقانه زنانه سروده شده  و حتي در چند غزل از بي وفايي معشوقش گله كرده است. تا اين كه مي‌رسيم به حيات نوين اجتماعي، فرهنگي و ادبي زن ايراني كه با نهضت مشروطه آغاز مي‌شود و زناني اديب و سخنور را در دل خود پرورانده، به گونه‌اي كه با شهامت از احساسات و تجربه‌هاي زنانه ي خود مي‌گويند. صداهاي زنانگي در شاعراني نظير فخر اعظمی ارغون (مادر سیمین بهبهانی) ، مهتاج رخشان، حمیده سپهری (مادربزرگ سهراب) و پروين اعتصامي كه حديث ديگري دارد و با لحني مردانه، همانند اصلاح‌گری اجتماعی هویت زن سنتی اصیل ایرانی را‌ در شعرش نشان داده است. اگرچه هيچ گاه مادر نشد، اما در قطعاتش مادرانه سخن مي‌گويد و به زيبايي تمام، لذت مادر شدن را از زبان کبوتري براي گنجشکي بازگو مي‌کند. و يا عالمتاج قائم مقامی (‌ژاله) اولین زنی که با زبان زنانه سخن گفته و از اشیاء در اشعارش نام آورده است، به گوش مي‌رسد. و بعد از همه ي اينها، به صداي زنانگي فروغ مي‌رسيم كه پيرنگ جسارت صدايش در صداي زنانگي دهه ي هفتاد و هشتاد فرياد مي‌زند.
         
        بحث و بررسي:
        در‌ تعريفي اجمالي از چيستي «بازتاب صداي زنانگي» بايد گفت بازتاب صداي زنانگي، ويژگي‌هاي دنياي زنانه را منعکس مي‌کند و دربرگيرنده ي تمايز موجود ميان روحيات زن و مرد مي‌باشد. درواقع، زنانگی پركاربردترين مؤلفه‌اي است که با بهره‌گيري از امكانات زيبايي‌شناختي، به وفور خود را در شعر زنان نشان مي‌دهد و بازتاب تجربه‌ها و صداي زنانه در ادبيات است.
        زنانگي گاه در قالب روزمرگي‌هاي يك زن خود را نشان مي‌دهد كه دربرگيرنده‌ي دلمشغولي‌ها و دغدغه‌هاي خاص زنانه است كه در چهره‌هاي مختلف نمود مي‌يابد. از نوستالژي گرفته تا حس‌هاي رمانتيك و مسائل عاطفی و خانوادگی و روزمرگی‌های ممنوعه و رفتار جنسی كه ترکیبی از عوامل فیزیولوژیک و روان شناختی وجودي‌‌اش بوده تا بارزترين وجه بروز زنانگي- عشق و ازدواج- و تجربه‌هاي آبستني و شير دادن فرزند و تجربه ی مادر بودن كه آن را در یک تعمیم جز به کل در زمزمه ی لالایی مرور كرده و يا گاهي از خيانت و بي وفايي گفته كه از زيرمجموعه‌‌هاي عشق بوده و گاهي فراتر از اينها مي‌‌رود و نشأت گرفته از نوعي یأس فلسفی مي‌شود كه ریشه در ارجاعات متن و بطن جامعه داشته و دربرگيرنده‌ي صداي عاطفي كلمات مختص زنانگي است كه در بسامد بالاي ژانرهاي خاص شعر زنانه به همراه موتیف‌هایی برخاسته از مذهب، اسطوره و تاریخ ديده مي‌شود.
        همانطور كه مي‌دانيم زن در ادبيات فارسي مقام شايسته‌اي نداشته است. شعر كلاسيك ايران زن را به صفت يار و دلدار و دلبر شناخته و غالباً از او به بي‌وفايي و مكر و خيانت ياد كرده است و يا خواسته‌های تنی‌اش در ارتباط با محورهای‌ غنايی شعر شکل می‌گرفت و كمتر از جنبه‏ هاى گوناگون وجود و نقش او در اجتماع سخن گفته شده است. تا پيش از انقلاب مشروطه، زنان بر اساس باورهاي تاريخي كه نسبت به خود داشتند فقط به تقليد از شعر مردان مي‌پرداختند و اجازه ي اعلام هويت خود به عنوان زن را در اشعارشان نداشتند به طوري كه لحن و كلام شعر آنها مردانه بود و ناخودآگاه با يك سانسور دروني توسط خود روبرو بودند. بي شك حيات نوين اجتماعي، فرهنگي و ادبي زن ايراني با نهضت مشروطه آغاز مي‌شود.
        در اين عصر تمايلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي بر ذهن و انديشه ي شاعران زن اثري درخور تأمل بر جا نهاد و باعث شد كه انديشه تك‌بعدي شاعر زن كه پيش از اين، اثر ادبي او را به بيان صرف شوق به معشوق، غم هجران و شكوه از جور رقيب محدود مي‌كرد، نسبت به واقعيت‌هاي ملموس سياسي و اجتماعي زمانه ي خودش و مسائلي نظير دغدغه ي كسب هويت و جدال با محروميت‌هاي تاريخي توجه نشان دهد. [2]
        با مطالعه نقش زنان در تحولات ادبي ايران و مراجعه به كتاب‌هاي تاريخ ادبيات، با زنان شاعر روشنفكر و سنت‌شكن مواجه مي‌شويم كه آگاهانه و آزادانه برخلاف تصورات و باورهاي زمانه مطابق ميل و خلق و خوي زنانه خود شعر مي‌سرايند و با روش تازه‌اي براي بيان فرديت، بي پرده و با شهامت احساسات وتجربه‌هاي زنانه خود را بيان مي‌كنند و هویت زني را نشان مي‌دهند كه با ارزش‌های نهادینه شده و سنتی جنسیتی در ستیز است.
        از جمله اين زنان شاعر مي‌توان به شخصيت‌هايي اشاره داشت. از جمله:عالمتاج قائم مقامی (‌ژاله) اولین زن شاعر فمینیست دوران مشروطه که جسورانه با زبان زنانه سخن گفته و سال‌ها پیش از نیما طرح شعر نو یا به عبارتی شعر شکسته را در اشعار خود پیاده کرده است.
        و يا فروغ فرخزاد، زني كه با هنجارشكني گذشته‌ ي شعر زن ايراني را به هم ريخت و بناي جديدي ايجاد كرد و با شهامت و جسارت مخصوصي كه داشت احساسات و تمايلات غريزي خود را به صورت عکس العمل‌های زنانه بيان كرد كه بسامد‌ بالای قلب‌، عشق‌، هوس‌، آغوش‌ و واژگاني از اين دست، بيانگر مبانی اندیشه‌های او در این زمينه بوده و از همه مهم‌تر اين كه با كنار گذاشتن کليشه‌هاي واژگاني مينياتوري ادبيات مردانه نظير «سيمين ساق» ، «سرو قد» ، «عنبرين زلف» ؛ معشوق را به صورت محسوس از گستره زنانه به گستره مردانه كشيد.
        «معشوق من
        با آن تن برهنه بی شرم
        بر ساق های نیرومندش
        چون مرگ ایستاد»
        همچنين با تصاوير زنانه از زندگي خصوصي و اوضاع محيط خود از من فردي و شخصي و ايراني كه بعدها در دوره ي دوم شاعري او توسعه يافت، به من اجتماعي و عمومي و جهاني مبدل گرديد. [3].
        «چرا توقف كنم‌؟
        من خوشه‌هاي نارس گندم را
        به زير پستان مي‌گيرم
        و شير مي‌دهم. »[4]
        و در اين شعر، با توجه به اين كه گندم نارس «نماد گرسنگي» است؛ اوج غلظت شاعرانگي‌اش را در پيوند انسان و طبيعتبه نمايش مي‌گذارد. در تعريف صداي زنانگي فروغ به همين قول زنده ياد سهراب سپهري بسنده مي‌كنيم كه: «بزرگ بود/ و از اهالي امروز بود» .
        از ديگر زنان پیشرو و سنت ستیز معاصر مي‌توان سيمين بهبهاني را نام برد كه انديشه‌هاي سياسي و اجتماعي خود را با انواع‌ نوگرايي‌ در قالب‌ غزل‌ بيان كرده و به نیمای غزل معروف است. وي بر اين عقيده بوده كه «نبايد كتاب‌هاي‌ كهن‌، ملاك‌ شيوه‌ي‌ انديشه‌ و احساس‌ و بينش‌ قرار گيرد. منبع‌ الهام‌ شاعران‌ بايد طبيعت‌ امروزين‌، جامعه‌ي‌ امروزين‌، نيازهاي‌ جهان‌ امروزين‌ و طرز سخن‌ گفتن‌ امروزين‌ باشد». [5]
        در اين شعر، با بياني‌ عاطفي‌- هرچند به‌ تلخي‌ و حسرت‌ - جنگ‌ و آشفتگي‌هاي‌ آن‌ را به‌ تصوير مي‌كشد:
        «بنويس! بنويس! بنويس: اسطوره‌ي پايداري
        تاريخ، اي فصل روشن! زين روزگاران تاري
        ...
        بنويس: قنداق نوزاد، برريسمان تاب مي‌خورد
        با روز، با هفته، با ماه، بر بام بي انتظاري » [6]
        (بهبهاني 1370: 123-124)
        و يا در شعر (در حجمي‌ ازبي‌ انتظاري‌) ، با بهره‌گيري‌ از امكانات‌ روايتي‌ و سينمايي‌ از امكانات موجودِ زبان‌، ماهرانه‌ بهره‌ مي‌برد:
         در حجمي‌ ازبي‌انتظاري‌
                زنگ‌ بلند و سوت‌ كوتاه
         سيمين‌ تويي‌
                آواي‌ گرمش
                    آمد به‌ گوشم‌ زان‌ سوي‌ راه‌
         - آري‌ منم‌ خاموش‌ماندم‌
        - خوبي‌؟ خوشي‌؟ قلبت‌ چطور است‌؟...
        (چيزي‌ نگفتم‌، راه‌ دور است‌)
         «خوبم‌، خوشم‌، الحمدلله»...[7]
        (مجموعه‌ي‌ اشعار،ص‌ 1021)
        و همچنين طاهره صفارزاده شاعری اجتماعی، عینیت گرا كه در شعرهایش به «زن بودن» خویش و مسائل دینی توجه داشته و با شعر کانکریت خود در هر دو جنبه فرم و محتوا به تشخص شعري رسيده است. در اين نوشتار، به نمونه‌اي از شعر كانكريت وي با نام: «ميزگرد مروت» اشاره مي‌شود [8] كه‌ به‌ شكل‌ ميزگردي‌ طراحي‌ شده‌ كه دور اين‌ ميزگرد به‌ جاي‌ صاحب‌ نظران‌ مختلف‌ واژه‌ «من‌» جاي‌ گرفته‌ است‌ و موضوع‌ و مسأله‌ مورد بحث‌ كه‌ در وسط‌ ميز طراحي‌ شده‌ است‌، باز «من‌» است‌ كه‌ با استفاده‌ از «م‌» و «ن‌» فارسي‌ به‌ صورت‌ صليب‌ شكسته‌ به نمايش گذاشته شده‌ است‌ و شاعر با تكرار واژه‌ «من‌» تصويري‌ از سلطه‌ گري‌ و فاشيسم‌ را به‌ نمايش‌ مي‌گذارد.
        (صفّارزاده، 1365 : 68)
        صداي زنانگي دهه ي شصت بیشتر معطوف به بیان اندوه فردی و خلوت شخصی است و به بیان دغدغه‌هایی مانند دوری، تنهایی، انتقام، انتظار، از دست رفتن جوانی، حس میانسالی، کهولت، دغدغه مرگ و پاره‌ای از تفکرات انتزاعی می‌پردازد. البته بايد يادآور شد كه موضوع جنگ‌ نيز بازتاب گسترده‌اي در اين صداها داشته است. به طوري كه صداهاي اين دوره، با سينه گشودن خود به روي آتش، شجاعت و روحيه شهادت طلبي ‌زن را به رخ كشيده و جلوه‌هاي معنوي زن را به گوش مي‌رساند و به زيبايي‌هاي ظاهري او‌‌ كمتر مي‌پردازد و زن را به عنوان نمادى از عشق و زندگى، همزاد درد و اندوه و فراق نشان مي‌دهد.
        در اين دهه صداهاي زنانگي در اشعاري عاطفي همراه با نمودهای عینی و حسی طاهره صفارزاده، سپیده کاشانى، سیمیندخت وحیدی،خاطره حجازی و فرشته ساری به خوبي قابل تأمل است.  
        زن در آینه
        زندگی را زیبا دیده بود
        و شاخه‌ای معطر
        در خوراک انداخته بود
        این همه غفلت پاک
        بر فرق حلبچه افشانده بود. [9]
        (قاب‌های بی تمثال،۱۳۶۸ : فرشته ساری)
        صداي زنانگي در دو دهه ي هفتاد و هشتاد:  
        اين دو دهه‌ي اخير، با تغيير معيارهاي زيباشناختي شعر، آغازگر بازتاب چالش فرديت انسان معاصر با پيرامونش مي‌باشد. در واقع، دهه هفتاد اوج شعر مدرن و شعر زباني و تغییرات فرم و دهه هشتاد باروري شعر چند زبانی و پلی‌فونیک است و احیای گونه‌ي جدید شعر «کانکریت» با عنوان «خواندیدنی» و همچنين شعر فتوریست كه با عناصری چون ایجاز، تصویر و جزء نگری بر آن است مخاطب را به روح اصلي موضوع اثر بيشتر نزديك كند.
        در شعر دهه هفتاد از هر دو زاويه استراکچر و مضمون، با نوعي قداست زدایی از معیارهای بیان زنانه و بدبینی مواجه‌ مي‌شويم و آن رمانتیک دهه شصتی و آرکی ‌تایپ آفرودیت جاي خود را به مؤلفه‌هایی نظیر خود ارجاعی متن، مرگ مؤلف، فقدان مرکزیت در متن، شكست روايت، فاصله گذاری، تأويل پارانويايي‌، بازي‌هاي زباني،شخصيت‌پردازي زيرپوستي كاراكترها، روانكاوي شخصيت‌ها و تصويرسازي‌هاي سينمايي مي‌دهد و شاعران اين دوره با ساختارشكني‌هاي تكنيكي و زباني اسكيزوفرني خود، كلمات داراي بار اروتيك و كراهت ناتوراليستي را در دايره ي واژگاني خود مي‌نشانند و كاركرد المان‌هاي مذهبي كاسته مي‌شودكه صد البته بايستي اذعان داشت عواملي از قبيل: ترجمه ی کتاب‌ها و مقالاتی درباره جریان‌های فلسفی به ویژه «پست مدرنیسم» و همچنين برگزاري كارگاه‌هاي شعر و غزل تأثیر بسزايي بر روند تغييرات اين دهه را بر عهده دارد.
        از شاعران اين دوران مي‌توان به طيبه نيكو، فاطمه راكعى، بنفشه حجازی، سودابه امینى، زنده‌ يادنجمه زارع‌، پگاه احمدی، روجا چمنکار، رزا جمالي، ليلي گله‌داران، گراناز موسوي، شیوا ارسطویی، آزیتا قهرمان، فاطمه اختصاري و ... اشاره نمود كه با فاصله از الگوهای زبانی پیشین، حس غریزی، شهودی و اجتماعی خود را با حفظ مؤلفه‌های زیباشناسانه خاص خود بروز داده‌اند و دغدغه بسياري از آنها انعكاس هويت زن معاصر و چگونگي به تصوير كشيدن اين پارادوكس‌ها و بحران‌ها در نگاهي عصياني مي‌باشد. در اين ميان، نمودصداهاي زنانگي رزا جمالی، پگاه احمدی، گراناز موسوی و روجا چمنکار همراه با صداقت و جسارت در گفتار بيشتر از سايرين به چشم مي‌آيد كه بي شك قاعده‌ها و قالب‌هاي دنياي كلاسيك را براي ايجاد ابهام و فضاي چند معنايي در هم ريخته و به طريقي محسوس، جزء بهترین شاعران‌ فمنیست دهه هفتاد تا به امروز به شمار مي‌آيند.
        شبي كه بلندترين راهِ شيري از تو مي‌رقصيد
         دكمه‌هاي صدفي به چه كار مي‌آمد؟
        سياه پوشيده‌ام كه سپيدم كني
        و گونه‌هايم را سرخ
         گولِ خامه دوزي‌ها را نخور
         هنوز همان غار نشينم كه خدا با برگ مو خجالتم داد. [10]
        (گراناز موسوی، 1379: پابرهنه تا صبح)
        و يا:
        می‌رقصم و ماه
        با شکم بالا آمده کف می‌زند. [11]
        (روجا چمنکار، 1382:‌ سنگ‌های نه ماهه)
        ...
         
         
        نتيجه‌گيري:
        در پايان اين نوشتار، نويسنده‌ي اين سطور به عنوان يك شاعر زن بر اين عقيده بوده كه بي‌‌ترديد وقايعي نظير ترجمه‌ی كتب و مقالاتی پيرامون جریانات فلسفی به ویژه پست مدرنیسم و همچنين برگزاري كارگاه‌هاي شعر و غزل در نقاط مختلف كشور، شعر زنان در دهه‌ي هفتاد و هشتاد را از اشعار صرفاً عاطفي و احساسي جدا نموده و نوسان خيال آنان را به سمت و سوي خود ِ گمشده‌‌ي وجودشان هدايت مي‌كند. همچنين بازتاب صداي زنانگي در نوع چینش آوایی و هنجارگريزي‌ نوشتاري خود، ابعاد تازه‌ای از اندیشه اجتماعی و دغدغه‌های تاریخی و سياسي زنان را وارد شعر نموده و به پروسه ی شعر زن در ایران هويت تازه‌اي بخشيده است چرا كه ما با شناخت كامل از موقعيّت زن امروز و جنبه‌هاي گوناگون زندگي زنان، با پيوند حسّ زنانه و عاطفي، مي‌توانيم از دریچه‌ي جهان‌بيني خود به اطراف‌مان بنگريم و با بهره‌گيري از امكانات زيبايي ‌شناختي و مهم‌تر از همه، با جسارت در يافتن زوایای گمشده‌ي خويشتن خويش از دلبستگي‌هاي بومي و طبيعت زنانه‌ي خود سخن بگوييم همان خویشتنیكه همزاد خلوت و تن هايي ماست.
         
         
        ....
        پانوشت‌ها:
        1- فرخ‌زاد، پوران، زنان ایران از دیروز تا امروز، تهران، قطره،۱۳۸۱، ص۲۰
        2- احمدي، پگاه: شعر زن از آغاز تا امروز، (1384) ، تهران، چشمه، چاپ اول، ص 11 .
        3- فرخزاد، فروغ: ديوان اشعار، اميرمستعان، (1379) ، تهران، ص 227  
        4- حقوقي، محمد: شعر نو از آغاز تا امروز، جلد اول، (1377) ، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم، ص 17 .
        5-بهبهاني‌، سيمين‌، ياد بعضي‌ نفرات‌،  (1378) ، تهران‌: نشر البرز، ص 802
        6-بهبهاني، سيمين: خطي ز سرعت واز آتش، (1370) ، تهران: زوار.ص 123-124.
        7-بهبهاني‌، سيمين‌، مجموعه‌ي‌ اشعار،  (1382) ، تهران‌: نگاه‌.
        8- صفّارزاده‌، طاهره: طنين‌ در دلتا، (1365) ، نويد ، شيراز، ص‌ 68.
        9- ساری، فرشته: قاب‌های بی تمثال (۱۳۶۸) ،تهران، چشمه
        10-چمنکار، روجا: سنگهاینهماهه،(1382) ، تهران، نشر ثالث
        11-موسوی، گراناز: پابرهنه تا صبح، (1379) ، تهران، نشرسالی، ص 90
        http://8pic.ir/images/12738505877252445084.jpg
        http://8pic.ir/images/63754893868021009552.jpg

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۹۴۲ در تاریخ جمعه ۶ دی ۱۳۹۲ ۰۲:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3