سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 29 فروردين 1404
  • روز ارتش جمهوري اسلامي و نيروي زميني
20 شوال 1446
    Friday 18 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

      جمعه ۲۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      این آشفته بازار
      ارسال شده توسط

      ایوب خسروی

      در تاریخ : يکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ ۱۴:۴۵
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۰۰ | نظرات : ۱۰

      در این آشفته بازار آنچنان آشفته است بازار ، که کسی از عشق ، دوستی ، محبت ، آغوشهای باسخاوت گشاده شده ، سراغی نمی گیرد . 
      در این اوضاع احوال بدا به حال عاشق بی چاره ، عاشقی هم بهایی ندارد ، او هم آشفته است ، بی چاره او ، ! باید از میان کتاب شعرهای بی قافیه ، به دنبال توصیف حال پریشانش بگردد .
      شعرها هم لطافت وسخاوتشان را از دست داده اند ، ازهزار من شعر یک بیت هم قافیه ندارد ، شاعران هم بی احساس شده اند ، می گویند : شاعر نباید در بند قافیه باشد ، خوش بهانه ای دارند برای قلب های خالی از احساسشان ، بگذارید خوش باشند و خیال کنند ما هیچ نمی دانیم ، آنها خیال می کنند از سنگهایی که در سینه دارند و نامش را دل گذاشته اند خبر نداریم ! اکنون عاشق بی چاره بیاید و منظومه ی عشقش را به کی بدهد تا برای لیلایش بسراید ؟!
      همه سر در گم و پریشانند ، همه به دنبال پول و خالی از عاطفه اند ، تمام اعتقادشان ، تمام احساساتشان را به مشتی اسکناس فروخته اند ، همه در پی آنند تا بیشتر از دیگران به گرد مال بپردازند ، عمرهایشان را مصروف کسب مال کرده اند ، ودر خیال خود خوشبختند ، در بد بختی و کثافت غرق شده اند ، از صبح تا غروب در حجره هایی خود را محبوس کرده اند و به شمردن مشغولند .همه در جنب و جوش و خروشند ، از این سو به آن سو می روند ، همه کار دارند و بی کارند ! فرصت احوال پرسی  را هم ندارند ، سلام ، خدا حافظ ، کار دارم !
      هیچ کس کس دیگر را دوست ندارد ، خود را سرشار از محبت نشان می دهند ، در حالی که خالی ازعاطفه اند ، شهر ها بلند و بلند تر می شوند و فاصله ی انسانها از همدیگر بیش و بیش تر  !
      دیوارهای جدایی افراشته تر می گردند و رشته های فامیلی سست و سست تر ، فامیل ها آنقدر دلهایشان دور ازهم است و آنقدر رابطه ها نازک و نازک ترشده است که با کوچکترین تصادم پیوندها برای همیشه گسسته خواهد شد .
      مرز انسانها آنقدر محدود شده است ، که حتی با خودشان هم بیگانه اند ، حتی در پی دشمنی با خودشان هم بر می آیند .
      دیگر کمتر کسی به شب نشینی می رود ، دلها با هم بیگانه شده اند ، همدلی ها هم نمانده است ، گویی دل سالهاست که مرده است وکسی هم بر سر مزارش گل نمی گذارد !
      باید بگویم :" چشم ها را باید شست " زیرا چشم ها هم آلوده شده اند ، دیگر نیست کسی که چشمش را درویش کند ، نگاهها پر از خیانت شده اند ، نیست کسی که بتواند فکرش را بی آلایش از باتلاق روزگار به در آورد .
      کردارها ، خدایی و انسانی نیسند ، خود کامگی وخود پرستی ها و غرور و همه چیز را برای خود خواستن ها سرتاسر زمین را فرا گرفته است .
      کسی از ره نیکویی ورضای خداوند دست افتاده ای را نمی گیرد ، اگر هم گرفت نه از ره رضاست بلکه عین ریاست ، اگر کسی او را ننگرد ، از آن همه پولی که در کیسه دارد ، سکه ای به مستمندی ، افتاده در کنار دیواری نمی دهد .
      آن مستمند هم دروغ می گوید ، پیشه اش گدایی است ، نه اینکه محتاج است ، روزها و سال ها ، کنار همین دیوار او را می بینم ، فقط در پی جمع مال است ، او آنقدر از خود بی خود گشته است ، که مالی را که دیگران به او ، از هرطریق داده اند مصرف نمی کند ، فقط می اندوزد ، برای کی ؟ و چرا ؟ خودش هم نمیداند ، او هم احمق تر از دیگران شده است !
      نمی دانم چه شده است که اینچنین گشته است ، زاهدان هم متمول شده اند ، گویی روزگارشان به کام است ، رنگ زاهدان روشن تر شده و پیکرشان فربه تر ، دیگر همچون منصور حلاج ، عقرب در شکاف پاهای پینه بسته شان لانه ندارد ، دیگر کسی مالش را وقف مسجد نمی کند ، زمین مساجد هم غصب شده اند و باغ و بیشه هایشان را هم بریدند ، یا سوزاندند و یا فروختند و بر زمینشان هم خانه ساختند .
      باغ ها وبیشه ها کم و کمتر شده اند ، می برند و نمی کارند ، می سوزانند ونمی رویانند ، جنگل ها تنک و تنک تر گشته اند ، چند درختی پیر نمانده است ، تک و تنها هر کدام بر روی تپه ای دور از هم ، زخم تیشه های روزگار بر پیکرشان وتجربه ی آتش سوزی های دیروز در بسترشان ، نیمی از پیکرشان خشک ونیم دیگر نیم زنده ، به سختی می توانند ریشه هایشان را ازگاوآهن کشاورز امروز پاس دارند ، هر سال بیشتر از سال پیش ، سایه سارشان را می کارند و شخم می زنند ، نیم رمقی بیش از جانشان نمانده است ، هر آن دم ایشان هم بمیرند و از پیکرشان توده ای خاکستر به جای ماند و ملعبه ی باد گردد !
      چشمه ها یا خشک شده اند ویا در لوله های آهنی وپلاستیکی زندانی گشته اند ، دیگر در راه چشمه ، نه کوزه ای منتظر پر شدن است و نه زنی ناگفته هایش را با زن دیگر در میان می گذارد ، ونه بوی خوش پونه ونسرین ونسترن می آید ، آنچه هست بوی تعفن است ، که جرات نوشین آب چشمه را از رهگذر می گیرد .  
      خدای من دنیای ما را چه بر سرآمده است ، که به این حال افتاده است ؟ !
      همه جا را جاده کرده اند و راه ساخته اند ، پای بی عرضگان را هم به کنار قله ها کشانده اند و همین جاده ها کوه رفتن را هم به سخره گرفته اند ، فتح قله دیگر معنایی ندارد ، مردم با ماشین به کوه می روند ، نمی دانم باید بخندم یا باید بگریم . !
      رنج های دیگران ، خوشی های ماست و مصیبت های آنها ، ما را مفرح می کند ، همدردی وهمدلی ، از میان انسانها رخت بربسته است ، اگر کسی در مشقت افتاد ، باعث مسرت ما می گردد ، اگر برای کسی در جایی حادثه ای پیش آید ، با رنج و مصیبت ومرگ دیگران در ظاهر نگران ، اما در اعماق وجود خوشحال و مسرور می گردیم .
      اگر کسی هم مسرور و خوشبخت شود ، ما مایوس و بدبخت می شویم ، خونی است از حیوانیت که در رگهای ما جوشیده است و هر کس در پی نابودی دیگری است ، هیچ کس در پی گشایش نیست و همه در پی عقده و گستراندن دام برای یکدیگرند .
      دیوارها ، پر از اعلام مرگ انسانهاست ، هیچ کس از مرگ آدم ها متاثر نمی شود ، به تصویر چهرهایشان می نگریم و با پوزخند ، به دنبال کسی از بازماندگانیم که شاید بشناسیم وکاری از کارهایمان به دست او باشد ، برویم در مجلس ختم مرده اش بگوییم سرت سلامت

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۲۸۱۹ در تاریخ يکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ ۱۴:۴۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1