پنجشنبه ۴ بهمن
گلایه از باران
ارسال شده توسط عبدالحمید خدایاری در تاریخ : چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۸۲ | نظرات : ۴
|
|
بارانكم ، ازت گلايه دارم ، بگذار صريح و واضح بگويم ، تو خود مي داني وقتي كه ريز ريز مي باري در پيش چشمانم محبوب و ستودني تر مي شوي ، پس چرا وقتي كه به انتظارت نشسته ام نمي آيي واگر هم مي آيي نيمه شب پاورچين پاورچين يواشكي وبي سر و صدا مي آيي و مي رويي تا به خود مي آيم و آماده تماشايت مي شوم مي بينم ردّ پايي بيش ازت برجا نمانده است ونم آن هم سهم تشنه اي ديگر به نام زمين شده است . شكوه و عظمت تو وقتي نمايان مي شود كه درختان با شاخه هاي خود در طلبت دست خواهش به سوي آسمان نيلگون خداوند بلند مي كنند و عطش خويش را فرياد مي زنند . پس اي بارانكم ببار ، نه به هنگام ببار تا هم من محو تماشايت شوم وهم عطش همه را سيراب كني و داغ حسرت را بر دل خشكسالي بگذاري كه اينك بيداد مي كند. باران من تو آن قدر نايابي كه خيلي زود ردّ پايت محو مي شود ومن بيش از پيش دلتنگت مي شوم.پس ببار و سيرابم كن.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۲۶۸۴ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ ۰۳:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.