سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        داستان جالب تغییری درجهان
        ارسال شده توسط

        نیره ناصری نسب

        در تاریخ : چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ ۰۳:۲۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۸۲ | نظرات : ۳

        من هر یک شنبه  عادت داشتم که برای دویدن به پارک حوالی منزلمان بروم . در یک گوشه از پارک یک رودخانه وجود داشت . هر وقت که من به این قسمت پارک می رسیدم یک خانم مسن می دیدم که کنار رودخانه همراه با یک قفس فلزی کوچک می نشست. یک شنبه گذشته کنجکاوی من به آخرین حد خود رسید و دست از دویدن برداشتم و به سمت او رفتم. وقتی نزدیکتر شدم ، متوجه شدم که آن قفس فلزی درواقع یک تله کوچک است.سه لاک پشت خیلی آرام در اطراف قفس حرکت می کردند.لاک پشت دیگری هم در دست خودش بود و داشت با یک برس اسفنجی او را می شست.

        سلام کردم و گفتم " من هر یکشنبه صبح شما را اینجا می بینم. اگر از فضولی من ناراحت نمی شوید، دوست دارم بدانم شما با این لاک پشت ها چکار می کنید؟ "
        او با یک لبخند جواب داد :" من دارم لاک آنها را تمیز می کنم . هرچیزی که روی لاک آنها باشد مثل جلبک و یا تفاله باعث می شود که لاک پشت گرمای کمتری جذب کند و کندتر شنا کند همچنین به مرور زمان باعث می شود که پوسته آن ضعیف و شکننده شود "
        من جواب دادم " اوه ، پس واقعا شما کار خوبی انجام می دهید"
        او ادامه داد : " من صبح های یکشنبه چندساعتی اینجا هستم . کمی استراحت می کنم و به این لاک پشت های کوچک کمک می کنم . این تنها راه عجیب من برای به وجود آوردن یک تغییر در زندگی است "
        من پرسیدم :" اما همه لاک پشتهای آبهای شیرین که به پوسته شان جلبک و تفاله آویزان نیست. "
        او گفت : " بله همینطور است "
        من سرم را خاراندم و گفتم : " پس بنابراین آیا فکر نمی کنید که می توانید زمان خود را صرف کارهای بهتری بکنید؟ منظورم این است که تلاش شما قابل ستایش است اما رودخانه های زیادی در سراسر دنیا هستند که در آنها لاک پشتهای فراوانی زندگی می کنند و 99 درصد این لاک پشتها آدم های مهربانی چون شما را ندارند که به آنها کمک کند تا پوسته شان را تمیز نگه دارند.. موضع گیری نمی کنم .. اما دقیقا تلاش شما دراینجا چه تغییری را در دنیا ایجاد می کند؟ "
        زن با صدای بلند خندید و سپس به لاکپشتی که در دست داشت نگاه کرد، آخرین جلبک را هم از لاکش برداشت و گفت :" عزیزم ، اگر این حیوان خدا می توانست حرف بزند دقیقا به تو می گفت که من چه تغییری را در دنیا بوجود آورده ام"

        شما می توانید دنیا را تغییر دهید شاید نتوانید در یک لحظه این کار را بکنید، اما یک شخص ، یک حیوان و یک ایده خداپسندانه این کار را انجام میدهد. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید به خود بقبولانید که می توانید تغییری در این دنیا به وجود آورید.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۶۷۸ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ ۰۳:۲۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2