سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      گند زدیم به تمدن
      ارسال شده توسط

      امنه رمضانی

      در تاریخ : شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ ۱۷:۵۶
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۲۲ | نظرات : ۲


      انسانِ نخستین نبودیم. عقلمان می رسید. با قیافه های اتو کشیده می گفتیم متمدنیم. لیوان های شراب یا بقول خودمان، گیلاس های شراب، منع شده بود. بوی اسکناس، سرمان را حسابی گرم کرده بود، انگار آفتاب خورده باشد. میزگرد شروع شد و ما باید قانون زندگی بشر را وضع می کردیم. تا ته حلقمان می نوشیدیم که سرمان گیج می رفت. و میز دور سرمان می چرخید. و آنقدر می چرخید که استفراق راه چاره می شد. آن روز گند زدیم به بندها و ماده ها را تبصره تبصره کردیم. حالا این حاصل آن روز ماست. تمدنی گندیده که هر کداممان گله داریم چرا بشر دیگر دلش برای دلی تنگ نمی شود و اگر هم تنگ می شود، چرا در خود فرو می رود و به دلی سر نمی زند.
      ما پشت میزهایمان، به تمدن گند زدیم

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۹۲۲ در تاریخ شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ ۱۷:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1