سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اندر حکایت سنگ پا
        ارسال شده توسط

        علیرضا ناصح

        در تاریخ : جمعه ۱۴ تير ۱۳۹۲ ۱۳:۲۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۸۵ | نظرات : ۱۹

        از مجموعه حکایات شیخ : http://www.sherenab.com/News-View-1720.html
         
        هو
        سنه پیش در جمع اصحاب و مریدان بودیم و به خانقاه روانه. در راه، از کنار نعوذ بالله گرمابه زنانه گذر می کردیم که بناگاه سنگ پایی از گرمابه برجهید و بر فرق سر ما فرود آمد! مریدان بعدها گفتند که تلو تلو خوران این مصرع بگفتی که : «مزن بر سر ناتوان سنگ پای» و از حال برفتی و در احوال شدی. و گفتند ساعتی در آن احوال ببودی و چندان از حقایق عالم غیب می گفتی و کلید هزار معما گشودی و نام هزار منزل از طریق ببردی و هزار بیت شعر بگفتی و در آخر سعید بن مسعود سطل آبی بروی تو ریخت و بیدار شدی و گفتند که اگر ساعتی دیرتر ریخته بود هیچ مسأله ای برای بشریت باقی نمی گذاشتی!
        مرا آنچه در خاطر است حالی نیک بود و شراب خلد و معشوق و مطرب و ...(همانگونه که اهل شباب در اکس پارتی باشند!!). و درک آن حقایق ناب آنچنان مستم کرد که هر روز طریق خانقاه را از راه گرمابه زنانه گرفتیم و در آن وعده گاه ساعتی ببودیم تا شاید سنگ پایی دیگر و حقایقی نو بر این بنده نالایق فرود آید. اینچنین یک سال ببودیم و آن همای سعادت دوباره فرو نیامد تا چندی پیش که با مریدان در انتظار بودیم و سنگ پا بیامد و من از شوق وصال خود را پرتاب کردم و لیک سنگ پا بر سر مریدی فرود آمد که تازه کار بود و درک حقایق نتوانست و از دنیا برفت!
        پس بزرگان گفته اند که بسیار باید استقامت کرد و از راه نرفت و ما همچنان بر در آن گرمابه در انتظاریم تا باری دگر چنان شود و باقی حجابها نیز کنار روند و حقایق برهنه جلوه گر شوند(استغفرالله! شما را چه شده است با این اذهان منحرف!!).
         
        یا حق

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۷۴۹ در تاریخ جمعه ۱۴ تير ۱۳۹۲ ۱۳:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3