سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 27 دی 1403
  • شهادت نواب صفوي، طهماسبي، برادران واحدي و ذوالقدر از فداييان اسلام، 1334 هـ ش
17 رجب 1446
    Thursday 16 Jan 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      كسي كه واعظي دروني نداشته باشد ، موعظه هاي مردم سودي به او نمي رساند. امام محمد باقر(ع)

      پنجشنبه ۲۷ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      سعید رفیعی شاعر اهل ایوانغرب
      ارسال شده توسط

      سعید فلاحی

      در تاریخ : ۶ ساعت پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵ | نظرات : ۰

      آقای "سعید رفیعی" شاعر ایلامی، زاده‌ی یک اردیبهشت ماه ۱۳۷۰ خورشیدی، در ایوانغرب است.
      وی، مسئول انجمن شعر ایوان و از اعضای شورای سیاست‌گذاری چهارمین دوسالانه‌ی شعر کُردی "منال" و شورای مشورتی دومین جایزه‌ی ادبی باشور در سال ۱۳۹۹ بود. 

      ◇ نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      تو درد می‌کشی و مَرد می‌شوی کم کم          
      تو مرد می‌شوی و طَرد می‌شوی کم کم 
      ژکوند باش برای خودت به گریه بخند           
      که بهترین اثرِ درد می‌شوی کم کم 
      گُلِ کسی نشو و سرفراز باش چو خار        
      اگرچه مثل گلی زرد می‌شوی کم کم
      چه کوه‌ها سرِ بازیِ عشق محو شدند         
      در این مصاف تو هم گَرد می‌شوی کم کم 
      نجوش و غیرت مردانه را به دور بریز          
      شبیه گورِ تنت سرد می‌شوی کم کم 
      بهانه گیرِ عجولِ من! آخرِ قصّه‌ست       
      بخواب گُل پسرم! مرد می‌شوی کم کم.

      (۲)
      مرا به خاك نشاندی و قدردانِ توام              
      عقاب بودم و حال از كبوتران توام 
      عقاب بودم و عمری اسير آزادی                      
      هزار شكر كه حالا در آسمان توام
      تو در درون منی مثل روز در دلِ شب      
      من آن ستاره‌ی خاموش كهكشان توام 
      شكسته بالم و از هيچ‌كس شكايت نيست               
      كه سنگ‌ خورده‌ی الطاف بی‌كران توام 
      به طعنه گفته‌ای از باغ ما نخواهد چيد!               
      چه چيدنی گُلِ من؟! من كه باغبان توام 
      ***
      نه عيب نيست سراغی نگيری از دلِ من           
      تو را چه نسبتِ با من كه ديگران توام.

      (۳)
      خوشم که پاسخ مستیم تازیانه‌اش است      
      همانکه گوشه‌ی چشمش شرابخانه‌اش است 
      به من که می‌رسد از دور روی گرداند          
      که خوب با خبر از خُلق ظالمانه‌اش است 
      به زعم مردم، این عشق از سرم بپرد              
      خلاف باور آن‌ها، سر آشیانه‌اش است 
      پلنگ‌های جوان‌ با کنایه می‌گویند:                
      هنوز منتظرِ تابشِ شبانه‌اش است! 
      به پهلوانیِ سهراب شانه خواهد زد             
      کسی که بار فراقِ تو روی شانه‌اش است 
      مخواه از من دل‌سوخته سکوت کنم             
      که اعتبار یک آتشفشان زبانه‌اش است.

      گردآوری و نگارش:
      #زانا_کوردستانی 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۳۸۷ در تاریخ ۶ ساعت پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
      ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      5