پنجشنبه ۶ دی
تلخیصی بر کتاب معلم تازه کار
ارسال شده توسط لیلا طیبی (صحرا) در تاریخ : يکشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۳ ۰۳:۰۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۶ | نظرات : ۱
|
|
کتاب معلم تازه کار
کتاب معلم تازه کار (مدرسه پر ماجرا ۶) نوشتهی آقای "دن گاتمن"، و ترجمهی خانم "نسرین شاملو" است.
آقای "دن گاتمن"، نویسندهای اهل آمریکاست که به خاطر خلق آثار به یادماندنی در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان، نام خود را به عنوان یکی از پرفروشترین نویسندگان نیویورک تایمز بر سر زبانها انداخته است. دن گاتمن (Dan Gutman) علاوه بر نگارش داستانهای جذاب کودکانه، در زمینهی مطبوعات و ادبیات بزرگسال نیز فعالیتهایی داشته است.
تصویرگر این کتاب ۸۸ صفحهای آقای "جیم پایلوت" است که آن را انتشارات گام چاپ و منتشر کرده است.
■●■
در این کتاب، داستان معلم تازهکار عجیبی را میخوانیم، که جانشین یکی از معلمین قدیمی مدرسه شده است.
راوی داستان کتاب، یکی از دانشآموزان پسر مدرسه به نام آرلو جرویس (ای.جی) است، که از مدرسه متنفر است، اما ناچار است آنجا را تحمل کند.
ای.جی، پسرکی پر شر و شور و در عین حال دوستداشتنی است، که این اثر قصد دارد رازی وحشتناک را برای همه فاش کند.
ماجرا از این قرار است که خانمی با نام خانوادگی "تاد"، جایگزین معلم قبلی ای.جی و دوستانش، یعنی خانم "دیزی" شده است.
خانم "تاد" از آن معلمهای عجیب و غریبی است که مثلش هیچ جای دنیا پیدا نمیشود. بسیار پرانرژیست و حسابی از بچهها کار میکشد. به طوری که دل بیشتر بچههای کلاس برای معلم قبلی تنگ میشود. موضوع اصلی اما چیز دیگری است.
ای.جی معتقد است که خانم تاد فقط عجیب نیست؛ بلکه خبیث و بدجنس هم هست! تئوری او این است: خانم تاد، خانم دیزی را به قتل رسانده تا شغلش را تصاحب کند!.
ای.جی برای اثبات این تئوری دنبال به دست آوردن مدرکی میگردد و...
■●■
◇ بخشی از کتاب:
خانم تاد پرسید «همه برای چیز یاد گرفتن آمادهاید؟» دخترها فریاد زدن: «بلللله!» پسرها فریاد زدن: «نخییییر!». خانم تاد فریاد زد: «بسیار خب». خانم تاد از اون معلمهاییه که همیشه پرانرژیان. اون اصلاً نمینشست. بیخودی دور کلاس میدوید و دست میزد. درست مثل وقتهایی که مادر زیادی قهوه میخوره. اگه از من بپرسین، خانم تاد باید کمی آروم باشه. اون درست شبیه عروسکهای کوکیه که طبل میزنن.
ممکنه بعد از چند سال معلمی این کار براش عادی بشه و دیگه از درس دادن به بچهها هیجانزده نشه. خانم تاد، در همان حال که دست میزد و بدون هیچ دلیلی دور کلاس راه میرفت، گفت: «بیایین با خوندن شروع کنیم.» آندرهآ که عاشق همه چیزه گفت: «من عاشق خوندنم. یه روز کتابی برای کودکان مینویسم و اسم شخصیت اصلی اون رو آندرهآ میذارم و مشهور میشم.»
#لیلا_طیبی (صحرا)
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۵۰۶۰ در تاریخ يکشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۳ ۰۳:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.