شنبه ۱ دی
چه شعری عالی و ماندگار است؟! (مقدمه)
ارسال شده توسط محمد شریف صادقی در تاریخ : دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۴۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۵۶ | نظرات : ۱۷
|
|
بخش اول (مقدمه: مطالب این بخش کمتر تحلیلیست ان شاء الله در بخشهای بعد بیشتر به جزییات اشاره خواهم کرد).
چه شعری و چه شاعری عالی و ماندگار است؟!
جواب دادن به این سوال شاید از حل مسائل لاینحل در فیزیک و ریاضیات و پزشکی هم دشوارتر باشد. هیچ فرمول واحد و هیچ تضمینی درباره ماندگاری یا عدم ماندگاری شعری یا شاعری وجود ندارد.
ممکن است شاعری در زمان زندگیاش حتی به عنوان شاعر شناخته هم نشود اما مدت طولانی بعد از مرگ ناگهان اشعارش شهرهٔ عام و خاص شوند (مثل حکیم عمر خیام) یا ممکن است شاعری در زمان حیاتش شهرهٔ عام و خاص باشد و مردم کوچه و بازار شعرش را زمزمه کنند اما بعد از چند دهه کاملا از یادها برود. هزاران عامل مختلف دست به دست هم میدهند تا این مسئله را شکل دهند و به قول آقای حسین جنتی (غزلسرای معاصر)، کار و بار یک شاعر مثل یک ارابه است که دو چرخ دارد: یک چرخش اهل ادب و متخصصان شعر است و دیگری مخاطبان عامی شعر. یک شاعر مثل دکتر حمیدی شیرازی یک چرخ را دارد (چرخ خواص) اما چرخ عوام را ندارد. یک شاعر مثل مرحوم مهدی سهیلی چرخ عوام را دارد اما چرخ خواصش شل است. یک نفر هم مثل شهریار اقبال هر دو را دارد (لااقل فعلا اینگونه است).
البته مسائل سیاسی، تبلیغ، سانسور و... را هم نباید از نظر برد که ممکن است تاثیر مهمی داشته باشند.
مضامین نو هم موثرند، ایجاد سبک هم موثر است هر چند اکثر مضمون پردازان و «سبکسازان» راه به جایی نبردهاند و بزرگترین شاعران پارسی (اگر سنایی، فردوسی، حافظ، انوری، نیما یوشیج و چند تن دیگر را استثنا کنیم) هیچکدام فضا و سبک جدیدی را نیافریدهاند بلکه سبک قبلی را به «کمال» رساندهاند (مثل: سعدی، مولانا، عطار، نظامی، عراقی و...). مضمون پردازی را هم بیدل به اوج رسانده است ولی حفظ کردن یک غزل کامل از او حتی برای حافظه های قوی هم دشوار است و معمولا غزلهایش گیرا نیست و آنچه در او بارز است «تک بیتهای درخشان» است (البته رباعیات او حقیقتا خوشخوان و زیباست و پر از رندی و نقد اجتماعی و مضامین بلند است).
گاهی شاعری خودش چندان معروف نیست اما برخی اشعارش ضرب المثل شدهاند مثل مصراع درخشان «گل بود و به سبزه نیز آراسته شد» (مصراع آخر یک رباعی) از عمعق بخاری که همه ما از آن استفاده میکنیم بدون آنکه شاعرش را بشناسیم (البته عمعق بخاری الحق شاعر خوبی است و خصوصا در رباعی استاد مسلم است). اما به نظرم بعید است شاعری بعد از گذشت قرون مشهور بماند اما در ذهن مردمان اشعار او جریان نداشته باشد، لااقل در میان قشر خاصی.
حالا میخواهم یک چیز جنجالی بگویم که احتمالا صدای خیلیها را در بیاورد!
اینکه یک شعر کلاسیک چقدر از نظر وزن و قافیه و ردیف خوب و به قول برخی پرفکت است ممکن است اثری در ماندگاری آن داشته باشد (اصلا همین عنایت ویژه به قوافی خوش آهنگ یک عامل مهم است که یک نفر مثل فردوسی را بر دقیقی و اسدی طوسی و امثالهم برتری میبخشد). اما شاید برایتان عجیب باشد که برخی از ماندگارترین و محبوبترین اشعار پارسی دارای ایرادات قافیه فاحشی هستند. اما بیانشان آنقدر بلند و دلانگیز است و آنقدر روح کلمات آنها مملو از جوشش شاعرانه است که بر ایرادات آنها فائق آمده. من اینجا فقط و فقط یک مثال از چنین اشعاری میآورم؛ قصیده سیف فرغانی به مطلع «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد...» که شهرهٔ عام و خاص است آنقدر ایراد قافیه دارد که انسان شگفت زده میشود که شاعری چون سیف آیا به راستی متوجه این ایرادها نبوده یا آنقدر زیبایی ابیات او را مسحور کرده که نتوانسته از آنها چشم بپوشد. به بخشی از این قصیده نگاه کنید:
...چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد «ظالمان» شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو «سگان» شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم «خران» شما نیز بگذرد...
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر «اختران» شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز «ناکسان» شما نیز بگذرد...
در یک قصیده ۱۹ بیتی که حروف قافیه آن «ان» است اقلا پنجبار واژگانی را با «ان» جمع آورده است (قافیه شایگان یک یا دو بار قابل توجیه است اما پنج بار...خیر). اما میبینید این شعر با وجود این عیب واضح بسیار محبوب و دل انگیز است. اینجاست که ما میفهمیم اگر چه مطابق اسلوب بودن خوب است و بزرگان ما عمدتا تابع اسلوب بوده اند (از فردوسی و نظامی تا سعدی و حافظ) اما گاهی ممکن است شعری که حتی از نظر اسلوب اشکالات جدی دارد به اندازه ده هزار شعر سالم قلبهای مردمان را در طول قرون تسخیر کند.
اینجاست که انسان یاد حافظ میافتد که:
...قبولِ خاطر و لطفِ سخن، خداداد است!
پایان بخش مقدمه
ادامه دارد...
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۹۸۹ در تاریخ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۴۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
در تکمیل حرفم: این موارد به هیچ عنوان توجیه کننده تحریف خوداگاه شعر توسط ما نیست؛ اگر کسی دوست دارد میتوان شعر را تغییر داده و شکل تغییر داده شدهٔ آن را تضمین کند و شعری نو بیافریند (کاری که حافظ به وفور انجام داده است). | |
|
درود. در پاسخ به نظر ارزشمندتان مطلبی را به عنوان نقد در همین صفحه نوشتم🙏🙏 | |
|
درود. ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود. اگر جمله شما را درست خوانده باشم یعنی ماندگاری یک شعر نسبی است. این حرف غلط نیست. ممکن است کلامی در طول چند قرن ماندگار شود اما به مرور تاثیرش از دست برود (البته برخی اشعار رودکی و معاصرانش در آغاز شعر فارسی هنوز زنده است و ماندگار شده است، حتی در میان عوام). اما میتوان گفت ماندگاری یک شعر با کیفیت و اثر بخشی آن رابطه مستقیم دارد و ازین جهت حائز اهمیت است. | |
|
درود اکثر ماندگاری نسبی است وبعضی به غلط ماندگار می شوند درست متوجه شدید وقتی سر کوچه سر سطل زباله کتاب حافظ ویاخیام می بینی ویادر دست بازیافت های شهرداری کتابهای شاعران را کلیویی می خرند پس دلیل برای ماندگاری وجود ندارد متاسفانه در هیچ بعدی از هنر کشور ما مطلق نشد که نشد در شعر نشد در عکس وتصویروفیلم نشد در هنرهای رزمی نشد در نقاشی و خط نشد در صوت وآواز نشد ودر رقص و موسیقی نشد پس دلیلی برای ماندگاری وجود ندارد گه گاهی فکر می کنم چراشعر می گم وقتی نمی توانم جای پایی در ادبیات باز کنم و همیشه از این مساله رنج می برم که هرگز نتوانستم راه پیشبردی ادبیات کشورمان باشم سپاس از شما برادر گلم مخصوصا تمام مطالب شما را دنبال می کنم چون می دانم آدم باسواد باپندارآگاهی هستی | |
|
درود بر آقای آزادبخت. راستش دغدغهای که دارید بحق است...خصوصا در طی چند دهه اخیر ما در هنر و ادبیات سقوط شدیدی داشتهایم. از نسل پس از انقلاب هیچ «غولی» نه در ادبیات داستانی، نه در رمان نه در شعر ظهور نکرده است. اما با این وجود به نظرم خیلی سخت میتوان شعر را از فرهنگ ما جدا کرد. من معتقدم حتی در میان دهه هشتادی ها و نودی ها هم صدها هزار نفر دوستدار شعر خواهند بود (من میبینم و از این جهت میگویم). آنان که قبل از دوران انحطاط ماندگار شدهاند به احتمال زیاد ماندگار خواهند ماند. حافظ و مولانا و فردوسی چهرههای جهانی هستند و تاریخ نمیتواند به راحتی عظمت اینان را انکار کند. ما بعد از قرن هشتم یعنی دوران حافظ نزول سطح شعر را داشتهایم هر چند امثال وحشی بافقی تا حدی از سقوط کامل آن جلوگیری کردند. اما خصوصا در عصر صفوی اگر بارقههای درخشانی چون کلیم و صائب و حزین لاهیجی را استثنا کنیم (که البته آنها ابدا به پای غولهای قرن پنجم و ششم و هفتم و هشتم نمیرسند) تا دوران مشروطه، انحطاط کامل شعر مشاهده میشود. در دوران مشروطه و پس از آن تا انقلاب ۵۷ هم چهرههای برخی چون ایرج، ملک الشعرا، شهریار، سایه، نیما، فروغ، شاملو، اخوان، منزوی و... واقعا شعر فارسی را در ابعاد مختلف احیا کردند. اما متاسفانه بعد از انقلاب دیگر نسل خوبی تربیت نشد...امثال فاضل نظریها و حامد عسکریها و... ابدا به گرد پای منزوی و سایه و شهریار نمیرسند و در شعر نیمائی و سپید هم درخشندگی بسیار کم است...خیلی کم...بسیاری از شاعران خوب هم که در تبعیدند و...بماند...شرح این درد بسیار است...
| |
|
درود ممنون از لطف شما🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود. ممنون از دقت نظر شما آقای کریمی. این در زمان درست و مکان درست حق مطلب را ادا میکند... | |
|
درود بر آقای مهدی پور بزرگوار...خیلی نکات زیبایی مطرح کردید. اتفاقا چنانچه در پست دیگری به شرط حیات، اشاره خواهم کرد یکی از ویژگی های اشعار ماندگار زنده کردن میراث شعرای سابق یا معاصر اما با فرم جذاب تر است. همان کاری که حافظ با خواجو و سلمان ساوجی و غیره انجام میدهد. غزل مفتون همدانی نسبتا سست است اما غزل شهریار که بازآفرینی شکوهمند آن است (و شهریار خوداگاه یا شاید ناخوداگاه غزل مفتون را در نظر داشته) یکی از شاهکار های شعر آیینی در تاریخ ادبیات فارسیست... | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.