سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        زندگینامه عزیزحسینی
        ارسال شده توسط

        عزیز حسینی

        در تاریخ : دوشنبه ۴ تير ۱۴۰۳ ۰۴:۴۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۰ | نظرات : ۳

        عزیزحسینی ، نویسنده وشاعر جوان افغانستانی است .او در ۲۳ مرداد ۱۳۸۱ در ولایت دایکندی در شهر لرگر در افغانستان متولد شد.
        عزیزحسینی به دلیل افکار و نو اندیشی و مهربانی بی حد و مرزش با مردم و کودکان ،در بین اقوام و مردم شهری که در آن زندگی میکرد بسیار مورد احترام و تشویق شد .
        عزیزحسینی در سال ۱۳۸۸ که ۶ سال داشت به همراه خانواده به ایران مهاجرت کردن ،و دوران ابتدایی و دبیرستان خود را در شهر کرج به اتمام رساند‌.
        عزیزحسینی در دوران بیرستان بود که علاقه ی خواصی به دین و مذهب پیدا کرد ، او در سال ۱۳۹۷ بود
        که با گرفتن مدرک دوران راهنمایی اش به یکی از حوزه های نزدیک شهر ثبت نام کرد
        و حدود یک سال در کنار یکی از روحانی های آن شهر به آموزش سپری کرد.
        اما این دوره برای او بسیار کوتاه و پر معنی بود.
        او به یکباره از دین و مذهب و روحانی شدن کنار کشید و کسی دلیل اصلی او را نمیداند .
        او به مدرسه برگشت و در رشته ادبیات و علوم انسانی به ادامه تحصیل خود ادامه داد
        به گفته ی معلمان مدرسه و همکلاسی های او ،
        عزیز در نوشتن فوق العاده بود و همیشه بین دیگر دانش آموزان مدرسه ،نفر لیست اول بود.
        او با معلم ادبیات فارسی مدرسه آشنا شد و به گفتن شعر روی آورد ،
        و تمام کار های هنری اش از اینجا سرچشمه گرفت .
        او با سرودن اولین شعر خود یعنی هزار شب
        ،به یک شاعر پر احساس و نامدار نام برده شد .
        برخی از نزدیکان او میگویند عزیز بخاطر علاقه ی شدیدی که به یکی از دختران اقوام مادرش پیدا کرده بود
        ، روحانی شدن را از سر پروراند و به شعر و شاعری روی آورد .
        عزیز حسینی هنرمندی است که با قلم و لوحش و احساسات ،افکار خود را به نقاشی کلمات می‌کشد
        شعر نویسی برای او بیش از یک هنر، یک راه برای بیان درونی است.
        آثار او با الهام از طبیعت، عشق و زندگی انسان‌ها پر شده اند
        و در اینجا یک نمونه از شعر عزیز حسینی را می‌توانید بخوانید:
         
        هزار شب آرزوی بودنت
        همین خیابانهای شهر را
        شاعر کرده است
        گفتی می آیی
        و دلم را سر به هوا
        به هر سو کشاندی
        به بیداری کشیده ام شب را
        باز امشب نیامدی
        نیامدی و من
        هنوز می خوانم تو را
         
        عزیز حسینی با کلمات خوش‌آهنگ و تصویری، دنیای خود را برای ما روایت می‌کند.
        او با استفاده از شعر، ما را به یک سفر زیبا و عمیق دعوت می‌کند و در جهانی از هنر و احساسات غرق می‌کند
        عزیز حسینی به فلسفه و تاریخ علاقه ی خواصی پیدا کرد
        و با مطالعه و گوش دادن پادکست های مختلف ، یک طرز فکر جدیدی به دنیا پیدا کرد
        که به مخالفت های زیادی از جمله خانواده رو برو شد
        ، او دوستان زیادی جز کتابهایش نداشت و در کارگاه تولیدی که خانواده ش راه اندازی کرده بودن مشغول به کار هست
        ،اکنون در دانشگاه آزاد اسلامی گوهر دشت کرج ،به تحصیل زبان و ادبیات انگلیسی مشغول است .
        عزیز قبل از اینکه یک شاعر یا یک نویسنده باشد، خودش را هیچ چیز نمی‌دانست. او بشدت با بزرگ‌بینی و تکبر داشتن مخالف بود و ارتباط گرمی با دختران در فضای مجازی و در مکان‌های عمومی داشت. این باعث شده بود که خیلی از مردم، خانواده، اقوام و خویشانش به او تهمت پسری دختر باز، یا به اصطلاح هول بزنند. اما افکار او با آنچه آنها در موردش تعریف می‌کردند فرق داشت. او فکر می‌کرد که اگر زن‌ها در جامعه تحصیل کنند و در جامعه کار کنند، زندگی رنگ دیگری خواهد گرفت. او به زن به چشم یک دانش نگاه می‌کرد تا ابزار جنسی برای تأمین نیازهای خود.
         
        او با تمام این اتفاقات مبارزه می‌کرد، کتاب می‌خواند، فلسفه می‌خواند، زندگینامه‌های بزرگان را مرور می‌کرد و با مردم بسیار خونگرم، خوش‌زبان و با لبخند برخورد می‌کرد. عزیز پسری افسرده بود که در انزوا گیر کرده بود، اما افکارش اجازه گوشه‌گیری به او نمی‌داد. او با فقر خانوادگی کنار می‌آمد و گاهی که حقوقش را از کارگاه تولیدی خانوادگی که داشت می‌گرفت، صرف بچه‌های بی‌خانمان و فقیر شهر می‌کرد. اگر کسی می‌پرسید کجا خرج کردی، چیزی نمی‌گفت و فقط می‌گفت وارد حریم شخصی دیگران نشویم.
         
        گاهی به خاطر بی‌ادبی‌ها و بی‌احترامی‌هایی که مردم به او می‌کردند از کوره در می‌رفت و با خود به خلوت می‌نشست، و بعد از چند روز دوباره به حالت اول بازمی‌گشت. او بشدت یک درون‌گرا بود و کسی از کارهای بعدی‌اش خبری نداشت. او در دانشگاه مترجمی زبان انگلیسی را انتخاب کرد تا بتواند آثار بزرگان را به زبان فارسی ترجمه کند و مردم بهره کافی ببرند. او ازدواج را دوست نداشت و می‌گفت دیگر ازدواج از زندگی‌اش خارج شده است، و اگر روزی بخواهد این کار را انجام دهد فقط می‌خواهد با مرگ هم‌پیوند شود، روزی که همهٔ آرزوها و هدف‌هایش را انجام داده و دیگر در اینجا کاری ندارد. او پسری بود که کینه به دل نمی‌گرفت و از خوبی‌هایی که می‌کرد به فراموشی می‌سپرد.او با بیماری به نام صرع ۸ سال مبارزه کرده و همچنان دچار آن است. از ترس اینکه در خیابان دچار تشنج نشود، کمتر از خانه خارج می‌شد، اما همچنان در میان مردم زندگی می‌کرد و با آنها نشست و برخاست داشت. او پس از اینکه کسی که عاشقش بود، ناچاراً او را ترک کرد، به افسردگی عمیقی فرو رفت و دیگر نتوانست دردهایش را برای کسی بیان کند.
        او میگفت "در این دوره سخت، او به تدریج به آتئیسم روی آورد؛ عقیده‌ای که ارتباطی به ترک شدن توسط معشوقش نداشت، بلکه نتیجه تأملات عمیق و مطالعات گسترده‌اش بود. او بر اساس دانش گذشته و آموزه‌های بزرگان دنیا، به این باور رسید. او همچنین به یک لیبرال تبدیل شد تا بتواند به مبارزه برای آزادی اندیشه بپردازد و در برابر احزاب دیگر مقاومت کند.
        این مسیر برای او آسان نبود، اما وی همچنان به پیشرفت خود ادامه داد، با چالش‌های زندگی مواجه شد و تلاش کرد تا زندگی‌اش را بهبود بخشد و به عقاید و اصول خود وفادار بماند.
        در جهانی که ایده‌ها به زندان می‌روند و فکرها به زنجیر می‌خورند، صدای آزادی به شجاعت نیاز دارد. آن آزادی که به ما اجازه می‌دهد تا فکر کنیم، بگوییم و عمل کنیم بدون هیچگونه سوءاستفاده و محدودیتی. در دنیایی که از تابوها و اصول گرایی غلبه می‌کند، ما نیازمند نگاهی برای شکستن زنجیرهای ذهنی و ترویج آزادی اندیشه هستیم.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۸۵۵ در تاریخ دوشنبه ۴ تير ۱۴۰۳ ۰۴:۴۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۴ تير ۱۴۰۳ ۱۳:۴۸
        درود بر آقا عزیز پاک‌دل... خندانک خندانک
        فکرشو هم نمی‌کنی اگععع بگم اون یکی زندگینامه‌ای که در مورد خودت نوشته بودی رو هم خونده بودم خندانک و با اینحال این یکی رو هم با دقت خوندم...🤪
        خیلی باحال و ساده در مورد خودت نوشتی و همینطور بی‌ریاااا خندانک
        راستی ما که فهمیدیم پول‌هاتو کجا خرج می‌کردی... پس حریم شخصی نبود...😜
        ولی آفرین برای این سخاوت خندانک
        بند آخر تفکراتت‌رو دوست داشتم خندانک خندانک
        شعرتم قشنگ بود خندانک
        امیدوارم همیشه سلامت باشی و درد و ناراحتی ازت دور... خندانک
        حالا که قراره مترجمی انجام بدی حتما مطالعه‌تو زیاد کن تا در زمینه نگارش مشکلی نداشته باشی... خندانک خندانک
        شاد باشی خندانک

        عزیز حسینی
        عزیز حسینی
        جمعه ۸ تير ۱۴۰۳ ۰۲:۳۸
        سلام و احترامات ، مچکرم که ارزش دونستید و بخشی از زندگی نامه مرا خواندید ،
        در نوشتن صداقت را دوست دارم ، بدون آنکه سانسور کنم
        یک کتاب در مورد چالش های خودم و جامعه کنونی ایران و افغانستان نوشتم ،ولی متاسفانه چاپ نکردن ، گفتن زد سیاست است ، زد انقلاب است ، گفت باید سانسور بشه ،
        بنده هم قبول نکردم ، در تلاشم ترجمه اش کنم تا بتونم در یک
        کشور دیگر به. چاپ برسانم
        در مورد پول هم ، فقط شما خبر شدی😅😅
        من زیاد توی سایت های گوگل فعالیت ندارم
        بیشتر در اینستاگرام فعالیت دارم
        پیجم را میزارم دوست داشتید سر بزنید
        aziz_hosseini1
        ارسال پاسخ
        عزیز حسینی
        جمعه ۸ تير ۱۴۰۳ ۰۲:۳۸
        سلام و احترامات ، مچکرم که ارزش دونستید و بخشی از زندگی نامه مرا خواندید ،
        در نوشتن صداقت را دوست دارم ، بدون آنکه سانسور کنم
        یک کتاب در مورد چالش های خودم و جامعه کنونی ایران و افغانستان نوشتم ،ولی متاسفانه چاپ نکردن ، گفتن زد سیاست است ، زد انقلاب است ، گفت باید سانسور بشه ،
        بنده هم قبول نکردم ، در تلاشم ترجمه اش کنم تا بتونم در یک
        کشور دیگر به. چاپ برسانم
        در مورد پول هم ، فقط شما خبر شدی😅😅
        من زیاد توی سایت های گوگل فعالیت ندارم
        بیشتر در اینستاگرام فعالیت دارم
        پیجم را میزارم دوست داشتید سر بزنید
        aziz_hosseini1
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1