سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        دامن کوچه
        ارسال شده توسط

        محمدرضا آزادبخت

        در تاریخ : دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۱۵:۱۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۳۳ | نظرات : ۶

        با عرض سلام خدمت تمام اساتید شعر ناب 
        عبور بی عبور ،گاهی نمی شود درنگ نمود و ساعتی کنار تو به طور شاخص پیش از محاکمه فریاد زد 
        شروع کرده ای ؟ یا می خواهی دوباره بنا به دلیل فکرت راه تازه تری را نشان بدهی درواقع همیشه همین طور بوده تابه حال به فکر اندوهش احساس در حالت وارونه به سختی می توان آوازیک بی خانمان را شنید 
        هیچ وقت چنین چیزی مرا به تحسین وادار نمی کند واین را برای تو گفتم که مدتهاست یک بی خانمان شبیه وحشتی تحسین شده می خواهد کوچه آواز را به سمت پرندگان زخمی شده از شلیک گلوله ها بکشاند 
        همچنان می خواهد دوباره باز گردد وبا تعظیمی شبیه مودبانه بودن خودراپیشکش وسپاسی از یک دوست داشتن بکند 
        جنجال برانگیز دوباره آوازش را خواند دوباره می خواست مدتها آرزویش را در قلب تونشانه کند 
        دست برگیر گاهی احساس دوباره در دامن کوچه غلت ،غلتان با حالتی افسون ذهن را مشوش می کند 
        چقدربیشتر باید به تو نزدیک شد تاشبیه هر چه چرخدار بودن خودرا چند بار چرخ نمود تا دنیا دوباره چرخی بردارد سمت احساس دست گرفته تو 
        پس وپیش می خواهم غلت بخورم در دامن کوچه 
        تاشبیه حقه دیگر ترا به بازی در کوچه بکشانم 
        سپاس

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۱۱۵ در تاریخ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۱۵:۱۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۲۱:۲۸
        درود بانو آذر دخت ممنونم
        جواد کاظمی نیک
        دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۱۵:۱۹
        درودبرشما محمد رضا جان عزیزم بسیار زیبا و عالی نوشتيد وزیبا بود احسنت برشما خداقوت عزیزدلم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم قلمتان همیشه سبز ونویسا باشدعزیزدل دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۲۱:۲۷
        درود جناب کاظمی ممنونم
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۱۸:۴۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۲۱:۲۷
        درود برادر خوب و مهربان ممنون از گلهای زیبایتان
        ارسال پاسخ
        آذر دخت
        دوشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۲ ۱۹:۱۸
        عرض ادب
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1