بسم الله الرحمن الرحیم
فرقهاى به نام «فرقهی اوشو»
یکى از فرق عرفان هاى نو ظهور کاذب و به تعبیر بعضى، معنویت نو بنیاد که فاقد معنویت است فرقه ی «اوشو» نام دارد.
اوشو به معناى کسى است که در دریا غرق و فانى شده است و لقبى است که بنیانگذار این فرقه در اواخر عمر براى خود انتخاب کرد. او مکرر نام و القاب خود را تغییر داد تا از این طریق جاذبه ی بیشترى براى پیروانش پیدا کند.
او در سال ١٩٣١ میلادى در یک روستاى کوچک در استان «ماهیا پرادش» کشور هندوستان به دنیا آمد و در سال ١٩٩٠ از دنیا رفت. جالب اینکه پیروانش مى گویند: او هرگز به دنیا نیامد و هرگز نمرد بلکه دوره اى از زندگانى اش را در زمین گذراند.
پیروانش او را به صورت یک قدّیس درآورده و کراماتى خرافه مانند به او بسته یا از او شنیدهاند.
ازجمله از قول خودش نقل مى کنند که مادر وى او را باردار بود و در خانهاى که سیل اطراف آن را گرفته بود قرار داشت؛ او و دیگر اعضاى خانواده براى نجات از سیل به طبقه دوم خانه مى روند و در بلندترین جاى ممکن یعنى روى تخت ها قرار مى گیرند. آب، بالا و بالاتر مى آید تا آن جا که ارتفاع آن به شکم مادر اوشو مى رسد اما به محض رسیدن به این نقطه، فروکش مى کند و متوقف مى شود.
اوشو پس از تولد سه روز تمام شیر نخورد. مادر و پزشکان هم از خوراندن چیزى به او ناتوان شدند. اوشو درباره علت آن اظهار
مى دارد که در زندگى قبلى اش (چون قائل به تناسخ است) نذر کرده بود ٢١ روز روزه بگیرد ولى پیش از آنکه ٢١ روز کامل شود مرده بوده و سه روز از آن باقى مانده بود که آن را به محض تولد دوباره به جاى آورد.
او اعتقادات عجیبى درباره علم و دانش و تحصیل و فلسفه دارد: در یکجا مى گوید: تمام آموزشهاى دوره ابتدایى تا پایان دانشگاه، مزخرف، زشت و در واقع یک زندان است.
گرچه در رشته فلسفه فارغ التحصیل شد ولى فلسفه را چرندو فیلسوفان را سگ تاریخ
مى داند.
او درباره خداوند تعبیرات زشتى دارد، ازجمله اینکه مانند همیشه سخن از رقص به میان مى آورد و راه تجربه خدا را رقاصى، آواز خوانى، ترانه و پایکوبى معرفى مى کند.
او عقیده به وحدت وجود مصداقى دارد و مىگوید: همه خدا هستند و هیچ کس
نمى تواند غیر از این باشد.
در جاى دیگر خداوند را فقط یک امر ذهنى مى شمارد و مىگوید: هستى دم دست توست و خدا فقط در ذهن وجود دارد، یک مفهوم است و موجود عینى نیست.
او از این ضد و نقیضگویى ها فراوان دارد.
او درباره همجنسگرایى اعتقاد خاص خود را دارد و مىگوید:
زن و مرد هرگز دوستان خوبى نیستند و نخواهند بود. عشاق هم دوستان خوبى نیستند بلکه مى توانند دشمن هم باشند. مردان با مردان و زنان با زنان بهتر مى توانند دوستى کنند. رابطه مرد با مرد بسیار راحت تر و قابل فهم تر است تا رابطه زن و مرد. ازدواج دو زن با یکدیگر یا دو مرد با یکدیگر با وجود این که غیر علمى است ولى قابل قبول است و کسى نمىتواند مانع آن شود.
او معتقد است که فرزندان یک خانواده نباید به وسیله پدر و مادر تربیت شوند و مىگوید: بچه ها باید به کُمون تعلق داشته باشند نه پدر و مادر ها و والدین به اندازه کافى ضرر زده اند، دیگر نمى توان به آنها اجازه داد که فرزندان خود را فاسد کنند.
نگاه او به مذاهب نگاهى منفى است. در یک جا چنین مى گوید: بیشتر مذاهب دست به دست هم دادهاند که تا آن جا که مى توانند انسان را به فقر بکشانند. مذاهب به شدت پول را محکوم و فقر را ستایش کردهاند و تا آنجا که به من مربوط مى شود آنها بزرگ ترین جنایت کارانى هستند که دنیا به خود دیده است.
او به ازدواج بدبین است و در یکى از سخنان خود مى گوید: من از ازدواج دل خوشى ندارم چون ازدواج به موفقیت مى انجامد و به تو ثبات و آرامش دائمى مى بخشد و خطر همین جاست چرا که تو به یک اسباب بازى راضى مى شوى.
او درباره ی مسائل سکس نیز نظر عجیبى دارد و مىگوید: ٩٨ درصد از بیمارى هاى روانى انسان به علت سرکوب نیروى جنسى است و در زنان ٩٩ درصد عصبى بودن ها و بیمارى هاى مربوط به آن به دلیل سرکوب جنسیت است.
معلوم نیست اوشو این آمار هاى دقیق را از کجا به دست آورده است؟ آیا خودش مرکز آمار معتبرى داشته است؟!
از مجموع آنچه گفته شد و سایر کتاب هایى که حتى پیروان او نوشتهاند به دست مى آید که اساس این فرقه به اصطلاح عرفانى بر سه محور دور مىزند:
🔴 ادعاى بزرگ و تو خالى که در پیروان ساده لوح مؤثر واقع مىشود.
🔴 هنجار شکنى و مخالفت با اعتقادات بدیهى و مسلّمى که پیروان ادیان الهى پذیرفتهاند.
🔴 اباحى گرى و عبور از خطوط قرمز در مسائل اخلاقى و اجتماعى و برداشتن هرگونه قید و بند از افراد و دادن آزادى مطلق.
سید هادی محمدی
پی نوشت :
🔘 منابع این درس در پایان مباحث ارائه خواهد شد
ادامه دارد...... ان شاء الله
التماس دعا