پنجشنبه ۱ آذر
سایه
ارسال شده توسط ابوالفضل جمشیدی تقدیس بولو در تاریخ : دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۴۷
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۷۴ | نظرات : ۴
|
|
در این تولد چه غم روزی بود گذشت و رفت بزرگ مردی سوال همهمه چگونه عزیزی این چنین زود برود ونوزادی دگر در همان واقعه دنیا بیاید خاله گفت حکمت در این بوده دل مشقولی بر غم کاستی دهد مهمان ها میگفتن بهتر است اسم نوزاد پسر یاشار باشد از قهر گرفته من نکاست فراموشی روز تلخ واقعه خون به دل کرده وبرادرم انتظار نداشت مرابهم ریخته بیند گفت بزار روحش در ارامش برود دیار دیگر گفتم تو بعد از میفهمی دوری از پدر چه سخت و دلگیر است مادر در حالیست که گویا مرده نفس دارد رنگ در تنش نمانده ظهر خاکسپاری تمام شد و مراسم بعدی بیاید خانه خلوت سکوت بغض ها در گلو سنگین میشود دوباره اغز کرد چون تلخ وشیرین بالا و پایین زندگی همین مادر بزرگ تکرار می کرد داشته ها را فرصت و شکر گذار نعمت ها باشید عزیزانم گذشت از چندی رفته غمی دگر امد بیماری مادر دچار افسردگی وبی خابی بی قرار وسرگردان باورش نبود دگر همسرش کنارش نیس ولی نوزاد برادرم برایش حال و روانش بهتر بود در کنارش تصمیم برادرم بر این شد بیاید و پیش مادر در طبقه بالا نشیند تا مادر احساس تنهای نکند وچند تا از همسایه ها هر روز دور او میامدن دیدار خدا یا شکرت گذر شد ودگر پایان****سایه ساز همیشه پدر***
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۴۰۸۸ در تاریخ دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲ ۱۲:۴۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سبک نوشتاری تون خاصه..
کمی هم غلط املایی دارید و برخی جملات نامفهوم و نیاز به ویرایشی اساسی..
موفق باشید..