سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 آذر 1403
  • شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي، 1300 هـ ش
1 جمادى الثانية 1446
    Sunday 1 Dec 2024
    • روز جهاني مبارزه با ايدز
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۱۱ آذر

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    فرهاد گلستانه شاعر زابلی
    ارسال شده توسط

    سعید فلاحی

    در تاریخ : شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۲ ۰۳:۰۷
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۰۰ | نظرات : ۲

    آقای "فرهاد گلستانه" شاعر سیستان و بلوچستانی، زاده‌ی ۳۰ شهریور ماه ۱۳۷۴ خورشیدی، در زابل است.
    ایشان کارشناس ارشد فلسفه است و تاکنون کتاب "عشق از دیدگاه ملاصدرا و افلاطون" را توسط نشر عطران چاپ و منتشر کرده است.

    ▪نمونه‌ی شعر:
    (۱)
    زیبایی‌ات
    گرد و خاک تیوتاست 
    که در همه‌جا پخش می‌شود
    در شلیک تفنگ‌ها 
    که سمفونی دوم بتهوون است 
    در گالن‌های بنزین 
    که بویشان
    چون بشکه‌های شراب
    مرا مست می‌کند 
    آنقدر که می‌گویی 
    می‌ترسم 
    وقتی مستی فراموشم کنی 
    می‌گویم 
    حتی در انفجار ماشینم در قاچاق سوخت 
    پیش از مرگ
    نام تو را زمزمه می‌کنم 
    مُنا 
    مُنا 
    مُنا 
    چشمانت 
    دو خرماست 
    که تا می‌نگرم
    می‌افتند در گالنی که به‌ دستم می‌دهی 
    تا دستت در دستانم 
    گرمای جنوب را چند‌ برابر کند هنگامی که می‌گویی 
    دوستت دارم
    و دوست‌ داشتنت زنی است 
    که بوی بنزین را به‌ عطرهای مردانه ترجیح می‌دهد 
    و خوابیدن بر پوست گوسفند 
    او را به‌ مزارع خشخاش می‌برد
    و هر صبح 
    در صدای پر کردن خشاب
    خودش را به‌ خواب می‌زند 
    تا خواب و خیال کسی که رفت 
    مرز خانه را جا‌به‌‌جا نکند.

    (۲)
    ساز که می‌زنی 
    چیزی در من طغیان می‌کند 
    شبیه رگبار کلاش در عروسی‌ها 
    شبیه شعله‌ور‌ شدن گالنی در قاچاق سوخت  
    شبیه مرگ وقتی با سیبی در دستت در نزدیکی ما قدم می‌زند 
    در خودم می‌روم
    مانند سری در سطل زباله که یافتن هیچ‌ چیزی خوشحالش نمی‌کند 
    شهری که نباید دیده شود
    از لول تریاک زنی در خرابه 
    از سوراخ پیشانی شاعری در بیابان
    و حلقه‌ی اعدام کودکی از بار هروئین 
    بنواز حبیب بنواز
    سرم تیر می‌کشد 
    تار قیچکت یا  
    ماشه‌ی هر اسلحه 
    هیچ فرقی نمی‌کند  
    هنر را با هر انگشتی که بگیری کشنده است.

    (۳)
    باد 
    چشمانم را برد
    نمی‌دانم 
    خرما بود
    یا  
    پوکه‌ی فشنگی که از ذهنم افتاد
    مرز هیچ خطّی نیست 
    وقتی در لنج نشسته‌ای و 
    خورشید از مردمک چشمی غروب می‌کند 
    که کبریتی نداشت 
    تا مرز را 
    از غار چهره‌های پیرزنی کشف کند 
    که به جای عصا 
    با اسلحه قدم می‌زند.

    (۴)
    دیروز چمدان در دستت بود
    و چاقویی که با آن
    ستون‌های تخت جمشید را
    از دندان پلنگ هم 
    تیزتر می‌کردی
    تعقیبم می‌کند 
    و من را که لای هزاران آدم پنهان شده‌ام
    از درون میدان وسط سرم
    به عقب می‌برد
    کسی  
    چیزی را انگار در من جا گذاشته 
    که با زنگ هیچ ساعتی  
    بیدار نمی‌شود.

    (۵)
    روانه کردم
    خیال دوست داشتنش را
    در نوک انگشتم 
    به سمت چپ سینه‌اش
    حال
    خالی می‌کنم 
    هفت تیر را
    با سیگار اسلحه شده
    در
    دستم.

    گردآوری و نگارش:
    #زانا_کوردستانی

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۳۸۴۱ در تاریخ شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۲ ۰۳:۰۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    وحیدی شیرازی
    شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۲ ۲۰:۲۸
    🌹🍀💐💝
    صدیقه جـُر(ساحل)
    سه شنبه ۷ شهريور ۱۴۰۲ ۱۰:۵۴
    درودها بر ادیب فرهمند بسیار عالی موفق باشید 🌹🍃
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    شاهزاده خانوم

    دیر زمانی ست که بارانی ام
    میر حسین سعیدی

    نای خاموش لبانت این دلم را تازه کرد ااا عاشق بی ادعا را صاحب آوازه کرد
    شاهزاده خانوم

    یک وجب از پنجره پرواز کن ااا گوش مرا معرکه ی راز کن
    نادر امینی (امین)

    توبودی دردل شب ناله کردی این دل وامانده را بیچاره کردی اااا به کنج خلوتی رفتی وباغم خانه کردی ااا ندیدی عاشقت درمانده شد از آه شبگیر وتولیکن اااا به شب را تا سحر بردر غمخانه ات داغ دلم را تازه کردی ااا دردلم دلشوره افتاد لیلی ام از بس فغان کرد جان بداددر گوشه میخانه من اااا هاتف آمد دادم ندا غمگین مباش می خور که لیلی عاقبت دیوانه کردی اا عقل در ره پیرطریقت پای لنگان است اااا لیلی ومجنون را تا ابد برسر جام قدح بشکسته ای درمانده کردی ااا عاقبت عشق وخرد درمرز مجنون با رخ لیلی بهم پیون خورند اااا آنگه که مجنون چون اسیر گیسوی لیلی شد و آن خانگه ویرانه کردی
    شهرام بذلی

    در دل تنگ ما بسی روزنه ی خیال نیست اااا شوق تو دارد این دلم عشق که وصف حال نیست

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1