در بدیع چند تا از آرایه های مهم را گفتیم البته در ادامه نیز در باره ی بدیع آرایه هایی خواهم گفت اما معروف هایش همین ها بود اما لازم است قبل از ادامه ی بدیع پرونده ی آرایه های مشهور را ببندیم و پس از آن با خیال راحت سراغ آرایه های دیگر برویم .اما قبل از آن لازم است با شاخه ای دیگر آشنا شویم به نام « بیان »
نکته : بیان : بیان شاخه ای از آرایه های ادبی است و به واسطه ای آن شناخته می شود که یک معنی را چگونه به طریق مختلف می توان ادا کرد .
بیان شامل مباحث و آرایه های مهمی هم چون : تشبیه ، استعاره ، مجاز و کنایه است .
(((23.تشبیه )))
این آرایه را اکثر شاعران عزیز میشناسند اما اگر بخواهیم تعریفی برای آن قائل شویم بهتر است بگوییم: تشبیه یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند.
هر تشبیه دارای چهار رکن اصلی است که این چهار رکن عبارتند از :
الف ) مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .
ب ) مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .
ج ) ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند ( مانند : همچون / چو / مثل / مانند / شبیه / همانند / به سان / چونان / نظیر و... )
د ) وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بین مشبه و مشبه به می باشد .
برای مثال :
1.قدش مانند سرو بلند میباشد .
توضیح : مشبه : قدش (قد او ) / مشبه به : سرو / ادات تشبیه : مانند / وجه شبه : بلند
2. دل همچو سنگت ، ای دوست به آب چشم سعدی/ عجـب اسـت اگـر نگـردد که بگردد آسیابی (سعدی )
توضیح : دل به سنگ تشبیه شده است اما وجه شبه « سختی » در این بیت نیامده است . نکته ای که دوستان باید بدانند این است که گاه ممکن است در تشبیه "ادات تشبیه" یا " وجه شبه" حذف شود که در این صورت به آن تشبیه ؛ «تشبیه بلیغ میگوییم »
3. صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب/ گـو بـرون آی که کـار شب تـار آخـر شد (حافظ )
توضیح : هرگاه در تشبیه بلیغ ، یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) به دیگری اضافه ( مضاف الیه ) شود . به آن « اضافه ی تشبیهی » یا «تشبیه بلیغ اضافی » می گویند . در غیر این صورت ، تشبیه بلیغ اضافی است . که در این بیت صبح امید و پرده ی غیب ؛ اضافه ی استعاری هستند . (مید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده )
4. دانش اندر دل چراغ روشن است / وز همه بد بر تن تو جوشن است (رودکی )
توضیح: تشبیهی که هر یک از « مشبه » یا « مشبه به » آن ، یک ، چیز است و « وجه شبه» آن از همان یک چیز گرفته می شود . ( شباهت آن ها فقط در یک چیز است مانند مثال هایی که تا الان ذکر کردیم ) در این مثال روشنی از کلمه ی چراغ گرفته شده و در واقع دانش از لحاظ روشنایی به چراغی تشبیه شده است .
5.دیده ی اهـل طمـع به نعمـت دنیـا/ پـر نشـود همچنـانکه چـاه به شبنـم (سعدی )
توضیح : تشبیه مرکب تشبیهی است که هریک از « مشبه » یا « مشبه به » دو یا چند چیز هستند و وجه شبه نیز از دو یا چند چیز گرفته می شود. در اینجا « مشبه » ترکیبی از دو چیز است ( دیده ی اهل طمع و نعمت دنیا ) و « مشبه به » نیز دو چیز است ( چاه و شبنم ) به این معنی : همانطور که چاه با شبنم پر نمی شود ، چشم حریصان نیز با نعمت دنیا سیر نمی شود .
(((24. استعاره ))) :
همانطور که ممکن است بدانید استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعی تشبیه است که درآن یکی از طرفین تشبیه ( مشبه یا مشبه به ) را ذکر و طرف دیگر را اراده کرده باشند . و باید به این نکته هم اشاره کنیم که شعری که آرایه ی استعاره در آن به کار رفته از شعری که در آن تشبیه به کار رفته ادبی است .
استعاره انواعی دارند از آن میتوان به 1. استعاره ی مصرحه 2. استعاره ی مکنیه
الف ) استعاره ی مصرحه ( استعاره ی آشکارا ) : آن است که مشبه به ذکر گردد و مشبه محذوف بماند ( در واقع مشبه به جانشین مشبه می شود . )
برای مثال :
1.صدف وار گوهر شناسان راز / دهان جز به لؤلؤ نکردند باز ( سعدی )
توضیح : لؤلؤ استعاره از سخنان با ارزش است در باواقع این تشبیهی بوده لؤلؤ در آن مشبه به بوده اما مشبه آن که سخنان با ارزش است حذف شده.
2. ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم / یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت (حافظ)
توضیح : آفتاب خوبان استعاره از معشوق است .
3. ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما میکنی /خاری به خود میبندی و ما را ز سر وا میکنی (شهریار )
توضیح : غنچه ی خندان استعاره از معشوق است .
4.بتی دارم که گِرد گل ز سنبل سای بان دارد / بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد (حافظ )
توضیح : در این بیت زیبای حافظ سه استعاره ی مصرحه وجود دارد که "بت " استعاره از معشوق و یار است ؛ ؟" گل " استعاره از چهره ی دلفریب معشوق است و "سنبل " استعاره از موی زیبای معشوق است .
ب ) استعاره ی مکنیه : آن است که « مشبه » به همراه یکی از لوازم و ویژگی « مشبه به » ذکر گردد و خود « مشبه به » حذف شود . البته باید این نکته را هم در نپر گرفت که گاهی لوازم یا ویژگی « مشبه به » در جمله به « مشبه » نسبت داده می شود .
برای مثال :
1.سر نشتر عشق بر رگ روح زدند / یک قطره از آن چکید و نامش دل شد (ابو سعید ابوالخیر )
توضیح : « روح » را به بدنی تشبیه کرده که « رگ » داشته باشد و « رگ » را که یکی از ویژگی های « مشبه به »است به « روح » اضافه کرده است .
2. مردی (آیت الله خمینی) صفای محبت آیینه دیده / از روزن شب شوکت دیرینه دیده ( علی معلم دامغانی )
توضیح : « شب » را به اطاقی تشبیه کرده که « روزن یا پنجره » داشته باشد و « روزن » را که یکی از ویژگیهای « مشبه به » بود به « شب » اضافه کرده است .
((( 25 . تشخیص (جان بخشی ، آدم نمایی ، شخصیت بخشی ، انسان نگاری ) ))) :
همان طور که از اسم های فارسی آرایه ی تشخیص بر می آید ؛ تشخیص نسبت دادن حالات و رفتار آدامی به دیگر پدیده های خلقت است . ( دادن شخصیت انسانی به موجوداتی غیر از انسان )
برای مثال :
1. سحر در شاخسار بوستانی / چه خوش می گفت مرغ نغمه خوانی (اقبال لاهوری )
توضیح : مرغ آدم نیست و نمیتواند صحبت کند اما شاعر در اینجا میگوید چه خوش میگفت مرغ و در واقع امری را که برای انسان است را برای مرغ به کار گرفته است پس تشخیص دارد به عبارتی دیگر هر موجودی غیر از انسان در کلام « منادا » قرار گیرد آن کلام دارای تشخیص است .
2.ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند ( ملک شعرای بهار )
توضیح : الان در این بیت شاعر با دماوند صحبت میکند و او را خطاب قرار میدهد و می گوید ای دیو سپید ( بشنو ) یا ای گنبد گیتی ( با تو ام ) پس همانطور که اشاره شد استعاره مکنیه ای که ، مشبه به آن « انسان » باشد ، تشخیص خواهد بود چه به صورت ترکیب اضافی باشد یا غیر اضافی .
3. رعد می نالد و می بالد از آن ناله گیاه / ابر می گرید و می خندد از آن گریه چمن ( ملک الشعرای بهار )
توضیح : در مثال فوق 3 تشخیص به کار فته است که عبارتند از ( 1. نالیدن رعد 2. گریه کردن ابر 3. خندیدن چمن ) هما طور که میبینید این آرایه زیبایی بسیار خاصی به این بیت داده و زیبایی شعر را دو چندان کرده است .
♦♦♦♦♦ چند نکته که حتما باید بدانیم ♦♦♦♦♦
برای درک بهتر آرایه های استعاره و تشخیص باید در باره ی اضافه های استعاری و اقترانی بدانیم همانطور که قبلا اضافه ی تشبیهی را آموختیم .
اضافه ی استعاری : ترکیب های اضافی که در آن قسمتی یا جزئی از یک موجود ( بیشتر انسان ) به یک امر یا کلامی که فاقد آن جزء است اضافه میشود ترکیب اضافه ی استعاری را به وجود می آورد که این نوع ترکیب اضافی باعث ارتباط یکسان آرایه ی تشخیص با استعاره ی مکنیه شده است .
چند ترکیب اضافه ی استعاری : دست روزگار ، پای اوهام( جمع وهم ) ، دست اجل ، قهقه ی قشنگ ، حیثیت مرگ ، زبان سوسن ، دهن لاله ، پای فلک ، خنده ی گل و ...
پس باید بگوییم که تمامی تشخیص ها استعاره ی مکنیه است اما استعاره ی مکنیه زمانی تشخیص است که « مشبه به » آن جزئی یا رفتاری از انسان باشد .
اضافه ی اقترانی :
شباهت زیاد اضافه ی اقترانی و استعاری باعث شده که این دو مطلب همیشه با هم گفته بشوند تا در تشخیص دادن آنها مشکلی ایجاد نشود
اضافه ی اقترانی آن است که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت باشد . برعکس اضافه ی استعاری که وجود « مضاف » برای « مضاف الیه » یک واقعیت نیست.
برای مثال میگوییم دو کشور فلان با هم دست دوستی دادند در اینجا دست دوستی این نیست که دست را به دوستی نسبت بدهیم بلکه دست را به قصد دوستی و صلح به هم دادند که « دست » برای نشان دادن دوستی یک واقعیت است .
در واقع تنها نکته ای که به نظر من (احمدرضا توجهی ) باید بدانیم این است که تشخیص بدهیم در اضافه ی اقترانی ، مضاف الیه عملی است که مضاف انجام می دهد.
برخی از بزرگان برای تشخیص اضافه ی اقترانی میگویند بین دو جزء اضافه ی اقترانی ( مضاف و مضاف الیه ) می توان عبارت « از روی » را قرار دادو یک جمله ساخت ( دست را از روی دوستی به هم دادند )
چند ترکیب اضافه ی اقترانی : دست محبت، پای ارادت، چشم احترام ، دیده ی محبت ، گوش توجه ، چشم اعتنا ، پای بطلان ، قلم عفو و ... (که بین همه ی این ترکیبات اضافی ، می توان « از روی » را قرار داد.)
(((26. مجاز ))) :
مجاز به کار بردن واژه ای است در غیر معنی حقیقی به شرط وجود قرینه . (قرینه در مجاز: نشانه است که به کمک آن می توان معنی غیر حقیقی کلمه ای را فهمید.)
میتوان با توجه به تعریف بالا گفت : از آنجا که در استعاره لفظ در معنای حقیقی خود به کار نمی رود ، لذا هر استعاره ای نوعی مجاز است .پس هر مجازی استعاره نیست اما همه ی استعاره ها مجاز است .
به طور معمول رابطه های زیر باعث ایجاد مجاز میشوند :
1. رابطه ی محلیّه : محل یا ظرف را اراده می کنند ولی آن چه در آن است مورد نظر است. ( برای مثال : سراسرهمه دشت بریان شدند. (دشت به جای مردم دشت آمده است) )
2. رابطه ی کل با جز: ( برای مثال :ایران درمسابقات فوتبال قهرمان شد. (که ایران به جای تیم فوتبال ایران آمده است) )
3. رابطه ی جزء با کل : (برای مثال : به کشتن دهند سر به یکبارگی (سر به جای تمام وجود آمده است) )
4. رابطه ی لازم با ملزوم : ( برای مثال : فلان را در دوستی پای نیست .(پای به جای پایداری آمده است) )
برای مثال :
1.سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق (مولوی)
توضیح : سینه در اینجا مجاز از انسان عاشق است .
2. یکی تازی ای برنشسته سیاه / همی خاک نعلش برآمد به ماه (فردوسی )
توضیح : در اینجا ماه مجاز از آسمان است .
3. دفتر فکرت بشوی، گفته سعدی بگوی/دامن گوهر بیار بر سَرِ مجلس ببار (سعدی )
توضیح : در اینجا مجلس مجاز از اهل مجلس است .
((( 27. کنایه ))) :
اگر بخواهیم معنای لغوی کنایه را بگوییم کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح ادبی سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است . که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود.البته باید دقت داشت که در کنایه الفاظ همه حقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست. و هم چنین باید بدانیم که کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود .
برای مثال :
1.تهمتن برآشفت و با توس گفت / که رهام را جام بادست جفت (فردوسی )
توضیح : اینکه رهام با جام باده جفت است کنایه است از این که رهام عیاش و خوشگذران است و مرد جنگ نیست.
از آنجا که مثال برای این بیت بسیار زیاد است و آرایه ای واضح است پس با چند عبارت کنایی کار را به پایان میبریم عباراتی مانند عبارات رو به رو کنایی هستند : « دست و پا کردن ، روی کسی را به زمین انداختن ، شکم را صابون زدن ، بند از بند گشودن ، زبان در کشیدن ، عنان گران کردن ، دهان دوختن ، پای در دامن آوردن ، سر زخاک بر آوردن ، دست ندادن ، دست به سیاه و سفید نزدن ، دست روی دست گذاشتن و ... »
_______________________________
اکنون 27 آرایه ی معروف را از بدیع و بیان و آرایه های لفظی و معنوی و ... گفتیم و حالا آرایه هایی را اشاره میکنم که تنها از نقد دوستانی که سطح بالایی از سواد آرایه ها را داشته اند آموخته ام و پیگیر شدم که آرایه هایی به نوبه ی خود جالب و کاربردی نیز هستند .
((( 28. تشطیر ))) :
آرایه ی تشطیر آن است که شاعر هر مصراعی را دو بخش نموده در پایان هر بخش یک مصراع،دو کلمه ی قافیه بیاورد
برای مثال :
1. مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم/تومیان ما چه دانی که چه می رود نهانی.(سعدی )
توضیح : در مصراع اول ( پندم و فکندم ) و در مصراع دوم ( دانی و نهانی )
(((29. تسمیط ))) :
آرایه ی تسمیط آن است که بیت را به چهار بخش تقسیم کنند و برای سه بخش آن سجعی متفاوت با قافیه بیاورند.
برای مثال :
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود سعدی(سعدی )
توضیح : در اینجا " بدن و سخن و خویشتن " سجع دارند و هم قافیه اند اما با قافیه ی اصلی یا همان "سعدی " هم قافیه نیستند.
(((30. موازنه ))) :
همان طور که در بخش های بالاتر این آرایه را اشاره کرده بودیم کلمات قرینه ی هم، در دو جمله،سجع متوازن یا مخلوطی از سجع ها را دارند. این آرایه از آرایه های شاعر مورد علاقه ی من مسعود سعد سلمان است .
برای مثال :
ستاننده ی شهر مازندران / گشاینده ی بند هاماوران (فردوسی )
توضیح : به ترتیب : ستاننده ی / گشاینده ی ؛ شهر / بند ؛ مازندران / هاماوران باهم سجع متوازن دارند .
((( 31. تضمین المزدوج / اعنات القرینه ))) :
این آرایه را بیشتر باید برای جمله ها بدانیم چرا که تفاوت این آرایه با موازنه و ترصیع در این است که در اینجا تعداد کلمات دو جمله با هم برابر نیستند
برای مثال :
فلانی به سیرت گزیده و عادات پسندیده معروف است و به خدمتکاری دولت و طاعت داری حضرت موصوف .
توضیح : در اینجا بین سیرت گزیده و عادات پسندیده و هم چنین در خدمتکاری دولت و طاعت داری حضرت این آرایه وجود دارد.
((( 32. مزدوج (قرینه) ))) :
آرایه ی مزدوج آن است که دو جمله ی قرینه،علاوه بر تساوی نسبی هجایی،با سجعی به هم پیوندند.
برای مثال :
کارها به صبر برآید و مستعجل به سر درآید.
((( 33. ترصیع مع التجنیس ))) :
همان طور که از اسم آرایه مشخص است این آرایه اجتماع دو آرایه ی ترصیع و جناس است پس اگر در بیتی ترصیع بود و بین چند کلمه جناس تام وجود داشته باشد آن بیت دارای این آرایه است .
برای مثال :
چون از او گشتی همه چیز از تو گشت/ چون از او گشتی همه چیز از تو گشت.
توضیح : در اینجا ترصیع وجود دارد ( رجوع به آرایه ی شماره ی 3 ) و بین "گشت " ها در مصراع اول و دوم جناس تام وجود دارد گشت ها در مصراع اول به معنای ( طرفدار شدن و از آن او شدن ) و در مصراع دوم به معنای (روی برگرداندن) را میدهد .
((( 34. تکرار واک (تکرار واج ) (1. هم حرفی 2. هم صدایی 3. تکرار صامت و مصوت باهم 4. تکرار هجا ))) :
الف ) هم حرفی : تکرار یک صامت با بسامد و آمار زیاد در جمله است البته هرچه صامت تکراری در آغاز کلمات باشد،هنری تر است.
برای مثال :
نه من ز بی عملی در جهان ملولم وبس/ملالت علما هم زعلم بی عمل است(حافظ )
توضیح : تکرار صامت "ل" در جمله
ب) هم صدایی : تکرار مصوت در جمله است .
برای مثال :
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد /به وداعی دل غم دیده ی ما شاد نکرد (حافظ)
توضیح : تکرار مصوت بلند ( ا ) در مصراع اول شعر
ج) تکرار صامت و مصوت باهم :
برای مثال :
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار/ دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود (حافظ)
توضیح : تکرار مصوت و صامت ( /ا / و /س/ ) در مصراع دوم
د) تکرار هجا :
برای مثال :
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها می آیم.
توضیح : تکرار هجای "/ها/ " در نوشته ی بالا
((( 35ردّالصدر الی العجز))) :
__________________________________________
ادامه ی این نوشته را لطفا در بخش چهارم مطالعه فرمایید .
تا کنون برای سایت شعر ناب 4 آموزش از طرف بنده فرستاده شده که سه تای آن مربوط به آرایه ها است و یکی از آنها مربوط به اوزان .
آرایه ها چهار بخش است که بخش چهارم آن را هم خواهم فرستاد با این حال اگر دوستانی هستند که میخواهند زود تر به نوشته دسترسی داشته باشند در وبلاگ شخصی بنده به تمامی مقاله ها میتوانند دسترسی داشته باشند.
www.tavaj18.persianblog.ir
سپاس