سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 دی 1403
    1 رجب 1446
    • ولادت حضرت امام محمد باقر عليه‌السلام، 57 هـ ق
    Monday 30 Dec 2024

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۱۰ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      2 دقیقه داستان
      ارسال شده توسط

      نیلوفر تیر

      در تاریخ : چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۰۹:۰۰
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۷۹ | نظرات : ۷۸

      دبه ماست
      اتوبوس ایستاد. شاگرد راننده خواب آلود گفت: هر کی شام می خواهد یا خرید دارد سریع پیاده شود فقط زود ...
      مسافر از دستفروش یک دبه ماست خرید و یک تراول نو داد.
      زن، مردم دزد شدند ! یه دبه گچ جای ماست بهم انداختند !  خوبه تراول واقعی نبود.
       
       
       
      گل های قرمز
      گریه نوزادان فضای سفید بخش را پر کرده بود. از در نیمه باز اتاق، ملاقات کننده های خوشحال را با دسته های گل و شیرینی می دید.
      دست روی شکم نسبتاً صافش گذاشت. چقدر جاش خالی بود، دیگه حرکت نمی کرد.
      مرد با کلافگی گل های قرمز و مدارک پزشکی را در تخت خالی نوزاد انداخت.
      ختم بارداری اعلام شد.
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
      با سلام و سپاس از دوستان عزیزم که زمان می گذارید نوشته هایم را می خوانید و مهمتر آنکه تحلیل می کنید و ایرادات و مشکلات متن را بهم متذکر می شوید.
      با تقدیم سپاس و احترامخندانک
       
       
       
       
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۳۷۸۹ در تاریخ چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۰۹:۰۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۳۱
      درود بااانو تیر عزیزم.. خندانک
      اولی خیلی خوب بود.. خندانک خندانک
      اما دومی.. با توضیح متوجه شدم چی به چیه..🙈

      ادامه بدید.. ادامه بدید.. شما می‌تونید.. خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۳۵
      درود دوست نازنینم خندانک سپاسگزار حضور زیبا و مهربانت هستم خندانک خب قطعا وقتی چند نفر می گویند مشخص می شود که داستانک دومی کلا مفهوم نبوده و مبهم مانده
      بسیار ممنونم عزیزم متوجه ایراد کارم شدم خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۴۲
      چه خوب که مقاومت نمی‌کنید.. آفرین.. خندانک خندانک
      بنظرم ذهن فعالی دارید و می‌تونید موفق بشید.. ان‌شاءالله خندانک خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۳۶
      عزیز هستید دوست خوبم خندانک چرا مقاومت کنم وقتی با منطق مواجه می شوم خندانک
      سید هادی محمدی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۲۷
      درود بر شما بانو تیر

      بسیار زیبا و عالی بود

      آفرین ها خندانک

      بمانید به مهر و بسرایید خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۶
      درود جناب دکتر محمدی برادر گرانقدر خندانک خندانک سپاسگزار حضور و لطف شما گرامی هستم خندانک عالی که نشد راستش خوب هم نشد اما امیدوارم بتونم بهتر بنویسم لااقل گنگ ننویسم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      سید هادی محمدی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۵۵
      بله تعریف من دال بر بی اشکالی اثر نیست
      کمی تشویقش زیاد بود به خاطر اینکه از نوشتن دلسرد نشوید

      توصیه میکنم بیشتر مطالعه کنید بیشتر و بیشتر

      ان شاء الله به آنچه آرزو دارید در شعر برسید
      خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۲۲
      خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۱۱
      خندانک
      درودبرخواهرعزیزم نیلوفر خندانک خندانک
      زیبابود والبته بانظرات استادفخوری هم موافقم
      در توانمندی قلم شماشکی نیست ومطمانا بهتروبهترخواهیدنوشت بانوجانم خندانک
      ببخشید کمی مریض احوالم ودیرترامدم ...
      خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      محمدرضا آزادبخت
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۴۲
      درود بانو عجم استاد گرامی خدابد نکنه
      حالتان چطور است
      انگار ویروسی آمده فقط کار باشاعران دارد
      ماهم مریض بودیم شکر خدا بهتر شدیم
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۲۴
      درودبرشما استاد بانو گرامی وگرانقدر سرکارخانم تیر بزرگوار بسیار متن داستان پرمفهوم بود احسنت برشما لذت بردم احسن برشما پرمفهوم بود وعالی خداقوت بهتون میگم بانوگرامی 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
      💙💙💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
      💐💐💐💐💐💐
      🌼🌼🌼🌼
      💟💟💟
      ❤️❤️
      ❤️🌺🌺🌺🌺
      🌼🌼🌼
      🏵🏵
      💐
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۲۷
      درود جناب کاظمی نیک گرامی سپاسگزارم از حضورتان برادر مهربان خندانک
      ارسال پاسخ
      عبدالحسین خزائی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۲۵
      باسلام ودرود بانوی بزرگوار:
      هردو نوشته زیبا و تداعی گرخاطرات معمول روزانه ی ما می باشد،اما روی سخنم با « دبه ماست» است که توصیف روزگارنامراد وتیره روزی مردم کشورمان است که هرکس به طریقی درصدد است دیگری را ضربه فنی کند وکسی احساس مسئولیت ندارد وبا این کار نه تنهااحساس غروروموفقیت داردبلکه هوش وزرنگی خود رانیز به رخ دیگران می کشد والخ
      🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۲۶
      درود جناب خزائی سپاسگزارم از حضورتان و نظری که برام گذاشتید خندانک
      ارسال پاسخ
      اصغر ناظمی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۳۵
      درود
      بانو ی گرامی خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۲۲
      درود جناب ناظمی گرامی خندانک سپاسگزار حضورتان هستم بزرگوار خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۴۳
      درود بر شما نیلوفر عزیزم
      داستان اولی عالی بود و تلنگر بیان
      موفق باشی در همه ی عرصه های هنر و زندگی
      🌸🌸🌸🌸🌸
      🍀🍀🍀🍀🍀
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۱۵
      درود مهربانو کاسیانی عزیز و ادیبم خندانک سپاسگزار لطف و حضورتان هستم شاعر گرامی خندانک
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۰۲
      درود ها بر نیلوفر عزیزم♥️
      اولی عالی بود درعین کوتاهی پیام خودش رو کامل القاءمی کنه ..
      که جناب خزائی توضیح دادند ..
      وداستان دوم مخصوصا اخرش ی جوری بود (ختم بارداری اعلام شد)میتونست بهتر گفته بشه 😉
      در کل زیبا بودند مخصوصا اولی 👏👏👏
      ببخشید دیگه این نظر من بود البته بقیه دوستان شاید مخالف من باشند ..
      میدونم که موفق میشی این کاملا مطمینم قلمت تواناست خندانک
      بر قرار باشی عزیزم خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۱۶
      کلی نوشت ارسال نشد😭😭😭
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      نرگس زند (آرامش)
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۱۹
      مث من زیر پست جناب فخوری کلی نوشتم ارسال نشد 😂
      تنبلیم اومد خیلی کوتاه نوشتم😁
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۲۳
      نه من دوباره نوشتم خندانک نظرت در این مورد برام مهمه خندانک
      رحیم فخوری
      رحیم فخوری
      چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۳۷
      درودها استاد بانو زند وکیل دختر منتقدم خندانک در چنین مواقعیکه متنتان طولانی شده بیم آنرا بدهیدکه سایت بعلت زمان زیادی که معطلش گذاشتید ، ارسال را نخواهد پذیرفت ، پس در چنین مواقعی قبل از ارسال از کامنتت یک کپی بگیرید که اگر به مشگل برخورد ارسالتان ، زحماتتان به هدر نرود خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۱۹:۲۰
      نرگس جانم کلی تعارفات و عرض سپاسگزاری و قدردانی گذاشتم خندانک خندانک ارسال نشد
      من داستان دوم رو دوست دارم و دلم میخواد اون تصحیح شود
      ابتدا اینجوری نوشتم


      گل های قرمز
      گریه نوزادان فضای سفید بخش را پر کرده بود. از در نیمه باز اتاق، ملاقات کننده های خوشحال را با دسته های گل و شیرینی می دید.
      دست روی شکم نسبتاً صافش گذاشت. چقدر خالی و بی حرکت بود
      مرد با کلافگی گل های قرمز و مدارک پزشکی را در تخت نوزاد انداخت.
      ختم بارداری اعلام شد

      بعد اینجوری نوشتم


      گل های قرمز
      گریه نوزادان فضای سفید بخش را پر کرده بود. از در نیمه باز اتاق، ملاقات کننده های خوشحال را با دسته های گل و شیرینی می دید.
      دست روی شکم نسبتاً صافش گذاشت، خالی بود. تخت نوزاد هم خالی بود.
      ختم بارداری اعلام شد.

      بعد در نهایت بالایی را گذاشتم. نوزاد مرده بود ولی نمیخواستم توضیح مستقیم بدم
      نرگس زند (آرامش)
      نرگس زند (آرامش)
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۳
      درودی دیگر خندانک
      هر دو داستان گفتم که خوب بود خندانک خندانک
      داستان دوم منظورش این بود که هیچگاه مادر نمیشه؟؟؟
      یا اینکه این بار بچش از دست داده وفرصت دوباره دارند ؟؟
      ارسال پاسخ
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۳۸
      نه خانم از اتاق خودش داشت بیرون رو نگاه می کرد که دیگران شاد بودند و اومده بودن دیدن نوزادان اما نوزاد خودش مرده بود. بعد زایمان دیگه شکم اونقدر قلمبه نیست خواهر خندانک رو تخت نوزاد هم بچه ای نبود و مرد رو تخت خالی گل و مدارک پزشکی رو انداخته بود. ختم بارداری اعلام شده بود تو پزشکی یعنی بارداری به پایان رسیده بود اما بچه ای دیگه وجود نداشت.
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۰۵
      درود بانو تیر گرامی خندانک هر دو داستانک جالب بود👍
      با مطالعه و آزمون‌وخطا رفته‌رفته بهتر و بهتر میشوید
      نبض قلمتان سبز
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۳۵
      درود جناب علامیان گرامی بسیار سپاسگزار حضورتان هستم و قطعا که طول خواهد کشید جا بیفتد نوشته هایم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      عبداله صدیق نیا
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۰۸
      سلام خواهر عزیز و توانایم ؛ داستان اولی خیلی زیبا و گیرایی بالایی داشت و خروجی آن کاملا مشخص است ولی داستان دومی واقعیتش شاید یه ذره گنگ و مبهم بود برایم؛قصد جسارت ندارم شاید فهمیدن آن از درک و توان من خارج است !!!
      بسیار عالی ؛موفق باشید خواهرجان!!
      🌹🙏🏻🥰😇👌✅✅✅✅
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۳۴
      درود جناب صدیق نیا بسیار سپاسگزار حضورتان هستم خندانک اتفاقا نظر بسیار متقنی دادید چون جمیع دوستان به همین موضوع اشاره کردند
      ارسال پاسخ
      عبداله صدیق نیا
      عبداله صدیق نیا
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۱۵
      🙏🏻❤✅
      احسان فلاح رمضانی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۲۵
      درودها بر بانوی ادیب و خوش قلم خانوم تیر بزرگوار خندانک خندانک

      قلم شما بنظر من پتانسیل بالایی داره و اینرو بدون تعارف عرض میکنم خندانک

      داستانک های جالبی بود و رگه هایی از واقعیات اینچنینی هم در جامعه ما و هم در تمامی جوامع پیدا میشه و هماره تقلب و کم فروشی و این معضلات قابل مشاهده هست در همه جا اما من بدون جانبداری و با تنفسی که در همین کشور و بین مردم مهربان و عزیزمون کردم مردم ایران رو بهترین و مهربان ترین و دلسوزترین اقشار بشری میدونم و اگر در بخش کوچکی از جامعه و بیشتر در حوزه بازار و تجارت این تقلب ها پیش میاد اما از اون طرف طبق واضحات و آمارهای مشهود که جلوی چشم هممون هست مردم ایران بیشترین کمک های مادی و معنوی رو به همنوعان خودشون انجام میدن و برعکس آمارهای دروغین که موسسات پژوهشی غربی منتشر میکنن نه مردم ما غمگینترین و افسرده ترین مردم جهان هستند و نه ایران سرزمین بدبخت ها و بیچارگان و برعکس تمام این آمارهای افسردگی و بیچارگی در کشورهای اروپایی قابل مشاهده هست اونهم طبق آمارهای مراکز پژوهشی خودشون ...

      قلمتون بسیار خوب هست و امیدوارم از امید و زیبائی های فراوان هم از ذهن و اندیشه قوی و بااستعداد شما بانوی ادیب بهره ببرم خندانک خندانک خندانک

      موید باشید و سلامت خندانک
      🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
      🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
      🌺🌺🌺🌺🌺🌷
      🍀☘️🌱🌹💐
      🌿🌿🌿🍁
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۳
      درود جناب فلاح گرامی برادر ارجمندم بسیار ممنونم از حضورتان و دلگرمی که می دهید و تشویق زیرپوستی خندانک خندانک دروغ چرا بلد نیستم از امید بنویسم یکی از ضعف های نوشتارم همین است. هر چه کردم نشد شاید به خاطر رشته تحصیلی است که کلا نوع نگاهم به زندگی را تغییر داده است و تلخ نوشتن جالب نیست اما از همین نوشته های سپیدم نگاه کنید حتی یک دونه نوشته روشن و شاد نتونستم بنویسم
      ارسال پاسخ
      احسان فلاح رمضانی
      احسان فلاح رمضانی
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۳۳
      سلام و درودی مجدد بانوی ادیب و اندیشمند خانوم تیر بزرگوار خندانک خندانک

      خواهش میکنم واقعا سزاوار تشویق و تحسین هستید و استعداد شما در اینزمینه مشهود هست خندانک

      بسیار خوسحالم که در رشته بسیار کاربردی جامعه شناسی تحصیل کردید و البته تاریخ و جامعه شناسی علومی هستند که گاهی با هم تصادم میکنن و بهم کمک میکنن در تحلیل رویدادها و البته که شما تخصص و مهارت بسیار بیشتری دارید در شناخت جامعه ما و منهم قبول دارم که مشکلات بسیار زیادی در کشور ما وجود داره اما چندی پیش که در زمینه داده های پژوهشکده های غربی در زمینه مشکلات کشور تحقیق میکردم به نکته جالبی برخوردم و متوجه شدم که این داده ها بر بیشتر بر مبنای ادراک و خبرهای دروغ رسانه ای تحلیل میشه و هدف از ارائه آمارهایی چون غمگینترین و افسرده ترین کشور و داده هایی شبیه این حس تحقیر و ناامیدی در مردم ما هست. خندانک

      خلاصه ببخشید اگر جسارتی کردم در حوزه ای که به تخصص من زیاد مربوط نیست و البته تقصیر خودتون هست که از دوستان درخواست تحلیل کردید خندانک خندانک

      جدای از مزاح نظرات شما بانوی ادیب برای من بسیار قابل احترام هست خندانک خندانک

      هماره موفق باشید و نویسا خندانک
      🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
      🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
      🌺🌺🌺🌺🌺🌷
      🍀☘️🌱🌹💐
      🌿🌿🌿🍁
      ارسال پاسخ
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۱۷
      بزرگوارید برادر گرامی ام خندانک کاربردی هم نداشت یادمه رو خشونت خانگی کار می کردم برای ورود به پزشکی قانونی مجوز میخواستم جای شما خالی دو هفته از هر اداره و سازمانی به جای دیگه پاس کاری شدم در نهایت یک مدیر از اداره ... بهم گفت به خشونت چکار داری بشین خونت زندگیت رو بکن. هر چند که بدون مجوز در نهایت مصاحبه هایم رو انجام دادم. خلاصه اینکه جامعه شناسی خیلی وقت است در ایران در غل و زنجیر از بین رفته و آمار داخل هم دستکاری شده است.
      احسان فلاح رمضانی
      احسان فلاح رمضانی
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۹:۰۸
      خواهش میکنم خندانک خندانک

      چه عرض کنم.البته نهادهایی متولی ارائه آمار در اینزمینه هستند و شاید برخی اختلاف معیارها در ارائه اینگونه آمار و یا شاید حساسیت ها سبب کمی سختگیری ها باشه اما بهر حال حتما باید به این آسیب های اجتماعی پرداخته بشه و راه چاره ای برای این موارد در نظر گرفت.فکر میکنم هر جا خانواده ها از مبانی اسلامی و دینی دورتر شدن این معضلات بیشتر شده و تنها را چاره این ناهنجاری ها تعلیم و تربیت بر مبنای اصول دینی هست.بخاطر این مباحث دیشب به برخی آمارها جهانی رجوع کردم و مثل اینکه جوامع غرب بخصوص فرانسه و آمریکا پیشتاز اینگونه خشونت ها و معضلات هستند و اینهم بخاطر حرکت کردن این جوامع بسمت ناهنجاری های مادی و دین گریزی هست و دور شدن از اصول و مبانی آموزه های مسیح (ع)

      بهر حال تحقیقات شما کاملا بحق هست و امیدوارم علاوه بر شناسایی خشونت های خانگی در مقالات و مجلات و کتاب ها پیشنهادها و راهکارهای مقابله با این معضلات هم بدون هیاهوهای خبری ارائه بشه و راه چاره ای توسط متخصصین اندیشیده بشه خندانک

      واقعا ببخشید که صفحتون رو خیلی شلوغ کردم و وقت ارزشمندتون رو گرفتم خندانک

      سعه صدر شما در پاسخگویی و روحیه پژوهشگری شما بسیار قابل تحسین هست خندانک خندانک خندانک

      در پناه خداوند مهربان سلامت باشید خندانک
      🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
      🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
      🌺🌺🌺🌺🌺🌷
      🍀☘️🌱🌹💐
      🌿🌿🌿🍁
      مسعود مدهوش( یامور)
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۲۶
      درودتان شاعر بانو تیر ارجمند ادیب توانا🎉

      داستانک کوتاه و زیبایی بود،لذت بردم از خوانش آن،قلمتان سبز و نویسا🌻🌼💥☄️🪷🪴🌾🏝️🏝️🌟
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۴
      درود جناب دکتر مدهوش گرامی خندانک سپاسگزار حضورتان هستم بزرگوار و ممنونم از الطافتون خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۳۷
      سلام و عرض ادب

      داستان اول تکراری بود نقل هر محافل است و کوچه و بازار.

      داستان دوم نیز قلم خام است.

      نمی دانم چرا از نقد شعر روی آوردم به نقد داستان

      خدانگهدار
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۹
      درود جناب محمدی سپاسگزار حضورتان هستم خندانک بسیار هم عالی نقد داستان هم خوب است تنوعی است خندانک برای من که بسیار پرفایده است خواندن نقدها و دیدگاه های مختلف خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا آزادبخت
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۴۶
      درود بانو نارسایی در معنا بخصوص در دستگاه زبان جز ایرادات زبان است
      در داستان دوم گفتمان بصورت حقیقت در تور شبکه داستان است وباید آن را گرفتار برخاسته از ناخود آگاه کرد تا دورترین پیامدش را بگستراند باید بگونه ای ویژگی ها مطرح شو د که توسط ساختار سوژه سخنگو پدید آمده باشد
      فهرست بیان در دستگاه زبان با ایجاد فهرست معانی در مفهوم از پیش کلید خورده و برای رمز گشایی آماده باشد
      البته بحث روی زبان وساختار آن در داستان است
      بجای دبه ماست و غیره باید مناسب باجو آن واژگان جایگزین ر ا انتخاب نموده تا مخاطب رونمایی از ناخودآگاه نویسنده داشته باشد
      فروگذاری سوژه در داستان برهانی بی چون وچرا به طرح غیر داستان می دهد پس سوژه وعوامل آن در روند داستان برای بازگرداندن طرح جدید موثراست
      پس باید دانست سوژه نمی تواند باهر عنصر دالی قابل پیش بینی وفهم شود
      پس انتخاب سوژه در داستان مهم است
      حرف بسیار وحوصله ما خیلی کم و ناخوش احوال
      شرمنده بانو تیر اگر نقصانی بود ببخشید
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۵۳
      درود جناب آزادبخت گرامی بسیار سپاسگزار حضورتان هستم و در وهله اول آرزوی سلامتی و بهبودی برای تان دارم :2 در خصوص نظراتتون برایم خواندنی و قابل تامل بود و البته سوژه های مختلف را دنبال خواهم کرد خندانک بسیار هم ممنونم که با وجود ناخوش احوالی وقت و زمان برای نوشته ام گذاشتید خندانک
      ارسال پاسخ
      راضیه خضری
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۰۷
      سلام و درود بانو تیر ادیب و هنرمند عزیز خندانک خندانک خیلی زیبا نوشتید بانو هر دو داستان را دوست داشتم و اولی برام جالب تر بود و واقعیتی را میگفت که آن را نهی میکنیم ولی وجود دارد خندانک خندانک خندانک خندانک
      موفق و نویسا باشید خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۲۴
      درود مهربانو خضری عزیزم لطف کردید خندانک سپاسگزارم از حضور زیبای شما نازنینم خندانک روزهای روشنی داشته باشید عزیزم خندانک
      ارسال پاسخ
      آذر دخت
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۱۲
      سلام نیلوفر جان
      قلمت سبز
      موفق باشی وسربلند عزیزم خندانک خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۲۴
      درود مهربانو آذردخت عزیزم ممنونم از مهر و محبتتان خندانک
      ارسال پاسخ
      فیروزه سمیعی
      دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۴۴
      درودتان باد نیلوفر جانم 💖 دوست ادیب و گرانقدرم 💗
      زیبا می نویسی گلم 💖
      داستان اولو دوست داشتم 💯👏


      نویساو سبز باشید و سرفراز
      🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱







      🎯 فقیر

      مدرسه را در فاصله‌ای طولانی از روستا ساخته بودند. دخترک صبح‌ها زودتر از همه راه می‌افتاد تا اولین نفری باشد که به مدرسه می‌رسد و کسی او را نبیند. به مدرسه که می‌رسید، کفش‌هایش را می‌پوشید.

      نویسنده: محمد مبينی


      عناصر داستان و داستان‌نویسی، شماره ۳۳۸

      داستان بسیار‌بسیار‌کوتاه

      🎯 حسِ جسارت


      بعد از چهارده‌سال سیگار را ترک کرده بود.
      بهش گفتم: «چه حسی داری؟»
      گفت: حسِ جسارت، حالا دیگه هر‌کسی رو بخوام می‌تونم ترک کنم.»

      نویسنده: سید محمد مرکبیان


      ):
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۰۷
      درود دوست نازنینم فیروزه جانم خندانک خندانک سپاسگزار حضور زیبا و داستانک هایی که برایم گذاشتی هستم
      من اگر اسم می‌گذاشتم برش کوتاه به نظرم برای این سبک داستان نویسی مناسب تر بود بنظرم شبیه لانگ شات است یک تصویری کلی بدون عمق از یک صحنه
      ارسال پاسخ
      فیروزه سمیعی
      فیروزه سمیعی
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۰۱
      درودتان نیلوفر جانم 💖🌹
      دوست نازنینم ❤️
      بهش میگن داستان های چهار سطری
      خوبیش اینکه آخرین جمله باید غافلگیر کننده باشه
      باید مثل برق خواننده رو بگیره و خشک کنه،🌟
      «در زدن» نام داستان کوتاه تخیلی‌ایست که فردریک بروان در سال ۱۹۴۸ نوشته. این داستان با دو جمله دلهره‌آور شروع می شه، که خودِ این دو جمله یک داستانک به حساب می آیند.

      آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!؟؟
      محمدرضا آزادبخت
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۰۵
      درود بانو تیر گرامی
      بااجازه از محضر استاد هادی محمدی واستاد مهدی محمدی
      مطالبی که اینجا درج می شود برای فهم آموزش بیشتر شما بانوی گرامی است اگر لازم شد چندبار آن رابخوان تاخوب متوجه شوید
      داستان کوتاه
      تراکم در داستان گونه های مختلف دارد که از هم جداسازی شده اند واما کوتاهی آن بستگی به تراکم از راه حذف است در واقع درون مایه داستان چه از درون مایه آشکار وپنهان باید از بنیاد پیش تعیین یافته باشند پس زنجیره این درون مایه ها در عناصر داستان است
      افکار متفاوت در پیش رو داستان باید بسمت فراشده برود زیرا فراشده تمام روابط دال ها را در داستان مستحکم می کند
      اگر فراشده داستان بصورت ناخود آگاه باشد ارتباط هم سانی با تمام عناصر ودالهای موجود در داستان دارد
      وخواننده ملزم کند که این عناصر در دستگاه زبان بر آمده است واز آن به بالای روش های کاربردی خود نزدیک کند
      شکل گیری عناصر درداستان نشانگر ویژگی های مشترکی است که باهم دارند
      تمام کسانی که دنبال کشف در داستان هستند
      خودشان را در داستان نشان نمی دهند پس پنهان می مانند
      سپاس اگر نقصانی بود ببخشید
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۰۰
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۱۴
      سلام و عرض ادب استاد ازادبخت

      اجازه بنده حقیر نیز دست شما است. شما خیلی بهتر از بنده توضیح می دهید و به ادبیات بسیار مسلط هستید. سپاسگزارم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۲۳
      درود بانو تیر گرامی خندانک
      به نظر بنده با توجه به توانایی که در داستان نویسی از شما دیدم سوژه های کلیشه ای را انتخاب کردید و نظرم اینکه خودتان را درچالش های سخت تری قرار دهید.
      دلیل ارتباط نگرفتن دومی فکر می کنم صحنه درست را انتخاب نکردید مثل فیلمبرداری که دوربین را در زاویه درستی قرار نداده
      مطمئنم شما نویسنده خیلی خوبی میشید خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۰۳
      درود جناب غریب گرامی سپاسگزار حضورتان هستم خندانک خندانک به نظرم موضوعی نیست در شعر یا نوشتن که کلیشه ای نشده باشد به تعداد انسان های راه یافته به این کره خاکی فقط همانطور که خودتان فرمودید زاویه دید و بیان است که این کلیشه ها را خاص می کند و خواننده احساس می کند با موضوع بکرترین مواجه شده است خندانک
      در مورد دومی کاملا بی دفاعم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۲۵
      شاید هم همینطور باشد
      شاید چون از آن دیدگاه که پرداختید برایم تکراری بود فکر می کنم کلیشه ایست.البته الان که گفتید دارم بهش فکر می کنم
      دومی هم دفاع چرا؟؟؟ انقدر بد نبود... به نظرم حالا که به این نتیجه رسیدید که باید زاویه دید رو تغییر بدید دوتاش درست میشند دیگه
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۲۸
      درود تان باد بانوی فرهیخته
      با آرزوی موفقیت روز افزون شما خندانک خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۰۳
      درود استاد انصاری عزیز ومهربانم خندانک سپاسگزار حضور شما گرانقدر هستم خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۱۱
      هر دو مورد گویاست و گیرا خندانک

      درود خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۲۸
      درود استادبانوی عزیزم خندانک سپاسگزار حضورتان هستم خندانک زادروزتان مبارک خندانک دلتان آرام و لبتان خندان خندانک
      ارسال پاسخ
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۳۷
      درود استاد بانو حکیمی بنده هم زادروزتان را تبریک می گویم
      انشاا...همیشه سالم و تندرست باشید🙏🙏🙏
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۱۹
      درود بانو ویرایش خوبی بود و به نظرم داستان دوم هم خوب شده و تصاویرش واضح است خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۲۵
      درود جناب غریب ارجمندم که کلی انرژی شاد می گیرم از شما و دیگر دوستان وقتی نوشته هام رو می خونید و نظر می دهید
      عرضم به حضورتان که برای بابا داستانک ها رو خوندم گفت با این سبک نوشتنم موافق نیست و داستان کوتاه بنویسم
      داستان اول رو گفت اصلا خوب نیست و تغییرش بدم به داستان کوتاه به طنز که این کار را خواهم کرد
      امااااااااااا داستان دوم رو که ویرایش کرده بودم خیلی پسندید و خودتون می دونید وقتی پدرم بقول لایک رو بهم بده دیگه انگار دنیا رو بهم دادند و قطعا میرم سمت داستان کوتاه نوشتن خندانک
      باز هم ممنونم از حضور باصفا و لطف همیشگی شما شاعر بزرگوار خندانک
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰
      بله اگر استاد لایک بدند دیگه شکی درش نیست که کارتون خوب بوده.
      خیلی خوبه که ایشون هستند و ملاکی برای آثارتون دارید خندانک
      خداحفظشان کند🙏🙏🙏
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۳۲
      درودها استاد بانو نیلو فر خانم
      از آنجایکه نقد پذیربوده و علاقه به شنیدن نظرات مخالف را دارید
      ابتدا از استمرار و تلاش برای نوشتنتان را می ستایم دوم اعتقاد دارم که نوشتن داستان را بلدیدالبته با اما واگرهایکه گذرا و به اختصار عرض می کنم
      در حوزه داستان نویسی یک اصل مهمی که وجود دارد ، همذات پنداری مخاطب با اثر است
      یعنی چه؟یعنی اینکه بنده آن اتفاق وزبان بیان داستان را باورکنم که در هر دو مورد داستانهای کوتاه منتشر شده در این وبلاگ ، این دو اصل جا نیافتاده است در داستان اولی ، چطور ممکن است مسافری نصف شب از جاده دبه ماستی بخرد تا ببرد به مقصدی که در همسایگی خانه اش ده هابقالی وجود دارد و چندان نیازی واجباری به این خرید را درک نمی کنند انهم از چنین خریدار خواب آلودی که حتی یادش نیست که به تاریخ تولید ماست توجهی داشته باشد راستی یک دبه ماست را مسافر جاده ای به چه دردش می خورد که حمل آن در اتوبوس بی یخچال خودش معضل دیگریست و. . .اصلا\" همین یک دیالو گ کمک راننده غیر منطقی است
      اتوبوسی که برای شام جلو رستوران جاده ایی وا می ایستد قطعایک فرجه نیم ساعته البته با کمی اینور آنور را داردو هیچ کمک راننده ای چنین اعلانی را برزبان نمی آورد
      ما بایدچنان بنویسیم که اگر کمک راننده ای داستان را بخواند به ریش نویسنده اش نخواند
      دیالوگ کمک راننده این است
      : شام . . . [دستگیره درب جلورا می چرخاند تا بازشده و مسافرین پیاده شوند] این یعنی یک توصیف قابل باور خندانک
      قصه دوم هم ساختار قابل باوری ندارد
      عکس العمل مرد که متوجه شده نوزاد مرده است . مردیکه با دسته گل به عیادت همسرش آمده است باید و باید .مد بروی خود نیاورد که بی معرفت ترینش هم در چنین موقعیتی حال بیمار ( همسر را) را درک کرده واتفاق را به گردن خدا می اندازد
      _ مشیت الهی چنین بود هزار مرتبه شکر که خودتان سالمید
      ببینید با این دیالوگ هم یک رابطه صحیح و قابل باور را ایجاد کردیم و هم خواننده دریافته است که نوزاده مرده است
      با آرزوی روزهای بهتر برای بانونیلو فر خانم که بسیار احترامشان را دارم
      و بدون منت با همه شلوغی سرم برای شما وقت نوشتن می گذارم بدون اینکه احساسات خوش آینده احسنت احسنت شنیدن شما را در نظرگرفته باشم بنده بر عکس استاد هادی در مقابل نوشته ها شما یکی که می دانم نویسنده هستی ساطور بدست خواهم ایستاد خندانک
      نرگس زند (آرامش)
      نرگس زند (آرامش)
      چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۳۹
      درود ها بر پدر فرهیخته ام خندانک
      چقدر عالی 👌👌👌
      واقعا اون چیزی رو که ما تو ایینه هم نمیبینیم شما در خشت خام می بینید👌
      ‌واقعا لذت بهش است نقد استادان عزیز خندانک
      ارسال پاسخ
      نیلوفر تیر
      چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۱۳
      درود استاد فخوری ارجمندم بسیار در وهله اول سپاسگزارم که برام وقت گذاشتید و نقد زیبا و کاربردی در خصوص داستانک هام نوشتید
      خصوصا اون حرف کمک راننده خیلی طلایی گفتید چون وظیفه اش این است که در بین راه نگه دارد و اون زود باشید واقعا بی معنا بود
      اما یک داستان جالب براتون تعریف کنم که واقعی است. پدر من دبیر ادبیات کنکور بودند در دوران بورس کنکور که خیلی رقابت بالا بود من حدودا 16 یا 17 ساله بودم این خاطره ای که میگم. پدر با اتوبوس برای موسسه خوارزمی و یک موسسه کنکور دیگه که الان خاطرم نیست تمام شهرهای ایران رو در هفته می رفتند به شعب این موسسات
      و گاهی مثلا از یزد میرفتند اصفهان و از آنجا شهر دیگر.
      یک کیف بزرگ از جزوه و غیره هم همیشه همراهشون بود. در مسیر اصفهان به تهران دستفروش ها محصولات محلی مثل ماست و .. می آوردند و پدرم همیشه ماست محلی می گرفتند و خیلی هم جاتون خالی خوشمزه بود . یکبار که یک دبه ماست تو همون شب گرفته بودند از اونجا و سوار اتوبوس شده بودند فردا صبح خیلی زود رسیدند تهران. سر ناهار مادرم رفت ماست بیاره که دید دو وجب ماست روی دبه در قرمز است و بله بقیش گچ بود خندانک طفلک بابام. خلاصه رو این داستان پدرم گفت با زبان طنز می شد یک داستان کوتاه جالب دراورد و هندیش نمی کردم که مثلا طرف مقابل تنبیه شده و تراول تقلبی گرفته البته فکر کنم بهشون هم برخورد که این تراول تقلبی دادن چی بود و کلا اون زمان ماست قیمتی نداشت.
      در خصوص داستانک دوم راستش باورپذیری داستان رو من به عهده شما دوستان می گذارم و قطعا نظراتتون برایم بسیار خواندنی و ارزشمند است خندانک خندانک
      جواد کاظمی نیک
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۰۰:۲۹
      💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵
      🩵💙💙💙
      💙💙💙
      🩵🩵
      💙🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      🌺🌺🌺🌺🌺
      🪻🪻🪻🪻
      🌼🌼🌼
      🥀🥀
      💮
      آذر مهتدی
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۰۲:۰۲
      نیلوفر نازنین درود بر شما
      بسیار قلمتان توانمند است که می توانی داستانک بنویسی و این موجز نوشتن هنر می خواهد.
      هر دو داستان جالب بود البته هر دو به نوعی تلخ
      خدا هیچ مادری را باچنین غمی مواجه نکند
      خندانک خندانک خندانک
      نیلوفر تیر
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۰:۲۵
      درود استادبانو مهتدی عزیزم سپاسگزار حضورتان و لطفتان هستم خندانک امیدوارم با کمک شما دوستان در نوشتن بهتر شوم خندانک
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۶
      💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵
      🩵💙💙💙
      💙💙💙
      🩵🩵
      💙🌺🌺🌺🌺
      🌼🌼🌼
      🏵🏵
      💐🌺🌺🌺🌺
      🌼🌼🌼
      🏵🏵
      💐
      ارسال پاسخ
      نیلوفر تیر
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۵
      درود استادبانوی عزیزم خندانک هر زمان که تشریف بیاورید بهترین موقع ممکن است خندانک نیایید هم همینکه در سایت پیام هاتون رو می بینم خوشحال می شوم از حضورتان خندانک
      امیدوارم زودتر رفع کسالت شود مهربانوی نازنینم خندانک
      قطعا که نظرات و انتقادات شما دوستان برایم راهگشا خواهد بود
      خندانک
      جواد کاظمی نیک
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۶
      💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵
      🩵💙💙💙
      💙💙💙
      🩵🩵
      💙🌺🌺🌺🌺
      🌼🌼🌼
      🏵🏵
      💐💙💙💙💙💙💙
      🩵🩵🩵🩵🩵
      🩵💙💙💙
      💙💙💙
      🩵🩵
      💙
      نیلوفر تیر
      پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۴۲
      آهان راستی داستان جدیدی در حال نوشتن دارم با نام کفش های خاله مهناز
      در قالب یک داستان کوتاه و نه داستانک
      قطعا چالش ها و بحث های جالبی خواهیم داشت خندانک 🫠 خندانک
      ایمانه عباسیان پور(آیدا)
      جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۴۹
      عالی....افرین...موفق باشینـ💝🌻💝🌻💝
      نیلوفر تیر
      نیلوفر تیر
      جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۵۵
      ممنون از حضورت ایمانه جان عزیزم خندانک
      ارسال پاسخ
      ایمانه عباسیان پور(آیدا)
      جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۶:۵۱
      داستان گلهای قرمزت من واقعی تجربه کردم😒
      نیلوفر تیر
      جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۵۹
      عزیزم تسلیت میگم واقعه خیلی تلخیست و فراموش نشدنی💔برات روزهای خوبی آرزومندم خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1