پنجشنبه ۱۸ بهمن
ایمان نریمان شاعر کرد عراقی
ارسال شده توسط سعید فلاحی در تاریخ : شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۱۲
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۴۳ | نظرات : ۰
|
|
بانو "ایمان نریمان" با نام اصلی "ایمان فواد فخرالدین" مشهور بە "ئیمان یادەوەر" شاعر کورد عراقی، زادهی یک ژانویه ۱۹۹۷ میلادی در شهر چوارتا و اکنون ساکن سلیمانیه اقلیم کوردستان است.
وی که جایزهی رتبهی دوم، نخستین دورهی فستیوال "شهن" در بخش شعر در سال ۲۰۲۲ میلادی عراق را کسب کرده، مسلط به زبانهای انگلیسی و ترکی است و جالب اینکه از هواداران پر و پا قرص تیم فوتبال استقلال تهران نیز هست.
کتاب "خۆم لە تۆ دادەکەنم" (خودم را از تو جدا میکنم) مجموعهای از اشعار اوست که چاپ و منتشر شده است.
اشعار او برای نخستین بار توسط زانا کوردستانی به فارسی برگردان و در ایران منتشر شده است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
متنفرم از اینجا، متنفر!
این شهر، بازاریست ترسناک
که آگهیهای فانتزی سیاه را خریدار است،
یک تراژدی برای پیراهن زمین،
و خورشید یقهی آسمان را پاره کرده است.
...
متنفرم از اینجا، متنفر!
دستم را بگیر و به روستای خودمان بر بگردانم،
آنجا حتی دل سنگهایش نیز نرم است!
آب چشمههایش تنهایت نمیگذارند،
بیا برگردیم به خانهی خودمان...
...
بیا برگردیم به روستایمان!
به من نگو که از کلاغهای دزد ده، میترسی!
خیالت راحت،
جز تسبیحی آویزان شده هیچ چیزی را نمیدزدند.
...
بیا برگردیم به روستایمان!
این کنسرت زهرآلود را بگذاریم و برویم
و به آواز روستاییها گوش بسپاریم
آنجا به جوش و خروش قنات ده گوش بسپاریم
و رقص آتش را بنگریم.
...
متنفرم از اینجا، متنفر!
بیا برگردیم عزیزم،
این قمپز در کردنها را رها کنیم
که حقیقتا از شیشههای اخمو پنجرهی دیوارهای کاهگلی خانه
بهتر میشود زندگی را دید.
(۲)
[من بدبینم، چون سرزمینم سیاهپوش است]
معذرت میخواهم ای پرچم من،
گرچه چهار رنگ داری،
اما من زیر سایهات فقط سیاهی دیدهام!
...
معذرت میخواهم ای سرزمینم،
قلم من توانایی ستایش تو را ندارد
چرا که زیر آسمان تو و گوشه به گوشهی خاکت
تنها غم و اندوه انباشتهای.
...
چه چیزی برایت بنویسم ای سرزمین من؟
چگونه آثار ضرب و جرح تو را پاک کنم؟
که در جایی به فرزند خود آسیب و آزار میرسانی
و در جایی دیگر دشمن را در کمین گرفتار کردهای.
...
آه ای خداوندا، کی من از شیون و زاری خلاصی مییابم؟
کی پیراهن سیاهم را از تن در خواهم آورد؟
کی تمام میشود این همه دردسر؟
این چه وطنیست؟
این چه صبر و خویشتنداریست؟
انگار که ایوب پیامبریم،
با تنی پر زخم و پر درد!.
...
ای وطنم آرام بگیر،
از تعجیل و زحمتهای بیسود و فایده!
درمانده شدهای؟!
به من بگو چه وقت و چه کس؟
خستگیهای تو را از تنت رفع خواهد کرد!
...
تماشا کن که ستارگان روشناییشان کم شده است
بنگر که ماه چهقدر تنهاتر شده است
باران را ببین که با تو قهر است
زندگی را میبینی که بیخیال و آرزویی برای تو مانده است؟
...
آری ناامیدم،
بدبینم،
زیرا فقط سیاهی دیدهام
تا چنین سربزیر و کج و در راه اشتباهیم
نه من به آرزوهایم میرسم و نه تو ای وطن، به اوج خواهی رسید.
(۳)
خواستم که سیاهیهای غم را دور کنم
و مشتاق دیدار روی خوشبختی،
مشتی لبخند، در قاب خالی، به دیوار آویزان کردم
شبیه عکس مادرم شد.
شعر: #ایمان_نریمان
برگردان: #زانا_کوردستانی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
![ارسال به یک دوست](/templates/shere-nab/images/share/email.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در فیس بوک](/templates/shere-nab/images/FaceBook.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در تویتر](/templates/shere-nab/images/Twitter.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در کلوپ](/templates/shere-nab/images/share/cloob.gif)
|
![به اشتراک گذاشتن این شعر در گوگل ریدر](/templates/shere-nab/images/share/greader.gif)
|
این پست با شماره ۱۲۶۹۲ در تاریخ شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.