سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 آذر 1403
  • شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي، 1300 هـ ش
1 جمادى الثانية 1446
    Sunday 1 Dec 2024
    • روز جهاني مبارزه با ايدز
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۱۱ آذر

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    تنها محمد شاعر کورد ساکن ولز
    ارسال شده توسط

    سعید فلاحی

    در تاریخ : سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۳۹
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۵۵ | نظرات : ۱

    "تنها محمد" (تەنێا محمد) شاعر و نویسنده‌ی کورد، زاده‌ی یک آگوست ۱۹۸۹ میلادی در شهر رانیه، استان سلیمانیه‌ی اقلیم کوردستان است. در آن‌جا رشد و نمو یافت و اکنون سالیان درازی‌ست ساکن شهر کاردیف پایتخت کشور ولز است.

     ▪کتاب‌شناسی:
    - سەدای دڵێکی بێناز (صدای دل بی‌ناز) - ۲۰۰۶
    - شوشە شکا (شیشه‌ی شکسته) - ۲۰۰۹
    - دێڕی نامەکان (میان نامه‌ها) - ۲۰۱۸

    (۱)
    گوڵفرۆشه‌که پێشنیاری کرد
    بیر له‌دیاریه‌کی‌تر بکه‌مه‌وه بۆت،
    به زیاده مەسره‌فی ده‌زانی گوڵ بۆ گوڵ بکڕم!

    گل فروش به من گفت،
    گل برایت نخرم!
    -: گل برای گل خریدن، اسراف است!

    (۲)
    زۆر خۆشم ویستی و زوور له ده‌ستم دایت
    ئێستا ئامۆژگاری ئه‌و دۆکتوره‌م دێته‌وه یاد که وتی:
    خواردنی ده‌رمانی زۆر، نه‌خۆش چاره‌سه‌ر ناکات
    نه‌خۆش ده‌کوژێت!

    بسیار دوستم داشتی و زود هم فراموشم کردی!
    یاد نصیحت دکتری افتادم، که می‌گفت:
    داروی زیاد، بیمار را درمان نمی‌کند؛
    بلکه او را از پای در می‌آورد!

    (۳)
    ئه‌گر نه‌مرم
    له پیری دا، بۆت ده‌سه‌لمێنم،
    که هیچ دارێک ناتوانێت وه‌ک من
    بۆت ببێت به گۆچان!

    اگر نمردم
    وقتی پیری شدی، به تو اثبات خواهم کرد
    که شاخه‌ی هیچ درختی همچون من
    برایت عصا نمی‌شود!

    (۴)
    مرۆڤ له کاتی مستیدا نازانێت درۆ بکات
    من ئیستا که به بینینی تۆ مه‌ستم،
    خۆشم ده‌وێی.

    انسان در زمان مستی نمی‌تواند دروغ بگوید
    من الان که با دیدنت سرمستم،
    دوستت دارم.

    (۵)
    ڕۆژی هزار که‌ڕه‌ت ته‌ریق ده‌بمه‌وه،
    که له‌به‌رامبه‌ر هه‌بوونی تۆ دا
    له ڕۆح گرانترم نییه بیبه‌خشم.

    روزی هزار بار شرمنده‌ات می‌شوم!
    چرا در ازای داشتنت،
    جز روح و جانم چیزی با ارزش دیگری ندارم که به تو هدیه کنم.

    (۶)
    جار هه‌یه سوتفه‌ی ئینسانی وا ده‌که‌یت،
    که جله‌کانی له خۆی جوانتر و،
    پێڵاوه‌کانی له خۆی گرانترن.

    ناگهان انسان چنان می‌شود؛
    که لباس‌هایش از خودش زیباتر و
    کفش‌هایش از او ارزشمندتر خواهند بود.

    (۷)
    وتت: ده‌مه‌وێت له ژیانی خۆم‌دا
    ته‌نیا یه‌ک که‌سم هه‌بێت!
    وه‌ره ئه‌و که‌سه‌و هه‌موو که‌ست بم!

    گفتی: به من گفتی در زندگی‌ام
    تنها یک نفر را دارم!
    بیا آن یک نفر و همه کس و کارت باشم!

    (۸)
    ئێمه ئه‌و میلله‌ته‌ین
    که توانیمان چه‌که‌کان بخه‌وێنین و،
    به قسه‌کانمان خه‌ڵک بکوژین!

    ما ملتی هستیم
    که توانستیم اسلحه‌ها را زمین بگذاریم و
    و با حرف‌هایمان مردم را بکشیم!

    (۹)
    ده‌پرسی ژیانم به‌ بێ تۆ چۆن ده‌گوزه‌رێ؟!
    جارێ نه‌مدیوه!
    به‌ڵام ده‌زانم هه‌ر ناگوزه‌رێ!

    می‌پرسی زندگی‌ام بی‌تو چگونه می‌گذرد؟!
    هنوز ندیده‌ام!
    اما می‌دانم بی‌تو نخواهد گذشت!

    (۱۰)
    تۆ که منت فرۆشت،
    "من ناتفرۆشم"!
    تەنها بۆ ئه‌وه‌ی پیشانتی بده‌م
    که (هیچ) نرخێک ناکه‌یت.

    تو که مرا فروختی،
    اما من تو را نمی‌فروشمت!
    تنها به این دلیل که به تو بفهمانم
    واقعا بی‌ارزشی!
     
    شعر: #تنها_محمد
    برگردان: #زانا_کوردستانی 

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۲۱۴۰ در تاریخ سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱ ۰۲:۳۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    ابوالفضل احمدی
    سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
    درود ، سبک لذت بخشی دارند خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    میر حسین سعیدی

    نای خاموش لبانت این دلم را تازه کرد ااا عاشق بی ادعا را صاحب آوازه کرد
    شاهزاده خانوم

    یک وجب از پنجره پرواز کن ااا گوش مرا معرکه ی راز کن
    نادر امینی (امین)

    توبودی دردل شب ناله کردی این دل وامانده را بیچاره کردی اااا به کنج خلوتی رفتی وباغم خانه کردی ااا ندیدی عاشقت درمانده شد از آه شبگیر وتولیکن اااا به شب را تا سحر بردر غمخانه ات داغ دلم را تازه کردی ااا دردلم دلشوره افتاد لیلی ام از بس فغان کرد جان بداددر گوشه میخانه من اااا هاتف آمد دادم ندا غمگین مباش می خور که لیلی عاقبت دیوانه کردی اا عقل در ره پیرطریقت پای لنگان است اااا لیلی ومجنون را تا ابد برسر جام قدح بشکسته ای درمانده کردی ااا عاقبت عشق وخرد درمرز مجنون با رخ لیلی بهم پیون خورند اااا آنگه که مجنون چون اسیر گیسوی لیلی شد و آن خانگه ویرانه کردی
    شهرام بذلی

    در دل تنگ ما بسی روزنه ی خیال نیست اااا شوق تو دارد این دلم عشق که وصف حال نیست
    افسانه نجفی

    ت ااا میان من و تو ااا همیشه ما ااا می لنگید

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1