برگردان چند شعر #زانا_کوردستانی به زبان هورامی توسط #سیدفریدسلیمی / ۲
(۱)
شاعری یک لاقبایم وُ،
شعرهایم،
کفاف دوست داشتنت را،
نمیدهد!
■
شاعریه اَلهکینا
شعرهکام کهمن
پهی وهشهویسی تو
(۲)
پروانه نیستم
اما سالهاست
دورِ تو میچرخم؛
وجودت
شمعی است روشن.
■
پهروانه نیهنا
بلام سالاو سالین
دهو روو تو مَهگیلو
تو هنی
پسهنه شمعییه روشِن.
(۳)
چشمهای من
سفره انداختهاند!
بیا…
پیش از آنکه بیات شود
نگاه تازهام.
■
چهمهکام
سفرهشا وستهن
بو...
وهر چانهکه کونه بو
تماشا تازهکیم.
(۴)
چه توفیری دارد
برای زندانی
رنگ لباسش سفید باشد
یا سرخ
همین کافیاست
که بدانی
روزگارش سیاهاست.
■
چه فهرقییهش
هن پی زندانی
رهنگو گجیهکیش چهرمه بو
یام سوور
حهر اینه بهسن زانو
روژگارش سیاوَن.
(۵)
چشم در چشمِ
پنجرههای شهر شدهام؛
اما تو
پشت هیچ پنجرهای نیستی!
■
چهم جه چهمو
دهلاقکاو شاری بیهنا
وه لیم تو
پهشتو حیچ دهلاقییهوه نیهنی!
(۶)
کاش،
مترسکی بودم
پای جالیز خیالت
تا غروبگاهان نوک بزنند
کلاغهای سمج،
تنهاییام را!
■
خوه زگایا
متهرسهگیه بیانی
پاو خیالهکاو
تا ویره گاوا نوک شا ده لایا
قالاوهکا جه تهنیاییم!
(۷)
کلبهای دارم
خیس از خاطراتت!
سالهاست
که از سقفش
یادِ تو میچکد!
■
یانیهام هن
تهر جه بیرهوری تو!
سالاو سالین
که سهقفهکیش
یاوو تو مهتکو.
شعر: #زانا_کوردستانی
برگردان هورامی: #سیدفریدسلیمی