شنبه ۳ آذر
پنجره عاشق شد ۲
ارسال شده توسط شبنم حکیم هاشمی در تاریخ : دوشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۸۷ | نظرات : ۲
|
|
پنجره عاشق شد؛ عاشق دستهای مهربانی که او را به سمت زندگی گشودند.
پنجره با اشتیاق به تماشای زندگی پرداخت؛ اما همچنان که به تماشا مشغول بود ناگهان دستی سرد و غریبه او را به روی زندگی بست.
پنجره بغض کرد. در خود شکست و ترک برداشت. از بغض او زندگی هم بغض کرد. بغض زندگی تا آسمان رفت. و آسمان با رعد و برقی عظیم بغض زندگی را چنان فریاد زد که پنجره از ارتعاش آن به شدت لرزید و باز شد.
آسمان بارید و بارید و اندوه پنجره را شست. پنجره لبخند زد و دوباره زندگی را در آغوش گرفت، در حالی که یک چیز مهم را فهمیده بود: در کنار عشق به دستهای مهربان، باید حواسش به دستهای نامهربان هم باشد!
نویسنده: شبنم حکیم هاشمی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۲۰۱۸ در تاریخ دوشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۱ ۲۳:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جوری فحش پرسنلی سه در چهار را یاد گرفت که آنزیم گور پدر باد را خواراند، حالا با سالاد فصل به آنتی ژن دیگر مربوط نیست مخارج مقسوم علیه حتی، حتی اگر با گلایه ی گله ی گرگ چرت تقسیم پاره شود حتما کاغذ لهجه اش لاغر بوده و سنگ پا در بین راه همهمه ی همه را سیر نکرده است!
فراسپید بداهه