سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        دو رکعت نماز عشق
        ارسال شده توسط

        آذر مهتدی

        در تاریخ : شنبه ۶ فروردين ۱۴۰۱ ۰۴:۱۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۱۱ | نظرات : ۴

        دو رکعت نماز عشق
        دیگر حواسم نیست... چادر را که دورم می پیچم، قامتم را می بندم،  به خاطرات دور و نزدیک. سلام  پایان را هم به خاطر نمی آورم. تششت فکر است یا فراموشی ذکر، نمی دانم از کثرت سن است یا شلوغی ذهن.
        سر بر بالش نذاشته شک می کنم خوانده یا نخوانده ام دویی را در برابر یکتای بی همتا؟
        اما بستن گره چادرم را دور سرم یادم است و باز کردنش را ...
        آه اگر راندی بگو تا چاره کنم اگر خواندی؟چه بساطی ست تا در خود خودم، از نق زدن خود را بیچاره کنم.
        کاش راهی بود که دل آرامم را نمی لرزاند. حس دوری از تو ای مهربانترین مهربان به خودی خود درد دارد.
        باورم نمی شود که مرا برانی... تو که عادت به حماقت های ریز و درشتم داری؟تو  کجا و دلخوری؟ اصلا  من حقیر، که خود را بنده ی تو می نامم؛ در جای درستی چادر بندگی بر پا کردم. بگو چاره تو دانی و چاره ساز تویی... شاید در میان بندگان حقیقی و فهیمت من نادان با دست خالی هیچ نیارزم؟ اما دلم به یاد تو می لرزد و جانم نفس کم می آورد. می دانم لرزش دستی و قطره ی اشکی و آه نکشیده ی مانده در گلو برای تو بی نیاز چون گوهری ارزشمندست. پس بیا بشنو صدای ناله ام را و اشکهای مانده در بغض گلویم که تلنگر خیالت بس است تا بریزد باران عشق بر بستر گونه هایم.
        اگر هر که نداند تو که خوب می دانی ... تمام ایسم های دنیا جمع شوند ته دلم به ایستگاه عشق تو آرام می گیرد. اما من بندگی نمی دانم تو که خدایی بلدی رهایم نکن. در این نا کجا آباد که زبان درازهای دور از تو مانده که در کوتاه زمانی بتازند بر ما همان هایی که  قدر بندگی ندانند و به هر بچه شیطانی سواری دهند و خود را فارغ البال نامند. دنبال فرصتی تا به اندیشه هایمان نفوذ کنند. ما هم به سادگی آماده می شویم تا زین بر کمر بندیم و تن دهیم به هر ایسم و فاشیسم و ایسمکی... اما نه؟ من که جز تو رها می کنم خود را. در وادی بی نامی تا تو همه نامم شوی و ورد کلامم، که نه؟ در تمامیت عرصه ی دشت اندیشه هایم  بر رکاب اسب خیالت هی زنم. فارغ از هر نمازی در برکه ی یادت وضو سازم و در چشمه ی عشق شستشو....
        ۵فروردین ۱۴۰۱
        آذر.م

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۰۰۸ در تاریخ شنبه ۶ فروردين ۱۴۰۱ ۰۴:۱۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        عليرضا حكيم
        شنبه ۱۳ فروردين ۱۴۰۱ ۲۳:۱۱
        خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        جمعه ۱۹ فروردين ۱۴۰۱ ۱۵:۵۷
        درود بر شما استاد گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        منوچهر فتیان پور (راد)
        جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۱۹
        سلام
        قطعاًکثرت سن نیست شلوغی ذهن است
        آه اگر راندی بگو تا چاره کنم اگر خواندی؟چه بساطی ست تا در خود خودم، از نق زدن خود را بیچاره کنم
        همیشه تنور راز و نیازتان گرم
        درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک
        آذر مهتدی
        آذر مهتدی
        سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۱۵
        درود بر شما جناب فتیان پور گرامی
        سپاسگزارم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4