استاد "ایرج صفشکن" نویسنده و شاعر ایرانی، زادهی سال ۱۳۲۶ خورشیدی، در اصفهان و فارغالتحصیل دوره دکترای داروسازی است. ایشان تحصیلات خود را در دانشکده داروسازی دانشگاه اصفهان ادامه داد و در سال ۱۳۵۱ دکترای داروسازی گرفت.
▪︎کتابشناسی:
- نبض اتفاق - ۱۳۷۴
- صلیب مهیا
- صبح هیاهو
- قاب برهنه
- رأس ساعت گل
- مرا به خاطره باد مسپار
- شکل سکوت
- واژههای معاف
- لبان اعتراف
- سطر آخر
- برداشت تنها
- پنجرههای پنهان
- شکوفههای خوشپوش
- دخترانهترین شب ماه
▪︎نمونه شعر:
(۱)
ما قافیه در قافیه سر باختهایم
از هر سرِ بیتن بدنی ساختهایم
دیدیم که سر به سر همه اندامیم
از خاصیتِ خویش تو را بافتهایم.
(۲)
از من سخنی شنید و، پرواز گرفت
میدید مرا ولی دلش باز گرفت
دیدم دَمِ صبح سایهام میرقصید
وقتی به دو بال دستهی ساز گرفت.
(۳)
در پرده یکی نقش هویدا شده بود
یک غنچه درونِ آینه وا شده بود
در زیرِ نگاهِ تیزِ شبنم دیدم
یک ماه کنارِ پرده پیدا شده بود.
(۴)
میخوانیم و
تلمبار میشویم گوشهای
چون گوشواری
رها شده از یاد
میدانیم و
نمیداند
حجرهای غریب
که به خواندن کتابی
دریغ میشود
و جا میماند تنها
نگاهِ رهگذر و نقطهای سیاه
پس چه میماند
گلی چیده شده از نگاه او
آنگاه پر پر شده
در نگاهی دیگر.
(۵)
میخواهم به کف دستی حتی
نامم را در نشان تو بجویم
صدایت را بر میدارم
و خورشید را تکه تکه میکنم و
میدوزم به سرانگشتی
که تو بر ژاکتم بافتهای،
حیران میشوی
شانهات میکنم
بغل در بغل و لالاییات را
میپوشانم بر تن عریان باغچه،
سبز میشوی
مینشینم و پرپر میشوم
حاشیهی باغچهای را که تو کاشتهای.
(۶)
که میگوید
بادها میمانند و
سپیدارها نه؟
پس انعکاس تو در من
چهگونه
آینهای میسازد
که از حضور خویش غافلم میکند
و تشنگی
برهان قاطع زبانی میشود
که به خصلت عصایی
در خود تعبیرم میکند
پس باید
چیزی در من نشسته باشد
وقتی تو
بر تارهای بستهی موهایت
فریاد میزنی:
من
آری من
شکل غریق خویشم
تا تو سپید بمانی.
(۷)
آدمی، سنگ تراشِ رویایی باید باشد
رها شده از دهان باد،
شاید هم که آدمی
خود باران باشد
وقتی
آسمان آبی را نگاه میکند
و کنارِ مهتابی
پر ستاره میشود.
(۸)
از خویش میپرسم و تو پاسخ میگویی
چیست کف دستانت کاین چنین عباراتی را
چشمک زنان جا میگذاری
و از هر که میپرسم پاسخی نمیآید؟
نزدیک نشو.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)