مهدی اخوان لنگرودی
شاعر گل یخ
محمد مهدی اخوان اقدم با نام هنری، مهدی اخوان لنگرودی در ۵ مهر ماه سال ۱۳۲۴ در شهر لنگرود در استان گیلان به دنیا آمد. وی دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لنگرود گذرانید.
دوران نوجوانی مهدی اخوان که فرزند یکی از کارخانه داران چای در استان گیلان بود، مصادف با جنگ جهانی دوم و حمله روسها به ایران بود و او در خاطراتش در این ارتباط می نویسد: « من و برادرم احمد آخرین های پدر و مادرم بودیم که روس ها یکباره ریختند شمال و خون و خونریزی که با بالن هایشان (هواپیما) لنگرود را بمباران می کردند و ما را که هنوز نهال نوپایی بودیم، برداشتند و بردند که پناه به کوه های لیلا کوه گرفتیم تا از بمب های طیاره های روس در امان باشیم».
او از نوجوانی به مطالعه ادبیات کهن بویژه شعر علاقمند بود و از اسطوره های شعر نو ایران همچون نیما و شاملو تأثیر پذیرفت و بتدریج، به ادبیات مدرن هدایت شد؛ «یک هفته با شاملو» کتابی به قلم اخوان لنگرودی درباره احمد شاملوست.
با ورود به رشته جامعه شناسی دانشگاه ملی، توانایی وی در سرایش ترانه و آشنایی وی با کوروش یغمایی، شکل گیری یکی از ماندگار ترین ترانه های آلترناتیو راک ایران، گل یخ در مقام ترانه سرا رقم خورد. در سال ۱۳۵۱ از دانشگاه ملی ایران در رشته جامعهشناسی فارغالتحصیل و برای اخذ مدرک دکتری راهی وین شد.
نخستین دفتر شعرش با عنوان سپیدار در سال ۱۳۴۵ با مقدمهٔ محمود پاینده لنگرودی چاپ شد. از دیگر آثار شعری وی میتوان به چوب و عاج ۱۳۶۹، آبنوس بر آتش ۱۳۷۰، خانه ۱۳۷۵، سالیا ۱۳۷۸، گل یخ (برگزیده اشعار) ۱۳۷۸ اشاره کرد.
از داستانها و رمانهای اخوان لنگرودی میتوان آنوبیس ۱۳۷۴، درمان ۱۳۷۵، پنجشنبه سبز ۱۳۷۵، ارباب پسر ۱۳۷۷، در خم آهن ۱۳۷۹، الا تی تی ۱۳۷۸ و توسکا ۱۳۹۲ را نام برد.
سایر آثار: یک هفته با شاملو ۱۳۷۳، خدا غم را آفرید، نصرت را آفرید ۱۳۸۰، از کافه نادری تا کافه فیروز ۱۳۹۲، ای دل بمیر یا بخوان (ترجمه اشعار خوان رامون خمینس)۱۳۷۳، ببار اینجا بر دلم (گفتگوی بهزاد موسایی با مهدی اخوان لنگرودی) ۱۳۸۴
سرانجام او در سن ۷۵سالگی پس از یک ماه دیت و پنجه نرم کردن با عارضه ی مغزی در ۵ خرداد ۱۳۹۹ در بیمارستانی در وین پایتخت اتریش از دنیا رفت و کنار برادرش در اتریش به خاک سپرده شد. او شاعر «گل یخ» ترانه معروف بود که هنوز هم ماندگار است.
مژگان رودبارانی همسر ایشان بود.
- نمونه ی اشعار:
(۱)
دری از آب
پنجره ای از نسیم
و آسمانی از عقیق و لاجورد
در «خانه»
کنارت ایستاده ام
دیگر چه کم دارم
نازنین!...
(۲)
ماه
پشت پرده های ابر
می گرید.
آه...
چه تنهاست
ماه!
(۳)
اگر تو نمانی
درخت کوچک گیلاس این خانه
که تو آن را کاشته ای
شکوفه نخواهد داد
این لحظه های تلخ
فقط با عسل چشم های تو شیرین می شود
می خواهم
بر دست هایت
مروارید چشم هایت را ببوسم
بمان!
تا درخت کوچک گیلاس «خانه»
بشکفد.
(۴)
درون من هیچ چیزی سخن نمی گوید
تا تو آن را بشنوی
درون من
تنها رویش سنگی است
که زندگی در آن
از شب تاریک تر است.
درون من
کاش چیزی رویت می شد
تا تو
با چشم هایت
در آن پا می گذاشتی
و با دست هایت
آن را می شنیدی...
(۵)
در هوای خانه
چشم انتظار توام
تا بیایی
ضربه ای بر در بنوازی
پنجره ها را بگشایی
و مرا از شوق بگذرانی
و دست هایم را
مهمان دست هایت
در هوای خانه...
(۶)
گام هایت را با من یکی کن!
بر زمین تلخ
هیچ چیز نمی روید
و آنچه ما را به هم می رساند
تنهایی است...
دست هایم منتظرند
صدایم کن!
صدایم کن!
آواز موج ها را
در دهانت می ریزم
گام هایت را با من یکی کن
بر زمین تلخ...
(۷)
به خانه ات می آیم
نامم را بر کاغذی می نویسم
بر در می آویزم
به فکر می روم
در برای همیشه
بسته است
نامم
در میان دست هایم مچاله می شود!
جمعآوری: سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
سپاس از معرفی و آموزه ی خوبتان 🌹🌹🌹