سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نمایی از نیما و بعد از ایشان
        ارسال شده توسط

        یاسر رییسوند(پاییز)

        در تاریخ : چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۳۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۶۱ | نظرات : ۶

        نمودی از ساخت شعر نیمایی:
        "محوریت بند"
        این به چه معناست؟
        ساختهای افاعیل مرسوم از تک 
        بیت تا انواع قالب های دگر،
        دارای ساختاری است که قافیه
        بار معنایی بسیاری را دارا ست.
        یعنی شاعر تاکید های مورد نظر خود
        را بیشتر به آن بخش اعطا می کند.
        اما این به این معنا نیست که ارتباط
        عمودی ابیات با همدیگر یک کل
        را یک محتوا را پرداخت نمی کند.
        ارتباط میان عناصر در یک غزل
        بعنوان مثال از واژه نه حتی مصرع تا واژه آخر در راستای هدف شاعر است
        و نمی شود گفت ساختهای غیر نیما
        یی دارای گسست محتوا هستند یا
        می شوند .نمی شود گفت از جایگاه
        مخاطب یک بیت را حذف کنیم از 
        هدف و مقصود شاعر چیزی کاسته 
        نمی شود .این موضوع مخاطب
        محور است تا اینکه شاعر و یا حتی 
        شعر محور باشد.به عنوان مثال بنده 
        می توانم یک سطر موزون از اشعار
        نیمایی را حذف کنم بگونه ای که وزن
        شعر آسیب نبیند ، اما از شعر و هدف
        شاعر قطعا چون با هدف عناصر
        واژگانی برگزیده شده اند ، کاسته
        می شود.پس این دلیل نه منطقی است
        و نه قابل قیاس.
        اما واحد بند در ساخت نیمایی چه
        کارکردی دارد؟
        شعر نیمایی با حفظ ساخت افاعیل
        مصاریع را شکسته است برای تشکیل
        یک بند از شعر در جهت پرداخت
        محتوا فارغ از حصار قافیه ، اما
        مرتبط با بندهای دگر در همان شعر.
        قافیه نیز به ضرورت محتوا
        دارای امکان وجود و جایگاه  با نظر
        شاعر رهایی بخشیده است.
        ممکن است یک نیمایی از
        چند بند تشکیل شود با قافیه یا بدون
        قافیه.نکته مثبت کار نیما بیشتر رها
        سازی قافیه و تمرکز بر پرداخت
        محتوا در بند است.
        بمانند stanza  که در ساخت
        غزل انگلیسی کاربرد دارد البته این 
        قیاس صوری ست نه ساختی و 
        ماهیتی .حال آیا نیما تحولگر در
        شعر محسوب می شود یعنی ما
        به شعر نو رسیدیم با این اقدام؟
        خیر نیما طرح نوینی از ساخت 
        افاعیل را بدست داد که تفاوت 
        ماهیتی با ساخت های مرسوم ندارد.
        جز در آن موارد که بدان اشاره شد.
        اما بند در قالب سپید چه کارکردی
        دارد؟ بند معادل پاراگراف در نثر
        است ،در این قالب که توجه به گونه 
        ای تخیل و آرایه های لفظی و معنوی
        محوریت دارد ( احساس شاعرانه 
        وجود دارد)  برای آن به همان تعریف
        در نثر مصداقی ست.
        و اگر این رعایت پاراگراف بندی 
        نادیده انگاشته شود ما دگر با یک
        متن ادبی یا literary text
        روبرو می شویم و متنیت اثر واحد
        کل محسوب می شود.نکته ای
        در خصوص تطور واژگانی ضروری 
        یست که بدان اشاره می شود.
        تحولات سیاسی اجتماعی و نوع
        زندگی مردم بخش واژگان زبان را
        همیشه متحول می کند و ورود 
        واژگان با تعبیر ادبی نیز
        بدین منوال است .یعنی هیچ شاعری 
        نمی تواند سبب تحول واژگانی شود
        این خود زبان است .حال ممکن است
        شاعری کلمات کلیدی در نوشتار
        و قریحه یا نگرش خود داشته باشد یا حسب خلاقیت خود
         تعبیرات ادبی را
        بسازد اما این بدین معنا نیست که
        آن شاعر از رهگذر تحول ذاتی واژگان
        زبان گذر نکرده است.
        موسیقی معنوی یا درونی که 
        قالب سپید شاملو و دیگر اقسام
        آن که منبعث از این تکیه گاه
        تخیل و صنایع بدیع است ، 
        نمی تواند سبب رهایی آن و ورود اش
        به قلمرو شعر شود .
        به چند طریق می توان این نوع
        ادبی را نگریست:
        یک: نثری مفهومی ادبی که در جریان
        عدم تحول در شعر ،ظهور کرده است.
        دو: نثری شاعرانه مبتنی بر
        نگرش های متفاوت که در راستای
        به شعریت رسیدن ، افسار
        گسیخته منحط شده است.
        سه: با سؤ تعبیر از قلمرو شعر،
        نقش های زیبایی آفرینی زبان
        در کالبد های متنوع با عنوان شعر
        سبب تشویش نگرش ها شده ایم.
        چهار: بی توجه به اقدام شاملو
        از گرته برداری ساختی از نیما
        و قالبهای شعری زبان خارجی،
        سبب سوق دهی شاعران به این
        مسیر شده ایم.
        پنج: دستآویز قرار دادن مغلطه
        و سفسطه شاعران این گونه ادبی،
        همان موسیقی معنوی و درونی
        هنوز پاسخ داده نشده است.
        بعدا توضیحات تکمیلی ...
        پاییز

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۰۱۱ در تاریخ چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹ ۰۵:۳۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        یاسر رییسوند(پاییز)
        چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۳۷
        ...نکته ای درباره اجزإ کلام افزوده شود که
        ایجاز را در ارتباط با بند در ساخت شعری نیما
        پوشش می دهد بعنوان یک مزیت:
        ببینید از نقش نما ها تا خود واژگان محتوایی
        در زبان نقشمند ند.مثلا حروف اضافه به همان
        اندازه اهمیت دارد که خود واژه محتوایی دارا ست.
        یعنی نمی توان گفت تلخیص و ایجاز به معنای
        نادیده گرفتن بخش های مهمی از اجزإ کلام است
        بلکه میزان مهارت شاعر تعیین کننده این ایجاز است.
        بسیاری از شاعران با قالب شعری مرسوم با ظرافت تمام
        از تمام اجزإ کلام در شعرسازی موفق هستند یعنی مثلا
        حروف اضافه حائز اهمیت است به همان میزان که
        واژگان پی بستی مهم اند یا اقلام دگر.ایجاز بواقع
        برمیگردد به توان شاعر در بهره گیری از امکانات واژگانی
        زبان چه free morphs or bound morphs .
        بنابراین ساخت شعر نیمایی در ارتباط ایجاز
        در قیاس با قالب های شعری مرسوم دگر، در این
        صنعت ادبی موفق تر نیست.در نیمایی شاعر آزاد است
        خیلی از عناصر را نادیده بگیرد به راحتی، اما در
        قالب های مرسوم بحث ظرافت شعر و شاعری به میان
        می آید.
        نکته دیگر:
        فضای متن است.
        هر متنی چه نثر و چه شعر دارای فضایی است
        که نگارنده از طریق آن یک کلیت را بگونه ی طرحواره
        ای به مخاطب ارائه می کند در نتیجه فضا سازی
        باز هم مربوط به نگارنده است نه به ساخت شعر.
        این موضوع نیز باید تفکیک شود.

        پاییز
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۰۲
        درود بر شما بزرگوار
        زیبا بود و دلنشین
        🌹🌹🌹
        یاسر رییسوند(پاییز)
        یاسر رییسوند(پاییز)
        پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۱۱
        سلام
        لطف دارید و سپاسمندم
        پاییز
        ارسال پاسخ
        یاسر رییسوند(پاییز)
        پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۰۹
        ...نکته های ایجاز و صنایع بدیع
        مختصر اما روشن نوشته شد آنهم درباره
        ساخت شعر نیمایی.
        پرداختن به قالب سپید ، موج نو، شعر دگر ، شعر ناب، شعر حجم همراه با نمونه هایی از کوتاه سرایی بومی فارسی_ هایکو و ساخت آن که اصلا نمی توان در پذیرش آن جز مغلطه چیزی دگر گفت_ هم با تعریف شعر مرتبط است و هم با طبع محوری
        شاعران این عرصه ها.موضوعات به تفکیک چکیده وار بررسی
        خواهد شد .مجاورت زبانها را مختصری بنویسد: بعنوان نمونه،
        ارتباط مستقیم زبان فارسی و زبان عربی از حدود چهارده قرن پیش آغاز شد.نگرش مقدس به زبان عربی و حاکمیت اعراب در ایران برای مدتهای طولانی سبب نشد که زبان فارسی حتی یک واج را از زبان عربی وارد دستگاه واجی خود کند ، زبانی عربی
        که نگاه از بالا به پایین به زبان فارسی داشت هم اینگونه عملکردی داشته است.اما ، در بخش واژگان که گذرگاه وامگیری
        زبانها ست با هم تبادلاتی داشته اند.شایان ذکر است که
        سایه سنگین زبان عربی در آن دوره سبب تضعیف واجهایی دستگاه واجی زبان فارسی شد بمانند واج ژ در دژمن : دشمن.
        در دستگاه نحوی که هیچ تبادلی انجام نگرفته است یا ساختواژی .تحولاتی خود زبان فارسی داشته است که مثلا یای مجهول که در گویش های لکی ، لری و کوردی هنوز کاربرد دارد ،
        در تنه اصلی ، زبان فارسی از دست داد.واکه های مرکب داشته ایم که در تطور طبیعی زبان که نقش واجی داشته اند دگر نقشمند نیستند و صرفا از نظر آواشناسی حائز اهمیت است.
        اما این واکه های مرکب هنوز در گویشهای بالا، نقش واجی دارند.علت اصلی اینگونه تفاوتها در نقش اصلی خود زبان فارسی بوده است و همچنین تعداد وسیع گویشوران اش.
        تضعیف واج های محدود نیز به سبب خط نسخ عربی بوده است و بسیاری از واژگان یا به قهقرا پیوستند یا ظرفی دگر برای محتوایی دگر.
        این مقدمه مجاورت به چه منظوری بود؟
        با اختلاف بسیار زیاد ماهیتی هجا میان فارسی و عربی
        هم در نقش و هم در موارد متعدد دیگر ساخت افاعیل
        حسب طبع آزمایی شاعران آغازین ممکن است از دوره سامانیان
        بوده باشد یا پیشتر ، زیرا اصلا مشخص نیست و با قطعیت
        نمی توان گفت از چه زمانی این اتفاق افتاده است ازطرفی
        هم موضوع کتابت هم در میان است و چه بسا پیش تر ، شاعرانی بوده اند اما اشعارشان به دلیل تغییر خط نوشته نشده
        اند .بناچار آغاز شعر عروضی افاعیل به دوره سامانیان
        ارجاع داده می شود.( تطور نابهنگام زبان فارسی میانه، تغییر خط ).
        شباهت ساخت همخوان_ واکه ی زبان فارسی با زبان عربی
        مهمترین دلیل سازگاری و انطباق با ساخت افاعیل بوده است.با اینکه ما با زبان عربی یازده واج اختلاف داریم .با اینکه زبان
        عربی ادغامی ست ، ظرف و مظروفی، هسته آغازین فعل،
        ساخت افاعیل با انعطاف زیاد نه بی حد در حرکت ارکان نحوی
        ، ساخت شعری زبان فارسی را تشکیل داد.برای نمونه به شکستن
        هجاها به جهت ضرورت ساخت افاعیل توجه کنید که در خوانش متوجه می شوید یا در تقطیع هجاها و دلیل اش همان
        تفاوتهای بنیادی این دو زبان است.
        تعریف شعر با توجه به این اتفاق در نظر قدما به اکثریت
        شباهت این است:
        شعر سخنی است مخیل ، موزون و( مقفی).
        بخش مخیل صور خیال صنایع بدیع از خود فارسی ست
        می ماند موزون که به عروض اشاره دارد.
        حال خلاقیت ، احساس، ضمیرناخودآگاه، خودآگاهی باز هم به
        شاعر مرتبط است.تفاوتهایی میان نظم و نثر و شعر قائل شده
        اند و متاثر از همان تعاریف است که تقریبا افراد این تمایزات را می دانند.
        تعریف شعر باید بگونه ای باشد که هم جامع باشد و هم مانع.
        چون باتوجه به تعارف بالا صنایع بدیع در هر جمله ی
        غیر عروضی ( ساخت شعر زبان فارسی) در شمول شعر
        قرار می گیرد به عبارت دیگر کافیست تصویر سازی در آن جمله
        احساس شود یا کلا وجود داشته باشد.
        آیا این موضوع به شاعر مربوط می شود که خارج از ساخت تعریف مدار شعری گام نهاده است یا تعریف شعر دستمایه شاعرانی قرار گرفته است که ساختمندی شعر را دور می زنند؟
        بحث انتزاع واژگانی مطرح نیست چون با نگرش نحله هایی مرتبط است که طبع یا قریحه شاعر را شدیدا تحت تاثیر دارد.

        بعدا به تفکیک موضوعات بررسی می شود تا بلکه
        گوشی شاید بجنبد و یا درختی از قطع شدن نجات یابد!


        پاییز



        یاسر رییسوند(پاییز)
        پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۴۶
        با این غزل از سعدی از رفقای پاییز از خالو فکری که کلا بر مدار مرام است
        و همیشه زحمت اش داده ام خداحافظی می کنم.

        دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
        هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست
        یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست
        بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست
        آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان
        چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست
        پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی
        باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست
        زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست
        چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجلست
        من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
        دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
        باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان
        ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست
        آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست
        او همین صورت همی‌بیند ز معنی غافلست
        ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست
        چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست
        گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
        همچنانش در میان جان شیرین منزلست
        سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
        لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست


        پاییز
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۱۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2