از وقتی که یادم میاد با طمانینه و ابهت خاص خودش قدم بر میداشت تو کوچه پس کوچه هایی که پر بود از ادم های ناپاک ...کوچه پس کوچه هایی که بی شباهت به خرابه های شام نبود همیشه آرامش گم کرده امو از آرا
عشق معجزه میکند باور کنید... از یک ادم اهل حساب و کتاب شاعر میسازد... وادارت میکند کارت از مهندسی و ماشین حساب و فلسقه و منطق به عشق و عاشقی بکشد...به دیوانگی و حواس پر
جدول ضرب +یه سوال ازت بپرسم قول میدی جواب بدی؟ _حتی اگه تلخ و ناراحت کننده باشه؟ +اره حتی اگه تلخ باشه,حتی تلخ تر از اون شربتی که 20سال پیش من به جای تو خوردم _باشه اما اگه سوالت سخت نباشه +سخت؟؟!!! س
دلتنگی هایم را نمیشود سیگار کشید و خاکسترش را بر باد داد... نمیشود قاب کرد و بر دیوار دار زد ... نمیشود خیابان به خیابان پرسه زد و جان داد... نمیشود به بهانه قرمه سبزی های معروف مادر پی
حالا که چمدان به دست عزم رفتن کرده ای, قدری صبر کن ... خواهشی از تو دارم ... اگر چمدانت جا دارد ... اگر توانایی حمل حجم زیادی از دردها را داری, درد های مادرم و غم غصه ها
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.