صفحه رسمی شاعر یاسر رییسوند(پاییز)
|
 یاسر رییسوند(پاییز) |
تاریخ تولد: | شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۵۸ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | کرج |
علاقه مندی ها: | زبان و ادبیات فارسی |
امتیاز : | ۹۰۰ |
| تا کنون 99 کاربر 227 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
زبانشناس، نظریه پرداز انتقادی ادبی، منتقد شعر کلاسیک و معاصر ، نیما و شاملو( قماربازان تاریخ ادبیات معاصر بهمراه خماران منتقد این دو در قرن سپری شده که هم بازنده محسوب می شوند)
پاییز |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
... از شمار نیل های من... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۷۹۰۶۶ در تاریخ سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۸ ۰۲:۰۶
نظرات: ۲۵
ثبت شده با شماره ۶۰۲۶۰ در تاریخ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶ ۱۴:۱۴
نظرات: ۵۷
|
|
|
و نه این گذر زمان... نه این ناپیدایی.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۸۳۶۲ در تاریخ شنبه ۱۲ تير ۱۳۹۵ ۰۵:۱۲
نظرات: ۵
|
|
|
و آن معصومیت چشمان ت.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۸۲۴۳ در تاریخ دوشنبه ۷ تير ۱۳۹۵ ۱۲:۳۸
نظرات: ۱۰
ثبت شده با شماره ۴۸۱۵۰ در تاریخ جمعه ۴ تير ۱۳۹۵ ۰۵:۵۸
نظرات: ۳
| مجموع ۴۹ پست فعال در ۱۰ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر یاسر رییسوند(پاییز)
|
|
|
![]()
یقین دارم ، حتی بزرگترین ادیبان که عمری در بیان سخن دل همت ها گمارده اند و به حق در این راه صعب و طاقت فرسا تا حدودی ،نمایی از عشق را به تصویر کشانده اند، نتوانسته اند و نخواهد توانست احساسات قلبی ِ خ
|
|
جمعه ۵ دی ۱۳۹۳ ۰۲:۴۰
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
دل نویسه
آری دل است که می نویسد و قلم می نگارد؛همچون نی ،که تا نباشد نوایی چه خوش و چه حزین بر نمی آید. در اوایل شب تاریک یک روز زمستانی بقدری خلق دل م تنگ شده بود که نه گرمای آفتاب یادم ماند و ن
|
|
چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۳ ۰۱:۵۶
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
چقدر غریب! همان احساس دردمندی و نوع دوستی را می گویم…..
داستان یا بهتر است بگویم جریان مواج و پر تلاطم زندگی پسرک نحیف دبستانی همسایه ام؛
پسرکی نحیف با رنگی تا حدودی
|
|
پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۳ ۰۴:۵۷
نظرات: ۰
|
|
|
![]()
حلقه ی گمشده ی عشق ، عاشق ، معشوق
در آغاز نگاشتن،ذهنم پر از ابهام وخلائی نا پیدا شد ولی با بسیاری تلاش و… .شروع به…
بگذریم…
باری
|
|
يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳ ۱۷:۱۸
نظرات: ۲
|
|
|
![]()
نقد معرفتی مختصری درباره ی شخصیت شهریار
گویند روزی دخترکی سراسیمه به شهریار پناه میبرد که به بالین پدر پیرم برس که رمقی- از درد و ناراحتی در تن ش نمانده است. بگذریم…. شهریار به
|
|
شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۳ ۱۶:۳۱
نظرات: ۴
| مجموع ۳۸ پست فعال در ۸ صفحه |
