صفحه رسمی شاعر بنجامین بتا
|
بنجامین بتا
|
تاریخ تولد: | شنبه ۱ مرداد ۱۳۰۰ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ | شغل: | برنامه نویس تحت وب |
محل سکونت: | اصفهان |
علاقه مندی ها: | برنامه نویسی،فیلم دیدن،ریاضیات |
امتیاز : | ۳۰۰ |
تا کنون 105 کاربر 253 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: تو از من هیچی نمیدونی... |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
یه کویرهِ خشک و صحرا
باز به یاد موج و دریا ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۵۲۰۱ در تاریخ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲ ۱۶:۵۹
نظرات: ۲
|
|
شهر ما عاشق نداشتُ، دوره گرد
هر چه آمد به سرش را دوره کرد ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۵۰۸۲ در تاریخ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۲ ۱۸:۴۲
نظرات: ۶
|
|
امید دارم به فردا/ به موج ها و به ابرها/ به این سکوت شومُ/ شبِ دراز یلدا... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۲۴۹۶ در تاریخ جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۳۸
نظرات: ۴
|
|
مینویسم قافیه/با مداد عاریه/ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۹۲۰۹ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۱۲
نظرات: ۳
|
|
به مناسبت این ایام پر از غم این شعرم تقدیم به شما... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۲۰۹۹ در تاریخ شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۵۲
نظرات: ۱۳
مجموع ۴۴ پست فعال در ۹ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بنجامین بتا
|
|
بعضی چیزای دنیا هست که وقتی نرسی بهش برات استوره میشه مثل عشق،من عاشق نیستم همانطور مجنون نبود همانطور که فرهاد نبود همانطور که رما نبود همنطور که جک نبود و...من دیوانه ام دقیقا مثل انها،انها سر
|
|
شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۰۶
نظرات: ۳
|
|
بعضی چیزای دنیا هست که وقتی نرسی بهش برات استوره میشه مثل عشق،من عاشق نیستم همانطور مجنون نبود همانطور که فرهاد نبود همانطور که رما نبود همنطور که جک نبود و...من دیوانه ام دقیقا مثل انها،انها سر
|
|
شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۴۰
نظرات: ۱
|
|
حکایت من مثل مرد بادکنک فروشه شهر که کلی غم و غصه داره. وقتی ازش بادکنک میخرن یکم خوشحال میشه به اندازه ای که لبخند دوباره روی لباش میاد،انگاری خیلی از غماش یادش میره فقط برای چ
|
|
چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۳:۱۹
نظرات: ۳
|
|
حکایت من مثل مرد بادکنک فروشه شهر که کلی غم و غصه داره. وقتی ازش بادکنک میخرن یکم خوشحال میشه به اندازه ای که لبخند دوباره روی لباش میاد،انگاری خیلی از غماش یادش میره فقط برای چ
|
|
چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲ ۰۲:۲۲
نظرات: ۱
|
|
زمستون را دوست دارم،زمستون فصل جداییه... وقتی برگ زرد میشه و رنگ طلا میشه درخت رها میکنه،زمستون حتی اسمونم به حال درخت گریه میکنه و پرندهها از ناراحتی بساطشون جمع مکینن و دیگه اواز نمیخونن،
|
|
دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ ۰۶:۲۱
نظرات: ۳
مجموع ۱۵ پست فعال در ۳ صفحه |