صفحه رسمی شاعر میثم دانایی
|
 میثم دانایی |
تاریخ تولد: | شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۶۱ |
برج تولد: |  |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲ | شغل: | مهندس مکانیک |
محل سکونت: | خوزستان .بهبهان |
علاقه مندی ها: | شعر،موسیقی،فیلم ،تاریخ ، واسلحه شکاری |
امتیاز : | ۵۸۱۵ |
| تا کنون 421 کاربر 2315 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من:
میثم دانایی متولد خوزستان ،مجرد..
شاعرنیستم، فقط گاهی پادر کفش شعرامیکنم !انصافاحال میدهد
\\"ما در ساحت عشق دریایی زیسته ایم !مردابی نخواهیم مرد......\\"
|
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
|
باز با یادت میان شعر ها تب میکنم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۵۰۰۲ در تاریخ دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴ ۲۲:۲۹
نظرات: ۵۲
|
|
|
درشهر فقط از تو هیاهو نشنیدم.. ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۴۸۲۳ در تاریخ سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۰۷
نظرات: ۱۵۵
ثبت شده با شماره ۴۳۰۳۷ در تاریخ سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ ۱۷:۲۷
نظرات: ۵۵
|
|
|
حالمان خوب است ...... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۰۲۴۶ در تاریخ چهارشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ ۲۲:۰۵
نظرات: ۵۲
|
|
|
یک نگاه ساده کردم..... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۳۹۹۰۱ در تاریخ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴ ۱۹:۵۴
نظرات: ۶۷
| مجموع ۹۸ پست فعال در ۲۰ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر میثم دانایی
|
|
|
![]()
وقتی بدنیا امدم تازه فهمیدم خدامرا سیاه افرید،
بدون هیچ اختیاری پا به دنیای پراز تبعیض گذاشتم
دنیای بیرحم وخشن......
من هم قلب دارم
وخونی سرخ
نبضی تپنده درون سینه من همی
|
|
دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ ۰۶:۲۸
نظرات: ۲۳
|
|
|
![]()
تحلیلی کوتاه ومعرفی کلاسیک ترین فیلم عشقی سینما
داستان عشق _1970_love story_قطعاوبدون اغراق یکی از بهترین فیلمهای عشقی ساخته شده هالیووداست.
سینمایی که گاه ازاحساسات وتفکرات بشری پاراف
|
|
جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲ ۰۵:۳۲
نظرات: ۱۳۲
|
|
|
![]()
گاه اینگونه بیاندیش
و
ببین!
غرش خشم تفنگ!
پاره پاره شدن نارنجک!
توپ فرسوده یک تانک خشن،
مهربانی دارد
عشق رامیفهمد
زندگی میبخشد
وچه زیبا
مرغی اش
|
|
شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۲ ۲۲:۴۷
نظرات: ۸
|
|
|
![]()
تازه از جبهه غرب اعزام شده بودند جنوب(منصوروحمید) بچه تهران بودند.چون تازه اومده بودند زیاد بچه هاشناختی ازشون نداشتن فقط درحداسم کوچیک منم بیسیم چی فرمانده (حاج نعمت)بودم، روز اول فروردین
|
|
سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۲ ۲۳:۰۱
نظرات: ۶
|
|
|
![]()
ازپیکرت هیچ بجا نماند،
جزاستخوان پوسیده انگشتانت
وانگشری عقیق که هدیه مادر بود.....
حتی چفیه وپوتینت بیادگارنماند...
چقیه ات تنها، پارچه بستن زخمهای بیشمارت ،
از تو یاد
|
|
پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲ ۲۱:۴۳
نظرات: ۰
| مجموع ۳۱ پست فعال در ۷ صفحه |
