صفحه رسمی شاعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
تاریخ تولد: | شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۰۰ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۱ | شغل: | نویسنده و روزنامه نگار |
محل سکونت: | ایلام |
علاقه مندی ها: | ادبیات -موسیقی وسینما-سفر وکوهنوردی |
امتیاز : | ۶۰ |
تا کنون 90 کاربر 200 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: با سلام ...امیدوارم بتوانم با نوشته هام لحظات باارزشی را برایتان به ارمغان بیاورم |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
یکسال گذشت از مرگ پارسال
و دیشب زیر نور ماه
دردت را باز گریستم آزادی ...
|
|
ثبت شده با شماره ۶۶۸۰۶ در تاریخ شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ ۰۱:۵۶
نظرات: ۱۰
|
|
وقت آن رسیده
بعضی واژه ها را غلط نوشت ...
|
|
ثبت شده با شماره ۵۳۳۵۰ در تاریخ جمعه ۸ بهمن ۱۳۹۵ ۱۱:۳۹
نظرات: ۳
|
|
تا اینکه
آمد ابری از دوردست ها ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۹۸۱۰ در تاریخ دوشنبه ۸ شهريور ۱۳۹۵ ۱۹:۵۲
نظرات: ۴
|
|
وقت آنست
رگ ظلم را زد ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۷۹۴۸ در تاریخ جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۰۸
نظرات: ۶
|
|
نیمه های شب
دلم پر میشود از خیال ...
|
|
ثبت شده با شماره ۴۷۷۹۱ در تاریخ يکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۲۱
نظرات: ۴
مجموع ۲۰۴ پست فعال در ۴۱ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
|
از وقتی این دختر چشم سیاه وبلند قد به کوچه شان آمده بود آرام وقرار نداشت ..بدجور گلوش پیش همسایه جدید گیر کرده بود ..هر روز اونو همراه مادرش میدید که میرفتن وبعد دوسه ساع
|
|
پنجشنبه ۸ فروردين ۱۳۹۲ ۱۳:۵۲
نظرات: ۱
|
|
بارون که میباره تو دلم غوغا میشه ..انگار تو دلم یه عالمه حرف نگفته میخواد بزن بیرون ..ولی وقتی میخوام حرفا ونگفته ها رو بریزم بیرون از دلم هوای چشام بارونی میشه ..میگن چشما هیچوقت دروغ نمیگن ..ب
|
|
سه شنبه ۶ فروردين ۱۳۹۲ ۱۱:۲۷
نظرات: ۳
|
|
وصیت مادر دلشکسته نوشته :عبدالله خسروی(پسرزاگرس) سلام پسر ..نمیگویم پسرم چون یک پسر هیچوقت با مادری که باغم ورنج وخون دل خوردن تنها فرزندش را بزرگ کرده است اینجوری رفتار نمیکرد.
|
|
چهارشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۱ ۱۳:۰۳
نظرات: ۵
|
|
آخرین حقوقش را داد وبهش گفت از فردا دیگه نمیخواد بیای سرکار وبهتره دنبال یک کار دیگه باشی ...چهره دختر جوان رنگ عوض کرد وآثار یاس وناامیدی بر سیمایش نشست ...صدایش لرزید وبغضش شکست واشک بر پهنای
|
|
دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۱ ۰۲:۰۱
نظرات: ۴
|
|
خداحافظ نه سلام ..زندگی ام بیشتر شبیه یک پایان تلخ بود تا شروعی شیرین ..بچه بودم ودر رویاهای شیرین بچگی روزگار رو سیر میکردم .مادری داشتن زیبا ومهربان ..شبیه فرشته ها ..پدرم زحمتکش ب
|
|
جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱ ۱۱:۳۱
نظرات: ۱۳
مجموع ۱۳۵ پست فعال در ۲۷ صفحه |