يکشنبه ۲ دی
چشمانش شعری از مهران امیرسالاری
از دفتر بی تو هیچ نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۰:۱۸ شماره ثبت ۹۸۳۳۴
بازدید : ۱۸۶ | نظرات : ۵
|
دفاتر شعر مهران امیرسالاری
آخرین اشعار ناب مهران امیرسالاری
|
نمیدانم که چشمانش چه جادو میکند دل را؟
کـه از شـوق وصـال او تمام طول ساحل را
دویــدم عــاشــقانه تا ببینم چـشم شهـلایش
رخ زیـبـا، جـمـال مـهـوش آن مـاه کامل را
نـگـاه نـافـذش تـیـری درون سـینه افـکنـده
نمیدانـم چـه باید کرد این چشمان قاتل را؟
دلـیـل بـیوفـائـیهـای یــارم را نــمیدانـم
چرا در سینه پنهان مینمایـد آن دلـایـل را؟
هـمـیشـه دوسـتـش دارم ولـیکـن او رقیبم را
پر از بُهت و شگفتی ماندهام این دور باطل را
در آغـوش رقـیـبـم عـاشـقانـه شعر میخواند
به آب افکندهام اینک همه هستی و حاصل را
بــه درگـاه خـداونـدی هـمــیشـه آرزو دارم
بـبـیـنم لحظهای دیگر، من آن شمع محافل را
خـدایـا عمر من در ظلمت و تاریکی آخر شد
بـبخشا از در رحـمت، تو این مهرانِ غافل را
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشینت و زیبا بود
دستمریزاد