"ما" است بکار اندازدر حرف و سخنرانی
پر معنی ترین لفظی است در تعبیر حسّانی
پر عمق ترین الفاظ "عشق" است و عشقی پاک
تقدیس شود هر جا زر بین نه ارزانی
از بین ببر "نفرت" بی رحم و بد ترکیب
بازی با "هوس" بدخیم سُر کرده جوانانی
خود خواه ترین "من" هست ناگفته مراقب باش
ناپایه ترین "خشم" است ناقابل جبرانی
باز دار ترین "ترس" است سینه سپرت آزین
پر بار ترین "کار" است بشتاب به فرمانی
از بین ببر "حرس ت" با کندن و با کشتن
چون عابد و چون زاهد بر خویش نگهبانی
سازنده ترین "صبر " است بردار به صفایِ نیک
روشنده ترین "امید" زنگارِ پریشانی
معلول ترین "حسرت" هر گز نخور با غفلت
"دانش" که توانتر هست بر گیر زقرآنی
محکم آهنی "پشتکار" آن را بگمار همکار
به سمّی ترین "م غرور" چون ماه تو مهمانی
از سست ترین الفاظ "شانس" است و بد امید
شابع تر از آن "شهرت" مردابِ پشیمانی
خوش کامه ترین "لبخند" این عادتِ خوش آواست
"حاسد" شدنت حسرت چسب است به دامانی
"تفهیم" ضروری هست در خود بنگر جاسم
تن سالم "سلامت " هست گنجی است نمی دانی
اصل و سپر الفاظ "اطمینان" با برهان
بی حس که "تفاوت" هست زندان و زندانی
دوستانه ترین بی سوء دوستی و "رفاقت" هست
شمشیر شرف در خلق گر قدر نمک دانی
زیبنده همان "راستی" زیباست و خود باور
"دو رو"به که زشتی بود معبود نرنجانی
ویرانه " تمسخر" هست دوست داری شود با تو
"عزّت " که خودش تاج است دیوانه نگردانی
آرام ترین الفاظ "آرامش" و نیک اندیش
"محتاط" همان عاقل عاقل خودِ سلطانی
محدود نشو در فکر "آینده نگر" هر آن
سخت تر " غیر ممکن" بود موجود نگردانی
ویران ترین الفاظ "شتابزدگی" مرگ است
ترمیم نه ویرانی پل هایِ گریزانی
تاریک ترین الفاظ "نادانی" و شر یابی
با علم مداوا کن دردایِ فراوانی
صبورانه تر "انتظار" در غربت و در محنت
بی ارزش تر "انتقام" بگذر که گذر جانی
با ارزش ترین "بخشش" بخشنده خدایِ خلق
زیباترین " خوشرویی" آشکار نه پنهانی
خود "پاکی" وزیبایی سهل است و آسان است
نورانی "وفاداری" گلهایِ زمستانی
دربانِ هدف توفیق بشتاب بهشت آنجاست
در حاکم و در محکوم میدانِ دلیرانی
جاسم ثعلبی(حسّانی) 18/04/1399
بسیار زیبا و دلنشین بود